لقمه حلال از نظر مولانا:
آنچه ما می خوریم در روحیات ما تاثیر دارد، اینکه روزی ما و لقمه ما چه باشد، بی ارتباط نیست با اینکه “حال ما” چگونه باشد.
لقمه انسان باید حلال باشد، اما لقمه تنها آن خوراکی نیست که از راه دهان می بلعیم، لقمه هایی هست که ذهن ما و جان ما را تغذیه می کند.
ما روزانه سر سفره های مختلفی برای جسم و روحمان روزی برمی داریم، مهم است که بدانیم روزی که به جسم و جانمان می رسانیم، حلال است یا حرام؟
مولانا یک عیار برای سنجش حلال یا حرام بودن روزی به ما می دهد:
اگر ما به طور مستمر در دلمان احساس گرفتگی و تاریکی داریم، جایی هم سفره شیطان شده ایم، اگرچه بی خبر:
تا تو تاریک و ملول و تیره ای
دان که با دیو لعین همشیره ای
اما نشانه لقمه حلال، چه لقمه غذای جسم باشد و چه خوراک روح و جان ما، آن است که نتیجه اش گرمی و روشنایی و کمال و امید و عشق و محبت نسبت به مردم است.
لقمه ای کآن نور افزود و کمال
آن بود آورده از کسب حلال
علم و حکمت زاید از لقمه حلال
عشق و رقت آید از لقمه حلال
در مقابل، اگر در دل ما حسد و نفرت و خشم و غفلت از معنویات موج بزند، باید ریشه را در لقمه پیدا کنیم،
یک جایی، لقمه حرامی خورده ایم یا روزی ناپاکی به روح و جان خود داده ایم:
چون ز لقمه تو حسد بینی و دام
جهل و غفلت زاید ،آن را دان حرام
آنچه ما می خوریم، آنچه می نوشیم، آنچه می خوانیم، موسیقیی که گوش می دهیم، برنامه ای که تماشا می کنیم و…همه برای ما “لقمه” هستند، لقمه هایی که فکر ما و نوع نگاه ما به هستی و نوع رفتار ما را شکل می دهند:
لقمه،تخم است و برش ،اندیشه ها
لقمه، بحر و گوهرش اندیشه ها
حلال ترین قوتی که به ما می رسد ، آن است که نتیجه اش عشق به انسان ها و هستی و میل خدمت به خلق و البته میل پرکشیدن به سوی جهان معناست:
زاید از لقمه حلال اندر دهان
میل خدمت، عزم رفتن آن جهان…
مراقب باشیم سر کدام سفره می نشینیم و جان و روحمان را با کدام لقمه سیر می کنیم!