#در_معیّت_اصحاب_اباعبدالله_علیه_السلام
سعید بن عبدالله حنفی
او مردى شجاع و دلاور و از بزرگان شیعه در کوفه بود، و نامه کوفیان را به عنوان آخرین قاصد در مکه تحویل امام(علیه السلام) داد. امام نیز در جواب مردم کوفه، قبل از اعزام مسلم بن عقیل، وى را به عنوان پیک و نامه رسان خویش به سوى مردم کوفه روانه ساخت.
او در کوفه ماند تا آنکه مسلم وارد کوفه شد و با مسلم بیعت کرد. مسلم بن عقیل نیز او را مجدداً با نامه اى به سوى امام حسین(علیه السلام) فرستاد.
او براى مرتبه دوم در مکه به حضور امام(علیه السلام) شرفیاب شد و چون امام(علیه السلام) به او اجازه بازگشت به وطن را داد عرض کرد: نه بخدا قسم تو را رها نخواهم کرد تا حق رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را درباره ات مراعات کرده باشم.
آنگاه افزود: «وَاللهِ لَوْ أَعْلَمُ أَنِّی أُقتَلُ ثُمَّ أُحْیا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُذْرى وَ یُفعَلُ بِی ذلِکَ سَبْعینَ مَرَّةً، ما فارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقى حَمامِی دُونَکَ وَکَیْفَ أَفْعَلُ ذلِکَ وَ إنَّما هِیَ مَوْتَةٌ أَوْ قَتْلَةٌ واحِدَةٌ ثُمَّ هِیَ بَعْدُ الْکَرامَةُ الَّتی لاَ انْقَضاءَ لَها أَبَداً»؛
به خدا سوگند! اگر بدانم که کشته مى شوم سپس زنده مى گردم، آنگاه مرا مى سوزانند و خاکسترم را به باد مى دهند و این کار را با من هفتاد بار انجام دهند هرگز از شما جدا نمى شوم تا آنکه در راه تو جان دهم، چرا چنین نکنم در حالى که مرگ یا کشته شدن تنها یک بار است و پس از آن کرامتى است که انتهایى ندارد
روز عاشورا هنگامى که امام(علیه السلام) در زیر باران تیرها به نماز ایستاد «سعید بن عبدالله» و تنى چند از یاران فداکار آن حضرت در پیش روى امام ایستادند و بدن خویش را سپر تیرها کردند و درد تیرها را با تمام توان در صورت و سینه و پهلوى خود به جان خریدند، سعید با اصابت سیزده تیر در بدنش بر زمین افتاد و گفت:
«أَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ لَعْنَ عاد وَ ثَمُودَ، أَللّهُمَّ أَبْلِغْ نَبِیَّکَ عَنِّی السَّلامَ وَ اَبْلِغْهُ ما لَقیتُ مِنْ أَلَمِ الْجَراحِ فَإنِّی اَرَدْتُ ثَوابَکَ فِی نُصْرَةِ ذُرِّیَّةِ نَبِیِّکَ»؛ (خدایا این جماعت را از رحمت خود دور ساز! چنانکه با قوم عاد و ثمود کردى، خداوندا سلامم را به پیامبرت ابلاغ کن و از دردى که به من رسیده او را با خبر ساز، که هدفم از تحمل این همه درد و رنج در راه یارى ذریه پیامبرت، براى رسیدن به پاداش تو است).
آنگاه چشمانش را گشود و به چهره نورانى امام نگریست و عرض کرد:
«أَوَفَیْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ»؛ (آیا به وظیفه ام عمل کردم و وفا نمودم؟).
امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «نَعَمْ، أَنْتَ أَمامِی فِی الْجَنَّةِ»؛ (آرى، تو پیشاپیش من به بهشت خواهى رفت).
«سعید بن عبدالله» با شنیدن این کلام غرق سرور و شادى شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
?ابصارالعین ص۱۲۶