??چالشی در عقل گرایی انتقادی
?"عقل گرایی انتقادی"،نه “عقلانیت حداکثری” را میپذیرد، و نه “ایمان گرایی افراطی"را؛ یعنی هم امکان نقد و ارزیابی عقلانی نظام های دینی اعتقاد دارد و هم صحت یک نظام دینی را به صورت قاطعانه و همگانی میسر نمیداند.
?میتوان نظام های دینی را عقلا مورد ارزیابی و نقد قرار داد؛ ولی اثبات قاطع و همگانی آنها امکانپذیر نیست.
بر اساس این رویکرد، باید تمام تلاش خود را در شناخت براهین موید نظام های دینی به کار گیریم و آنگاه، براهین را در نظام های رقیب مقایسه کنیم و تمام انتقادها را مورد پژوهش قرار دهیم.
?عقل گرایی انتقادی؛ بیش از آنکه طالب اثبات قطعی باورهای دینی و نظام های اعتقادی باشد، بر نقش عقل در نقد اعتقادات دینی تاکید میورزد و این نگرش، توجیه عقلانی باورهای دینی را نادیده میگیرد و حکم قطعی را از خود سلب میکند و نفی حکم قطعی، ساختمان خود اصول انتقاد را ویران کرده و به نسبیت میانجامد.
?آیا میتوان با نفی عقل گرایی حداکثرب و ایمان گرایی افراطی با عقل گرایی انتقادی روی آورد و آن را راه حل کافی و متعارف محسوب کرد؟ حق مطلب این است که عقل گرایی انتقادی ، از معرفت شناسی کانت و علم گرایی کارل پوپر متاثر است با توجه به چالش های پیش روی این دو راه ،این مدل از عقل گرایی نیز آسیب پذیر است.
?"معرفت شناسی کانت” که همان فلسفه ذهن اوست، با پرداختن نظریه “پدیدار شناسی” ،به توقف ذهن در پشت دیوار “نمود ها” یا پدیدار ها و عدم راهیابی آن به “بود ها” یا واقعیات رأی میدهد؛ در نتیجه؛ دست عقل را از کشف واقع و رسیدن به حقایق کلی خلع میکند.
?پوپر نیز در قاعده “ابطال پذیری"، خود راه رسیدن به یقین توسط علوم و حتی “استقرا” را سد کرده است.
بدین ترتیب که:
<<عقل توان و صلاحیت صدور حکم قطعی درباره هیچ یافته ای را ندارد.>>
در حالی که این دو مکتب توان پشتیبانی از عقل گرایی انتقادی را ندارند.