? شکوِه جانسوز #امیرالمومنین علیه السلام از مردم #کوفه
?… بدانيد كه من شما را به پيكار دشمنتان فراخواندم چه در شب و چه در روز چه نهان و چه آشكار و گفتم پيش از آنكه آنان به جنگ شما آيند، شما به جنگ آنها رويد. به خدا سوگند هرگز هيچ قومى در آستانه خانه هايشان با دشمن ستيزه نكردند مگر آنكه به ذلت شكست گرفتار آمدند. پس شما ناتوانى و زبونى آشكار كرديد و سخن من بر شما گران آمد و نافرمانى كرديد و آن را پس پشت افكنديد تا بلادتان مورد حمله دشمن واقع شد وطن گاههايتان مسخر خصم گرديد….
?اى شگفتا! دل آب مى شود و اندوه بر جان مى نشيند و شعله غم در دل مى افروزد وقتى كه مى بينم اين قوم در باطلشان هماهنگ اند و شما در حق خود پراكنده. قباحت بر شما باد و محنت و اندوه پايگيرتان، كه خويشتن هدف پيكانهاى حوادث ساخته ايد. بر شما حمله مى آورند و شما از جاى نمى جنبيد، با شما مى جنگند و شما دست فرانمى كنيد، خدا را معصيت مى كنند و خشنوديد.
?بر شما تجاوز روا مى دارند و شما روى درهم نمى كشيد.
?در تابستان كه بود شما را به جهاد دشمنتان فراخواندم، گفتيد: در اين گرماى طاقت سوز؟ ما را بهل تا اين گرما از سرما برود. در زمستان كه بود شما را به جهاد دشمنتان فراخواندم، گفتيد چه كسى را تاب تحمل چنين سوز سرمايى است ما را بهل تا سرما از سر ما برود. هم از سرما مى گريزيد و هم از گرما، نه، از گرما و سرما نمى گريزيد كه از سوزش ضربت شمشير بيشتر مى گريزيد. نه، به كسى كه جان پسر ابى طالب به دست اوست از شمشير است كه حذر مى كنيد. آخر تا كى؟
?اى به صورت مردان كه نامردانيد. اى دار و دسته بى خردان چون كودكان كه در عقل و درايت عروسان حجله نشين را مانيد. خدا داند كه از زيستن در ميان شما ملول شدهام دوست دارم كه خدا مرا از ميان شما بر گيرد و به آستان رحمت خود برد. و اى كاش كه هرگز شما را نديده بودم و نمى شناختم كه اين آشنايى به تأسف انجاميد. خدا داند كه سينه مرا از خشم لبريز كرديد و شرنگ غم به كامم ريختيد و انديشهام تباه ساختيد با اين نافرمانيها و فروگذاشتنها….
? ترجمه الغارات، ص۱۸۰-۱۸۲.