?شهید محمدرضا اسدی، فرمانده گردان در لشکر۱۷ علی بن ابیطالب(ع) که در عملیات خیبر (منطقه جُفِیر) بر اثر بمباران شیمیایی دشمن به شدت آسیب دید
⏳ او در زمستان۱۳۶۲ به اتفاق تنی چند از مصدومان شیمیایی برای ادامه درمان توسط دولت ایران به اروپا اعزام شد
⚠️ در طی جنگ تحمیلی، پذیرش مجروحین شیمیایی توسط اروپایی ها برای همگان سؤال برانگیز بود چرا که همان کشورها، از جمله آلمان، بمب های شیمیایی را به وفور در اختیار صدام قرار می دادند‼️ … هدف اصلی غربی ها از این دست و دل بازی!! بررسی عمکرد بمب های مزبور بر روی بدن انسان بود‼️ تا از نتایج به دست آمده، در ارتقاء کیفیت و میزان اثربخشی بمب هایی که در آینده تولید می کنند، استفاده نمایند❗️
⭕️ اعزام خبرنگاران اروپایی به ایران، بازدید از مناطق بمباران شده شیمیایی و فیلم برداری و تهیه گزارش و عکس نیز به همین منظور انجام می گرفت!!???
ا▫️?▫️?▫️?▫️
⚪️ محمدرضا اسدی پس از التیام نسبی به جبهه میگردد و یک سال بعد (زمستان ۱۳۶۳) در عملیات بدر و در گرماگرم نبرد با دشمن بعثی به شهادت رسیده و سرِ این سردار شجاع سپاه اسلام، از تن مجروحش جدا میشود?
ا▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️
? شهیدِ بیسر، محمد رضا اسدی
? در اوان کودکی پدر را از دست میدهد و مادر فداکار، وی و سه برادر بزرگترش را با یتیمی بزرگ میکند.
? رضا نوجوان است که جنگ شروع میشود. او وارد سپاه شده و با رضایت مادر، راهی جبهه میشود تا سهمی در جهاد در راه خدا داشته باشد.
? در جبهه، در یگان رزمی فعالیت داشته و مراحل مسئولیت را تا رده فرماندهی گردان طی میکند. در زمستان 62 و در عملیات خیبر، بر اثر بمباران شیمیایی دشمن به شدت آسیب میبیند.
? پس از مداوای نسبی، بار دیگر با تنی مجروح، به جبههها باز میگردد و یک سال بعد (زمستان 63 - عملیات بدر) در گرماگرم نبرد با دشمن بعثی، سرِ این سردار شجاع سپاه اسلام، از تن مجروحش جدا میگردد.
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
? ایمان، اخلاق، شبزندهداری و غیرت و شجاعت مثال زدنی او در میدان نبرد، زبانزد خاص و عام بود.
? همواره لبخند بر چهرهاش نمایان بود و برخورداری از اخلاق و صفات پسندیده، او را محبوب همگان کرده بود
? محمد رضا اسدی هنگام شهادت، 20 ساله بود.
➖ وی در وصیتنامۀ خود به نکاتی اشاره میکند که حکایت از روح بلند و عرفانی او داشته و برای همه به ویژه جوانان درسآموز است:
? به این دنیا دل نبستم و چیزی هم در این دنیا ندارم.
? طبق فرموده حضرت علی(ع) ، غفلت و حُب دنیا، سر منشأ تمام گناهان و خطاهاست.
? راضی نیستم كسی در شهادت من لباس سیاه عزا بپوشند و بر مرگ من بگریید؛ زیرا :
▪️ اگر شهید شدم، زندهام . زندهتر از تمام زندهها !!
? دوستان و خویشان من خوشحال باشید؛ زیرا از زندان طبیعت، خلاص شده، به سوی مطلوب خود میروم و عمر جاودان مییابم.
⚪️ دوست دارم در شب شهادتم، مجلس جشن و سرور بر پا کنید؛ زیرا كه من به وصال خود رسیدهام.
⭕️ این را هم بگویم كه شفاعت من در روز قیامت، به كسی كه برای اسلام خدمت نكند و در راه و خط امام نباشد، نمیرسد و از خدا برای او آتش جهنم را طلب میکنم.
ا▫️?▫️?▫️?▫️?▫️
ا? …… ? مصاحبه با شهید محمد رضا اسدی
? گزارش خبرنگاران خارجی از گفتگو با شهید اسدی در بیمارستانی در سوئد:
➖ محمدرضا اسدی، از محلات (شهری در مرکز ایران)، در تاریخ 27 فوریه 1984 (۸ اسفند ۱۳۶۲) و در عملیات خیبر (منطقه جُفِیر) مجروح شد.
? او که متأهل و دارای یک فرزند یکماهه است، در باره مجروحیت خود میگوید:
➖ حدود ساعت ۷ صبح بود که ده فروند هواپیماهای میگ دشمن ما را بمباران کردند.
? عراقیها احتمالاً قصد داشتند قرارگاه نزدیک ما را مورد هدف قرار دهند.
▪️ آنها به صورت دو تایی و در کنار هم پرواز میکردند و هر کدام ده بمب پرتاب کردند.
? پس از انفجار بمبها، گاز نارنجی رنگی که بوی مطبوعی هم میداد در فضا منتشر شد.
? در پی این حادثه، فریادهای همرزمانم را میشنیدم که چشمانشان دچار سوزش و درد شدید شده و تمام سطح پوست بدنشان سوخته و تاول زده بود.
? به آنها دستور دادم بادگیرهای خود را بر تن کنند، ولی گازهای شیمیایی به درون بادگیرهای آنها نیز نفوذ کرده بود.
? افراد گردان من، ۳۰۰ نفر بودند که تقریباً تمام آنها آسیب دیده و لذا به بیمارستان اهواز انتقال یافتند. این مرکز درمانی، مملو از مجروحین شیمیایی بود.
⚪️ من نیز از ناحیۀ سر، صورت، دستها و نیز شکم، دچار آسیب شیمیایی شده بودم و به علت شدت جراحات به تهران منتقل شده و برای ادامه معالجه، مرا به کشور سوئد اعزام کردند و هم اکنون نیز در بیمارستان ویژه آسیب دیدگان شیمیایی به نام: Uppsala یا (Akademiska) هستم.