✅استاد محمد علی مجاهدی تعریف كردند:
در همان اوائلی كه حضرت #آیت_الله سید عبدالكریم #كشمیری تازه با آقای #مجتهدی آشنا شده بودند، آقای مجتهدی به علت #سكته مغزی در #بیمارستان آیت الله #گلپایگانی بستری شدند.
یك روز كه من خدمت آیت الله كشمیری رسیدم فرمودند: خیلی مایلم به #عیادت آقای مجتهدی بروم. اگر فردا وسیلهای باشد به اتفاق به عیادت ایشان میرویم.
روز بعد با #ماشین خدمت ایشان رسیدم و با هم به عیادت آقای مجتهدی در بیمارستان رفتیم.
وقتی به اتاقی كه آقای مجتهدی در آن بستری بودند وارد شدیم آقای كشمیری روی صندلی در كنار آقای مجتهدی نشستند و من روی یك صندلی كه در پایین تخت قرار داشت نشستم و همینطور سر به زیر نشسته بودم جهت #شفای آقای مجتهدی متوسل به حضرت #اباعبدالله_الحسین (علیهالسلام) شده و تصمیم گرفتم 391 مرتبه به عدد كلمه شافی #ذكر « یا شافی » را بگویم ولی برای اینكه كسی متوجه نشود ذكر را قلباً شروع كردم.
اما هنوز چند مرتبهای بیشتر آنرا تكرار نكرده بودم كه آقای مجتهدی به آقای كشمیری فرمودند:
آقاجان؛ آقای مجاهدی به جهت شفای ما ذكر یا شافی را گرفتهاند. سپس به من فرمودند:
آقا جان ما #شفا گرفتیم دیگر ادامه ندهید و خودتان را ناراحت نكنید از شما بسیار ممنون میباشم واجازه ندادند من ذكر را تمام كنم.
چون آقا چند هفته بستری بودند و كسی نبود صورتشان را اصلاح كند موهای سر و صورتشان یك حالت پریشانی بخود گرفته و ابهت و جلالت عجیبی به ایشان بخشیده بود
در همین احوال كه روی صندلی نشسته بودم یكمرتبه دیدم یك تغییر قیافه عجیبی كه توأم با هیبت و هیمنه و #سلطنت بود در ایشان پیدا شد و من از این حالت تكان خوردم ولی علت آنرا نمیدانستم!! سه مرتبه این حالت رخ داد!
اما در هر مرتبه با شدت بیشتر!
در این هنگام ناگهان آقای كشمیری به من فرمودند: آقای مجاهدی برویم و بعد از #خداحافظی با آقای مجتهدی آنجا را ترك كردیم.
از اتاق كه بیرون آمدیم متوجه شدم آقای كشمیری منقلب میباشند؟! وقتی از ایشان علت آن را پرسیدم فرمودند:
امروز دچار #اشتباه بزرگی شدم، نباید این كار را میكردم.
عرض كردم چه اشتباهی؟
فرمودند:
قبل از اینكه شما به #منزل بیایید تا با هم به #عیادت آقای #مجتهدی برویم قلباً به حضرت #مولا #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) عرض كردم یا مولا شما #اسدالله (شیر خدا) هستید و من #دوست دارم #شیر #خدا را ببینم.
اگر جعفر آقا را دوست دارید و مورد #عنایت شماست ایشان یك جلوه اسدالله پیدا كنند تا آن جلوه را ببینم.
وقتی خدمت ایشان رسیدیم این حرفی كه به مولا عرض كرده بودم از ذهنم عبور كرد، در همین حین یكمرتبه دیدم چهره ایشان تغییر كرده و مثل یك شیر شدند و به من نگاه میكنند.
نزدیك بود #روح از بدنم خارج شود كه ناگهان آقای مجتهدی لبخندی زده و به حالت اول برگشتند.
با خود گفتم سید؛ چرا این قدر زود تحت تأثیر قرار گرفته و شاید اشتباه كرده باشی! به محض اینكه این فكر از خاطرم گذشت باز ایشان تغییر حالت داده و همان جلوه را به خود گرفتند و بعد از اندكی دو مرتبه به حالت عادی بازگشتند!
با خودگفتم عبدالكریم نترس، اینها خیالات است
مجدداً در مرتبه سوم باز آن جلوه را با شدت بیشتر بخود گرفته و به طرف من آمدند، من كه بشدت ترسیدم تكان خورده و به عقب آمدم كه ایشان باز به حالت عادی برگشتند گویا در این سه مرتبه آقای مجتهدی میخواستند بگویند:
آقای #كشمیری، #مردان خدا را نباید امتحان كرد .
و به همین دلیل از اینكه ایشان را مورد #امتحان قرار دادم #سخت پشیمان میباشم.
#آیت_الله_كشمیری پس از رحل اقامت در شهر مقدس قم تا زمانی كه از #سلامت #جسمانی برخوردار بودند هر روز خدمت حضرت آقای مجتهدی میرفتند و در محضر ایشان مینشستند و دائماً درباره آقای مجتهدی به دوستان نزدیك و نزدیكان میفرمودند:
?جعفر آقا و ما ادراك ما جعفر آقا و همچنین میفرمودند:
?اگر كسی از من بپرسد در #ایران چه كردی؟ با مباهات میگویم جعفر آقای مجتهدی را دیدم.