توجه حضرت زهرا عليها السلام به فرزندان خود
آقاي قدس مي گويد: « روزي آقا (بهجت)فرمودند يكي از ثروتمندان رشت كه در نجف اشرف ساكن بود دختر خود را به ازدواج يك روحاني سيد كه خيلي فقير بود در آورد، از آنجايي كه خانم در خانواده ثروتمند بزرگ شده بود به هيچ وجه حوصله غذا درست كردن براي آقا را نداشت.
شبي حضرت فاطمه زهرا عليها السلام را در خواب ديد، حضرت به او فرمود:
دخترم، چرا با پسرم خوشرفتاري نداري و براي او غذا درست نمي كني؟ وي در خواب جواب داد كه من حال غذا درست كردن براي اين آقا را ندارم. حضرت اصرار كردند و او همان جمله را تكرار كرد. تا اينكه حضرت زهرا عليها السلام فرمودند: شما فقط مواد لازم خورشت را آماده بكن و داخل قابلمه بريز و روي چراغ بگذار، لازم نيست كه دستكاري كني.
در اين هنگام از خواب بيدار شد و تعجب كرد، بعد به عنوان امتحان همان كار را انجام داد، وقت ظهر يا شام وقتي سرپوش را از قابلمه برداشت ديد غذا آماده است و عطر خورشت خانه را معطر كرد.
وي همواره به اين صورت غذا مي پخت و حتي روزي مهمان داشتند مهمان گفت من در طول عمرم اينطور غذا نخورده ام. تعجب اينكه آن خانم با اينكه اين كرامت را بارها مي ديد، باز حوصله درست كردن غذا را نداشت.
توجه حضرت زهرا عليها السلام به فرزندان خود
آقاي قدس مي گويد: « روزي آقا (بهجت)فرمودند يكي از ثروتمندان رشت كه در نجف اشرف ساكن بود دختر خود را به ازدواج يك روحاني سيد كه خيلي فقير بود در آورد، از آنجايي كه خانم در خانواده ثروتمند بزرگ شده بود به هيچ وجه حوصله غذا درست كردن براي آقا را نداشت.
شبي حضرت فاطمه زهرا عليها السلام را در خواب ديد، حضرت به او فرمود:
دخترم، چرا با پسرم خوشرفتاري نداري و براي او غذا درست نمي كني؟ وي در خواب جواب داد كه من حال غذا درست كردن براي اين آقا را ندارم. حضرت اصرار كردند و او همان جمله را تكرار كرد. تا اينكه حضرت زهرا عليها السلام فرمودند: شما فقط مواد لازم خورشت را آماده بكن و داخل قابلمه بريز و روي چراغ بگذار، لازم نيست كه دستكاري كني.
در اين هنگام از خواب بيدار شد و تعجب كرد، بعد به عنوان امتحان همان كار را انجام داد، وقت ظهر يا شام وقتي سرپوش را از قابلمه برداشت ديد غذا آماده است و عطر خورشت خانه را معطر كرد.
وي همواره به اين صورت غذا مي پخت و حتي روزي مهمان داشتند مهمان گفت من در طول عمرم اينطور غذا نخورده ام. تعجب اينكه آن خانم با اينكه اين كرامت را بارها مي ديد، باز حوصله درست كردن غذا را نداشت.