جناب آقای احمد میرزا هاشم زاده تعریف کردند:
جناب آقای احمد میرزا هاشم زاده تعریف کردند:
آقای مجتهدی مدتی اختیاراتاق خود را درباغ رضوان مشهد به من واگذارکرده بودند،دراین مدت افراد متعددی برای زیارت ایشان وحل مشکلات خود به آنجا می آمدند،ازجمله زن مجلله ای بود که مبتلا به سرطان واطبا به او گفته بودندتاشش ماه دیگر بیشتر زنده نیستی.
آن زن شنیده بودشخصی اراولیای خدابه نام آقای مجتهدی درمشهدبه سرمی برند که اگر دعا کنند ،بی گمان شفاخواهد یافت،لذا هر روز به آن اتاق می آمدوسراغ ایشان را ازمن می گرفت.
یک روز گفت:من درفلان هتل نزدیک شماهستم،هروقت ایشان آمدندشمافورا مراخبرکنید،به او گفتم:خانم!اختیارایشان دست من نیست ،وانگهی بنده عازم اصفهان هستم،بالاخره ازبس گریه وزاری کردومراقسم دادبه او گفتم فقط می توانم به شما یک راهنمایی کنم وآنگاه نشانی منزل آقای سید جلال رئیس السادات راکه بعضی ازاوقات آقا برای صرف ناهار آنجامی رفتندبه اودادم وسپس عازم اصفهان شدم .
سال بعدکه به مشهد مشرف شدم،آقای سید جلال رادیدم،ایشان گفتند:شمابه آن زن نشانی داده بودید؟گفتم:بله ازبس گریه کردو قسم داد،دلم به حال او سوخت،حالا بگویید کاربه کجا کشید؟
ایشان گفتند:آن زن به منزل ماآمدو آقا راملاقات کرد ومی خواست دست آقا را ببوسدو ایشان امتناع ورزیدند،اوهم به ناچار کفش آقا را برداشت وبه سرو صورت خود مالید ،یکمرتبه حال آقا تغییر کرده منقلب شدند،درهمان حال روبه حضرت رضا علیه السلام کرده وگفتند:یامولا می بینید این زن چه میکند!حاشابه کرم شما اگر اوراشفا ندهید وبعد ازچند روز خبر آوردند که آن زن به عنایت حضرت ودعای ایشان شفا یافته است.
?لاله ای از ملکوت