تقاضاي اوج ايمان و يقين
حضرت سجاد(علیه السلام) این چنین شروع می کنند:
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَليَ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ بَلِّغْ بِايمانى اَكْمَلَ الاْيمانِ، وَ اجْعَلْ يَقينى اَفْضَلَ الْيَقينِ، وَانْتَهِ بِنِيَّتى اِلى اَحْسَنِ النِّياتِ، وَ بِعَمَلى اِلى اَحْسَنِ الْاَعْمالِ».بار خدايا! بر محمد و آلش درود فرست وايمانم را به درجهی كاملترين ايمان، و يقينم را به برترين يقينها برسان، و نيتم را به بهترين نيتها منتهى ساز، و كردارم را به بهترين كردارها تبديل كن.
«اَللّهُمَّ» يعنى «يا الله»، چون انسان خليفه ی «الله» است، پس تحت تربيت اسم الله -كه اسم اعظم خداوند است- مى باشد، پس ربّ و سرپرست انسان، «الله» است يعنى «الله» است كه انسان را از اسفل سافلين به سوي نور مىك شاند چرا كه فرمود: «الله وَلىُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّور» پس؛ خداوند سرپرست تكويني و تشريعي مؤمنان است و آنها را از ظلمتها به سوي نور و حقايق معنوی سير ميدهد، و در نتيجه انسان در مسير ايمان به نور ربّ خود، بار سفر را از تاريكى به سوى نور برمی بندد. آری شيطان راهزن اين راه است ولی اسم «الله» نگهبان اوست و با گفتن «اللّهم» يا با گفتن «يا الله» به نگهبان و مربى خود توسل مى جويد، اين است كه اكثر دعاها با اسم «الله» شروع مى شود به هرحال با گفتن اللّهم، اظهار عبوديت شروع مى شود.
«اَكْمَل ايمان»، آن اعتقاد دائمى است كه مبتلا به آفت ضعف نمى شود و موجب مى شود تا نشاط ايمانىِ مؤمن همچنان پا برجاى بماند، زیرا ضعف ايمان موجب اضطرابها و افسردگى هاست، و چون دنيا محل تزاحم است اگر ايمان به صورتى كامل و فعال و درخشان در قلب انسان تحرك نداشته باشد، سختى هاي زندگيِ دنيايي، انسان را مى شكند و در نتيجه انسان آنچنان مشغول روزمرّه گيها مى شود كه از هدف اصلىا ش كه بندگى خدا است باز مي ماند. و از آن طرف هرچه ايمان شديدتر شود انسان از سختى ها راحت تر مى گذرد.
در روايات داريم: «اَلْايمانُ اَرْبَعَةُ اَرْكانٍ: الرِّضا بِقضاءِ اللَّهِ، والتّوكُّلُ علي اللهِ، و تَفْويضُ الْاَمْرِ اِلَى اللَّه، والتَّسْليمُ لِاَمْرِاللَّه». ايمان چهار ركن دارد؛ رضا به قضا و حكم الهى، توكل بر خدا و اعتماد به مديرت الهى در همه ی ابعاد زندگى، و واگذاردن امور به خداوند، و تسليم امر الهى بودن كه «هرچه آن خسرو كند شيرين كند».
از خـدا «افضـل يقين» را مىطلبم، تا از «عِلمُ اليقين»، - كه از آثار خدا به خـدا پـى بـــردن است- بگذرم، و به عينُ اليقين برسم و چشم دلم در همه عالم با آثار جلال و جمال حق روبه رو شود و هرچه مىبينم حق ببينم. و از اين هم بگذرم كه اين اندازه معرفت هنوز در مرحله ی دوگانگى بين عبد و رب است، و به «حقُّ ا ليقين» برسم كه ديگر خودى نبينم. لذا وقتي در اين فراز تقاضاي «اَفْضل اليقين» را ميكني، در واقع مي گويي: خدايا! تو آنچنان بر قلبم تجلى كن كه به انانيّت خودم، آتش بزنم و ديگر من در صحنه نباشم و فقط تو باشى.
پی نوشت:
شرح دعای مکارم الاخلاق استاد طاهرزاده