شهیدی که بعد از شهادت ، برگه امتحانی دخترش را امضا کرد!
#کرامات_شهید
شهیدی که بعد از شهادت ، برگه امتحانی دخترش را امضا کرد!
به نقل از دختر شهید:
یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود ، در زادگاه پدرم ، شهر خوانسار ، برای او مراسم ختم گرفته بودند.
بنابراین مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه می رفتم.
وقتی وارد مدرسه شدم ، دیدم که برای تجلیل از پدرم مراسم تدارک دیده اند ، پس از مراسم راهی کلاس شدم ، خانم ناظم از راه رسید و برنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد ، در غیاب من همه بچه ها برنامه امتحانی شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم.
ناظم از من خواست که حتما اولیایم آن را امضا کنند و فردا ببرم.
به فکر فرو رفتم که چه کسی آن را برایم امضا کند؟
نسبت به درس و مدسه ام بسیار حساس بودم و رفتن پدر و نبود مادر در خانه مرا حساس تر کرده بود.
وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد…
در خواب پدر را دیدم که از بیرون آمده و مثل همیشه با ما بازی می کرد و ما هم از سر و کولش بالا می رفتیم. پرسیدم آقاجون ناهار خوردید؟ گفت: نه نخوردم.
به آشپزخانه رفتم تا برای پدر غذا بیاورم ، پدر گفت: زهرا برنامه ات را بیاور امضا کنم.
گفتم آقاجون کدام برنامه؟
گفت: همان برنامه ای که امروز در مدرسه دادند.
رفتم و برنامه امتحانی ام را آوردم اما هرچه دنبال خودکار آبی گشتم پیدا نشد.
می دانستم که پدر هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند ، بالاخره خودکار آبی ام را پیدا کردم و به پدر دادم و رفتم آشپزخانه.
اما وقتی برگشتم پدرم را ندیدم ، نگران به سمت حیاط دویدم دیدم باغچه را بیل می زند.
آخر دم عید بود و بایستی باغچه صفایی پیدا می کرد ، پدر هم که عاشق گل و گیاه بود.
برگشتم تا غذا را به حیاط بیاورم ولی پدر را ندیدم .
این بار هراسان و گریان به دنبال او دویدم اما دیگر پیدایش نکردم ناگهان از خواب پریدم…
صبح شد ، موقع رفتن به مدرسه با عجله وسایلم را آماده می کردم ، ناگهان چشمم به برنامه امتحانی ام افتاد که با خودکار قرمز امضا شده بود!
وقتی به خواهرم نشان دادم حدس زد که شاید داداشم آن را امضا کرده باشد ولی یادم افتاد که برادرم در خانه نبود.
خواب دیشب برایم تداعی شد ، با تعجب ماجرا را برای خواهرم تعریف کردم.
پدر در قسمت ملاحظات برنامه نوشته بود:
اینجانب رضایت دارم ، سید مجتبی صالحی و امضاء کرده بود.
در مدرسه ماجرا را برای دوستم تعریف کردم ، دوستم هم به من اطمینان داد که واقعیت دارد. او ماجرا را برای خانم ناظم تعریف کرد و گفت: که این اتفاق برای شهید صالحی افتاده ، یعنی اسمی از من و پدر من به میان نیامد.
مادر ، شهید را به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم می دهد که با برخورد مردم که دم در می آیند و از امضای نامه می پرسند چه بکند؟
شهید می گوید:
سادات (اسم همسر شهید) تو هم شک داری؟
مادر با گریه می گوید نه ، او ادامه می دهد:
اگر کسی شک دارد بگو تا روز قیامت در آن باقی بماند تا همه حقایق آشکار شود.
همان موقع برنامه را به آیت الله خزعلی می دهند تا برای تعیین صحت و سقم آن پیش علمای دیگر ببرد.
علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید می کنند و برنامه به رویت حضرت امام (ره) نیز می رسد.
اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به خود شهید مجتبی صالحی است ، اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد.
با تایید مطلب ، امروزه مردم با رفتن به موزه شهدا و دیدن آن نامه ، شهید را می شناسند و به یکدیگر معرفی می کنند….
#شهیدمجتبی_صالحی
? به نقل از تبیان
? باشگاه خبرنگاران جوان
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
??????????
فرم در حال بارگذاری ...
#فکر_کردن_درد_دارد
#فکر_کردن_درد_دارد
تسليم وصيت پيامبر اكرم (ص):
اميرمؤمنان عليه السلام در تمام دوران زندگیاش ، مطيع محض فرمانهاى الهى بوده و آن چه او را به واكنش وامىداشت ، فقط و فقط اوامر الهى بود و هرگز به خاطر تعصب ، غضب و منافع شخصى از خود واكنش نشان نمىداد.
آن حضرت از جانب خدا و رسولش مأمور به صبر و شكيبائى در برابر اين مصيبتهاى عظيم بوده است و طبق همين فرمان بود كه دست به شمشير نبرد.
امر دائر بود بين اين كه اميرمؤمنان عليه السلام اساس اسلام را حفظ نمايد و از حق خود بگذرد ؛ يا اين كه بر آن عده اندک حمله نموده و آنها را از دم تيغ بگذراند و در عوض دشمنان اسلام و منافقين با استفاده از اين فرصت اساس اسلام را به خطر بيندازند ، اميرمؤمنان عليه السلام راه دوم را برگزيد و با اين فداكارى دين اسلام را براى هميشه حفظ و دشمنان اسلام را نا اميد كرد و به طور قطع اين تصميم عاقلانهتر بوده است.
✅در خطبه سوم نهج البلاغه مىفرمايد:
در اين انديشه فرو رفته بودم كه: با دست تنها (با بى ياورى) به پا خيزم (و حق خود و مردم را بگيرم) و يا در اين محيط پر خفقان و تاريكى كه پديد آورده اند صبر كنم ، محيطى كه: پيران را فرسوده ، جوانان را پير ، و مردان با ايمان را تا واپسين دم زندگى به رنج وا میدارد.
(عاقبت) ديدم بردبارى و صبر به عقل و خرد نزديكتر است ؛ لذا شكيبائى ورزيدم ؛ ولى به كسى میماندم كه:
خاشاك چشمش را پر كرده ، و استخوان راه گلويش را گرفته ، با چشم خود میديدم ، ميراثم را به غارت میبرند….
? سليم بن قيس الهلالي، ص568
? خطبه سوم نهج البلاغه
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
فرم در حال بارگذاری ...
حضرت فاطمه الزهرا علیها السلام :
?????????
?حضرت فاطمه الزهرا علیها السلام :
??إلهى وَ سَیِّدى ، اءسْئَلُكَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُكاءِ وَلَدَیَّ فى مُفارِقَتى اَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتى ، وَشیعَةِ ذُرّیتَى.??
??خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانى كه آنها را برگزیدهاى ، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ایشان ، از تو مى خواهم گناه خطاكاران شیعیان و پیروان ما را ببخش.??
?كوكب الدّرىّ: ج ۱، ص ۲۵۴.
? اللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج ?
فرم در حال بارگذاری ...
#دنبال کنندگان #علائم_ظهور
? #دنبال کنندگان #علائم_ظهور همانند کسانی هستند که در راه خدا #جهاد کرده و در خون خود غلتیده اند.
?حضرت آیت الله بهجت ره میفرمایند:
ای کاش می نشستیم و درباره اینکه حضرت غائب ع چه وقت ظهور میکنند با هم صحبت میکردیم تا لااقل از منتظرین فرج باشیم.
♻️ اما آیا میدانید #ثواب این #انتظار چیست❓
♦️امام علی (ع) : کسی که منتظر امر ما باشد ، همانند کسی است که در راه خدا به خون خود غلتیده است.
? منتخب الاثر ص 496
?امام صادق (ع) : کسی که در حال انتظار فرج امام زمان (عج) بمیرد به منزله کسی است که در راه خدا با شمشیرش #جهاد کرده باشد.
? بحارالانوار ج 42 ص 126
?امام صادق (ع) : کسی که بر این امر بمیرد و منتظر امام باشد ، همانند کسی است که در خیمه امام قائم (عج) باشد.
? بحارالانوار ج 52 ص 122
✅از این رو است که برخی از فقها با تاکید بر یادگیری نشانه های ظهور آنرا را واجب دانسته و عاملی برای در امان ماندن از شر فتنه های آخرالزمان نامیده اند.
فرم در حال بارگذاری ...
آیت الله بهجت(ره) :
آیت الله بهجت(ره) :
?باهم خوب نیستیم و به حقوق یکدیگر تعدی میکنیم ؛ بعد هم اعتراض میکنیم و میگوئیم اسلام برای اداره جامعه ناقص است!
در حقیقت اسلام را کنار میگذاریم!
فرم در حال بارگذاری ...