مروری بر زندگــــی شهــــدا #شهید_عبدالصالح_زارع #به_روایت_همسر #قسمت_دوازدهم
مروری بر زندگــــی شهــــدا
#شهید_عبدالصالح_زارع
#به_روایت_همسر
#قسمت_دوازدهم
#لذت_کارهای_باهمی
در کار خانه بسیار کمکم میکرد. من به شهر غریب رفته بودم و انگار صالح خود را موظف میدانست تمام تنهاییهای مرا پر کند. کارهایی مثل تمیز کردن سبزی و… فعالیتهای متداول او در خانه بود. یادم نمیآید که در خانه باشد و من به تنهایی سبزیها را تمیز کرده باشم.
با اینکه نوع کار او هم به لحاظ جسمی و هم فکری بسیار پرمشغله و سخت بود، با این حال زمان زیادی را به من اختصاص میداد.
با اینکه آموزش نیروهایش، هم تمرکز نیاز داشت و هم تبحر، اما با وجود کار زیاد، هیچگاه در خانه ابراز خستگی نمیکرد. حتی در اوج خستگی اگر قرار بود جایی برویم، حتماً مخالفت نمیکرد.
اینطور نبود که وقتی به خانه میآمد زمانش را به استراحت اختصاص دهد. با به دنیا آمدن محمدحسین کمکهایش در خانه چند برابر شد. پا به پای من برای تدارک مهمانیها تلاش میکرد، آنقدر که تا زمانی که من مشغول بودم، او هم نمینشست تا با هم از کارها فارغ شویم. از پخت و پز غذا گرفته تا مرتب کردن خانه و…لذت انجام کارهای باهمی را فراموش نمیکنم…
#ادامه_دارد…