علل دروغگویی در کودکان و راهکارهای مقابله با آن
دروغگویی مثل سایر انحرافات اخلاقی و عاطفی علل و انگیزههایی دارد. یکی از انحرافاتی که موجب شکایت والدین از فرزندان خود میباشد، دروغگویی است. اکثر والدین از این شکایت دارند که فرزندانشان، با وجود اینکه از هیچگونه رسیدگی در تربیت وی قصوری به عمل نمیآید، دروغگو بار آمده یا مغلطه و اغراق میکنند. آنان از این بابت ناراحتند که آدمهای متدینی هستند، پرهیزگارند، دروغ نمیگویند. لقمه حرام نمیخورند و برای تربیت صحیح کودکان حتیالمقدور از تمام امکانات تربیتی استفاده میکنند، او را از بچههای دروغگو و کم تربیت دور نگه میدارند، برای راستگویی تشویق میکنند، ولی با این وصف چرا باید دروغگو از آب درآید.
ریشه خالی بندی کجاست؟
اگر ریشه های خالی بندی و دروغگویی را دنبال کنید، آن را در حقارتها، کمبود محبتهای بی قید و شرط و عدم تشویق خواهید یافت. لذا اگر می خواهید با این بیماری روانی مبارزه کنید، باید فرد بیمار را بدون قید و شرط دوست داشته باشید. نقاط مثبتش را پیدا کنید و مورد تحسین و تمجید قرار دهید. باید به او بفهمانید که خودش همان طوری که هست محترم و با ارزش است. به او نشان دهید که فردی مفید و گرامی است. فرد دروغگو اگر یاد بگیرد به همان چیزهای راستی که دارد افتخار کند و به خودش همان طوری که هست ببالد، دست از دروغگویی برخواهد داشت.
مشکل اصلی خیلی از والدینی که فرزندان دروغگو بار می آورند، در نوع نگاهی است که به مسائل پیرامون خود دارند. مثلا ممکن است یک پدر از شغل خودش شرمنده باشد و این احساس شرمندگی را به همسر و فرزندانش هم منتقل کند و باعث احساس حقارت آنها هم بشود. حال اگر این پدر نگاه ظاهر بینانه ی خود را عوض می کرد و از شغلش به خاطر شرایط پایین اجتماعی اش گله مند نبود بلکه به اجر معنوی و ارزش واقعی آن اهمیت می داد و همیشه از آن با افتخار یاد می کرد، همسر و فرزندش هم دچار بیماری مسری او نمی شدند.
ناتوانی یکی از علل دروغگویی
دروغگویی مثل سایر انحرافات اخلاقی و عاطفی علل و انگیزههایی دارد که یکی از آنها ناتوانی میباشد. وقتی که شما کودک را ترس مسایل موهوم، در منزل در حال اسارت و به صورت زندانی نگه داشته اید و آزادیهای او را ندانسته از دستش میگیرید و همراه خشونتهایی که از خود بروز میدهید او را در احساس عجز و ناتوانی غوطهور میسازید ناچار است که از دست شما و ستمکاریهایی که مسبت به وی روا میدارید بگریزد و امیال و غرایز خود را به نوعی و به هر نحو ممکن ارضا نماید و برای این کار ناگزیر است که در مقابل شما به دروغ متوسل شود.
مادر میگوید با “الف” بازی نکن زیرا “الف” کودک بیتربیتی است. اما کودک وقتی از منزل خارج میشود و در کوچه “الف” میبیند. بنابه نیازهای غریزی و عاطفی، یا با او صحبت میکند. به بازی مشغول میشود و بعد که زمان برگشتن به منزل فرا رسید به محض ورود به خانه، مادر میپرسد: در کوچه با چه کسی بازی میکردی؟ جواب می دهد با “ج” زیرا اولا دلش میخواهد مادر را راضی نگهدارد و خود را حرف شنو نشان دهد. ثانیا دلش نمیخواهد که مادر با علم و اطلاع از اصل قضیه به ممانعت خشونت آمیزی دست بزند لذا به حربهای که در نظر او راحتترین و کارآترین حربههاست یعنی به دروغ متوسل میشود.
ترس از والدین به عنوان یکی از علل دروغگویی
بعضی از والدین رفتار خشونت بارتری با فرزندان خود دارند. به کوچکترین بهانه آنها را کتک میزنند در مقابل دیگران پرخاش و تحقیرشان میکنند به خیال اینکه با خشونت و پرخاش و تنبیه و نیش زبان خواهند توانست جلو انحرافات روانی کودک را بگیرند. اینگونه خانوادهها علاوه بر اینکه نمیتوانند کار مثبتی به عنوان کامل بازدارنده از انحرافات در تربیت کودک خود انجام دهند بلکه یا باعث میشوند که ترس کودک به تدریج ریخته و کارهای خلاف خود را با جرات و جسارت بیشتری انجام دهد.
کودک به خاطر ترس از کتک خوردن و خشونتهای والدین، کمکم از آنان فاصله گرفته و خود را جدا احساس میکند و گاه گاه در بعضی از موارد توسل به دروغ میگردد زیرا احساس میکند که اگر راست بگوید والدین در اثر عصبانیت کتکش خواهند زد چوب اجبار و خشونت را کنار نهید و بگذارید کودکتان با داشتن کمی آزادی عمل و احساس استقلال خود را فرد محترمی در اجتماع خانوادگی به حساب آورد. دیگر در این صورت لزومی ندارد که او با دروغ گفتن به خانواده خود خیانت کرده باشد.
خودنمایی یکی از علل دروغگویی
بعضی از کودکان به خاطر خودنمایی متوسل به دروغ میشوند اینان کودکانی هستند که مورد توجه والدین و اطرافیان قرار نمیگیرند، هر کاری میکنند کسی، نیست که مشوقشان باشد و به حسابشان بیاورد و یا لااقل بفهمد که آنان چه کاری میکنند و چه میگویند و چه میخواهند. پدر یا مادر به علت گرفتاریهای شغلی یا مشکلات خانوادگی کاری به کار آنان ندارند و گوششان به حزف آنان بدهکار نیست و اطرافیان نیز به خاطر اینکه در کار دیگران مداخلهای نکرده باشند و یه به خاطر سایر ملاحظات و محصولات، کاری کودکان دیگر نداشند.
بالاخره خیال میکند که حرفها یا کارهایش مورد پسند والدین یا اطرافیان نیست و به ناچار برای خودنمایی هرچه بیشتر متوسل به دروغ و مغلطه و اغراق شود.
آنچه که مسلم است اینها همه به خاطر خودنمایی و جلب توجه والدین و اطرافیانی است که اعتنایی به کودک ندارند بنابراین بهتر است کودکان را محترم بدانیم، به حرفهای آنها هرچند که بیجا و بیموقع هم باشد گوش فرا دهیم کارهایی را که هر چند به ظاهر کوچک انجام میدهند به دیده تحسین و تکریم بنگریم. مشوقشان باشیم تا بعدها کارهای بزرگتر و بهتری انجام دهند، هر از چندگاه و به مناسبتهای مختلف در پیش دیگران تعریف و تمجید تشویق آمیزی از آنها نیابیم.
بگویید به تو افتخار می کنم
هر کودکی نیاز به افتخار کردن دارد. هر کودکی نیاز دارد تا به خودش به تواناییهایش به والدینش و … افتخار کند. باید به کودکان کمک کنیم تا بتوانند دلایلی برای افتخار کردن به خودشان داشته باشند. باید طوری با آنها رفتار کنیم که احساس حقارت و ضعف و زبونی نداشته باشند. اگر کودکی دائم از سوی والدین یا معلم تنبیه و سرکوب شود اگر چه این تنبیه فقط ملامت کردن باشد، احساس حقارت خواهد کرد و چیزی برای افتخار کردن پیدا نخواهد کرد. چنین کودکی به خیالاتش پناه می برد و امتیازهای خیالی برای خودش در نظر می گیرد و تحت تاثیر فشارهای روانی آن خیالات را به زبان می آورد.
وقتی جلب توجه لازم است
اگر در خانواده ای کودکی کمتر از خواهر یا برادرش مورد توجه والدین قرار گیرد، احتمال دروغ پردازی و خالی بندی اش بیشتر خواهد بود. چرا که این کودک مثل خواهر یا برادرش نمی تواند به خودش افتخار کند و مثل او در خودش چیزی پیدا نمی کند که با آن توجه والدینش را جلب کند. چنین کودکی کم کم به دنیای ذهن و درون پناه می برد و سعی می کند با کمک فضایل نداشته اش جلب توجه کند. یا کودکی که در مدرسه از هم کلاسی هایش به لحاظ درسی یا مالی کم می آورد و نمی تواند لااقل در حد معمول جلوه کند و دائم تحقیر می شود، ممکن است به زودی به هواپیمای نداشته ی پدرش افتخار کند.
از او تعریف کنید
اگر فرزندتان دچار دروغگویی و خالی بندی شده است، احتیاج به محبت بی قید و شرط دارد. باید باور کند که خوب و نازنین است باید باور کند که همین طوری که هست هزار تا امتیاز ارزشمند برای افتخار کردن دارد. از جنبه ها مثبت رفتار و اخلاقش بسیار تعریف کنید. او را مورد نوازش و محبت بیشتری قرار دهید. او را بستایید تا نیازی به افتخارهای واهی نداشته باشد. در حضور او از زندگی و خودتان طوری حرف بزنید تا احساس کند همه چیزش و پدر و مادرش افتخار برانگیزند.
پی نوشت :
سایت تبیان ،مجله رشد
کودکان و خطر اینترنت
نشانه های مهم در معرض خطر قرار گرفتن کودکان در استفاده کودکان از اینترنت گرچه زیر نظر داشتن کودکان به طور کامل امری دشوار به نظر میرسد امّا والدین با رعایت چند نکته که در زیر اشاره خواهد شد میتوانند رفتار فرزندان خود را به منظور محافظت آنها در برابر شکارچیان اینترنتی کنترل نمایند.
نشانه های خطر:
1. فرزندان زمان زیادی را به صورت آنلاین سپری میکنند.
2. یافتن تصاویر و فیلمهای غیرمجاز بر روی سیستم کامپیوتر فرزندان.
3. دریافت تماسهای تلفنی، ایمیل و هدیه از طرف کسانی که شما آنها را نمی شناسید.
4. خارج شدن فعالیت فرزندان از حالت طبیعی.
5. سوییچ کردن صفحه در حال مشاهده کودکان زمانی که شما بر روی سیستم حضور پیدا میکنید.
6. استفاده از حساب های کاربری متعدّد (ایمیل های جانبی) توسط فرزندان شما.
رایج ترین ابزارهایی که توسط شکارچیان آنلاین جهت اغفال کودکان بر روی اینترنت استفاده میشوند، شامل:
اتاق های گفتگو، پیامهای فوری و ایمیل میباشند. در واقع 89 درصد سوءاستفاده جنسی آنلاین از طریق اتاق های چت و یا پیام از طریق مسنجر صورت یافته است.[1]
پی نوشت :
1. سایت پلیس فتا،
معرفي سايت :
http://www.cyberpolice.ir/ بخش آموزش
ریشه اصلی سرد شدن روابط زناشویی
دلایل مختلفی می تواند موجب سرد شدن رابطه بین زن و شوهر شود اما…
شرایط نامساعدی چون عدم اعتماد به نفس کافی ،اضطراب، استرس و حتی رفتارهای کودکانهای که هنوز در خلق و خوی زن و مرد بالغ وجود دارد، ایجاب میکند که گاهی در مقابل مشکلاتی که ناچیزند و با اندکی تامل قابل رفع و رجوع هستند، ذره بینی در دست گیرند که بیش از حد بزرگنمایی کنند و مسلم است این شرایط نامساعد دلیلی می شود تا این بزرگنماییها به مشاجره و بگومگوهایی تبدیل شود که آرامش را از خانه و خانواده سلب کند.
در چنین مواقعی بهتر است به دنبال راه حلی باشیم تا این درگیریها و برخوردهای تند تبدیل به دعواهای خانوادگی نشود.مهم نیست چه کسی مقصر است، مهم این است که چطور و چگونه جلوی جرقههای ریز را بگیریم تا تبدیل به یک آتش سوزی مهیب نشوند.
*حرفهایی که باید شنیده شود
گاهی به دنبال گوشی میگردیم تا سفره دلمان را برایش باز کنیم. زن و مرد در زندگی زناشویی، هیچ همدمی را بهتر از شریک زندگی خود ، محرم ناگفتههایشان نمیدانند.
دکتر غفار تبریزی، روانشناس بالینی در این باره میگوید: گلایههای طرفین نسبت به هم از دلایل مختلفی نشأت میگیرد. همسران در وهله اول وظیفه دارند، در مورد مشکلاتشان با هم صحبت کنند و در تلاش باشند با گفتوگو برسر اختلاف نظرهایشان کنار بیایند و سپس با عمل کردن به یک سری نکات مهم به این بحث و جدلهای پی درپی خاتمه دهند.
* شکوه هایش را به رو نیاورید
زندگی همیشه بالا و پایینهایی دارد که روح و روان ما را تحت الشعاع قرار میدهد. گاهی دوست داریم آن لحظههای ناگوار و آشفتگیهایمان را باور نکنیم و به دنبال فردی هستیم که مانع از القای حس پریشانی شود و بگوید روزهای خوش در راهند و ناخوشیها ،ناپایدار و گذرا هستند.
غفارتبریزی در این خصوص میگوید: یکی دیگر از دلایل جر و بحثهای زناشویی میتواند ناشی از اضطراب و افسردگی یکی از طرفین باشد. کسی که گله مند است، در شرایط روحی نامساعدی به سر میبرد.اگر حرف حق هم بزند ، زبانش تلخ است و آزردگی خاطر اطرافیان را به بار میآورد. در چنین شرایطی هریک از همسران باید سعی کنند در عین این که حالت عصبی طرف مقابل را به رو نمیآورند، استرس و اضطراب او را نیز کم کند.
* معجزه محبت را دست کم نگیرید
ظرافت و حساسیت زنان ایجاب میکند همیشه و در همه حال نیاز به یک حامی داشته باشند. در واقع احساس شوهر همانند یک پشتیبان ، با ابراز محبت و دوستی میتواند تکیه گاهی برای همسرش باشد.
همچنین یک مرد نیز با تمام غرور و جذبه مردانگی، گاهی نیازمند مهر و محبت همسری است که در شرایط خاص، مرهمی برای او شود و تسکینی برای دردهایش باشد.
مریم،۲۴ساله ،متاهل و خانهدار میگوید: وقتهایی هست که به دلایل گوناگون حالت روحی مساعدی ندارم و ممکن است در برابر هر پرسش یا حرفی از جانب همسرم، بازخورد منفی و پرخاشگرانهای نشان دهم. در چنین مواقعی او سعی دارد مرا به آرامش دعوت کند، گاهی فقط نیازمند آن هستم که تنها باشم ، همین که آنقدر درک و صبر دارد مرا به حال خود رها کند برایم کافی است.
*نه جبهه بگیرید نه بی تفاوت باشید
فردی که عصبی است و موضوعی او را رنجانده به طور حتم از نظر روحی وضعیت خوبی ندارد و رفتارهای متناقضی از خود نشان میدهد.رفتارهایی که گاهی نسبت به آن ها سردرگم میشویم که چگونه با آن ها مقابله کنیم.
اکبر، ۳۵ساله، کارمند، پس از ۲سال زندگی مشترک هنور نتوانسته با گلایههای پی در پی همسرش به خوبی مقابله کند. هر وقت از همسرش در مورد موضوعی شکوه میکند ، او بی تفاوت عبور میکند و باعث اوج گرفتن عصبانیتش میشود.
گاهی در مواقع این چنینی، بی تفاوت رد شدن نسبت به فرد مقابل و یا گارد گرفتنهای بی مورد ، مشکلات را دو چندان میکند.
غفار تبریزی همچنین میگوید: در اینجا مبحث مقابله هیجانی مطرح میشود. اگر همسرتان هنگام بیان مشکلاتش شما را مورد حمله قرار داد ، با آرامش هرچه تمام از او بپرسید که چه موردی آزارت داده است و چه کاری برای آرامشت میتوانم انجام دهم؟. اگر استرس و اضطراب عامل شرایط روحی نامساعد او بود، سعی بر عوض کردن فضا را داشته باشید تا اندکی آرام گیرد.
* تبدیل رابطه زناشویی به رابطه دوستی
چقدر خوب است زن و مرد در زندگی زناشویی خود، رابطه دوستی را جایگزین هر رابطه دیگری کنند ؛ دو دوستی که یکدیگر را در یک سطح میبینند و هیچ برتری ای نسبت به هم قائل نیستند. به راحتی بر سر مسائل مختلف گفتوگو می کنند و از تفاوتهایشان می گویند. تفاوتهایی که روزی میتواند سرچشمه درگیریهای شدید شود. همه سعیشان بر این باشد با حرف زدن و صحبت کردن پیرامون مشکلاتشان بخشی از آنها را حل کنند. اگر چه شاید به نظر برخی ،رفع بخشی از مشکلات کافی نباشد، اما نمی توانیم همه معضلات پیش رو را از میان بر داریم؛ چرا که ما نمی توانیم همه روحیات و خلقیات خود را تغییر دهیم و به طور حتم همسرمان نیز حاضر نمیشود این تحول عظیم را بپذیرد.
چرا بچه ها بدزبان می شوند؟
بدزبانی و فحش دادن فقط از طریق آموزش و مواجه شدن با این اتفاق در کودکان ایجاد می شود. یعنی فرزند شما در موقعیت بدزبانی قرار گرفته و استفاده از لغات و کلمات زشت یا انواع و اقسام فحش ها را از زبان فرد دیگری آموخته است. موقعیت بدزبانی می تواند شامل یک سریال تلویزیونی باشد که مناسب پدر و مادر است نه کودک یا اینکه ممکن است دوستی در مهد این کار را انجام داده و … البته بدزبانی فقط شامل فحش دادن نمی شود و مواردی مثل صدا زدن بزرگترها با اسم کوچک، تهدید کردن، طعنه زدن، گستاخی و فریاد زدن به جای آرام صحبت کردن را هم باید در گروه بدزبانی قرار داد.
1- الگوی خوبی باشید
اگر دوست ندارید فرزندتان با فریاد حرف بزند خودتان هم نباید در برابر او و دیگران، چنین رفتاری داشته باشید. به جای اینکه هر بار وقتی کسی چیزی به فرزندتان می دهد به او بگویید: «یادت رفت تشکر کنی»، خودتان الگوی این رفتار پسندیده برای بچه باشید. وقتی کار کوچکی برایتان انجام می دهد از او تشکر کنید یا اگر می خواهید دختر یا پسر کوچولو استفاده از کلمه جادویی لطفا را یاد بگیرد، خودتان آنقدر این کلمه را در صحبت با کودک و البته دیگران به کار ببرید تا ملکه ذهن او شود.
2- درست حرف زدن را به او یاد بدهید
«درست حرف بزن»؛ پدر و مادر بچه های بدزبان صد بار در روز از این عبارت سه کلمه ای استفاده می کنند اما آیا آنها تا به حال به کودک شان نشان داده اند که دقیقا منظورشان از درست حرف زدن چیست؟ بنابراین اگر می خواهید کودک شما خوش زبان باشد، باید این مهارت را به او آموزش دهید. اگر دل تان نمی خواهد فرزندتان با صدای بلند با شما صحبت کند، باید به او بگویید که فریاد زدن به جای حرف زدن معمولی یک رفتار نادرست است و در خانه شما جایی ندارد.
3- جلوی زبان تان را بگیرید
مهمترین مربیان بدزبانی کودک، پدر، مادر، اطرافیان و تلویزیون هستند. افراد خانواده، غریبه ها و … کلمات زشت یا حرف زدن بی ادبانه را یاد می گیرد، سپس آن را تکرار می کند. انتظار نداشته باشید که وقتی موقع رانندگی و در حضور دختر و پسر کوچک تان، راننده های دیگر را احمق، پشت کوهی و … می خوانید، این کلمه را چند ساعت یا چند روز بعد از زبان او نشنوید.
4- به کودک احترام بگذارید
بدزبانی نوعی بازی کسب توجه در کودکان است، پس کافی است از کوره در بروید و واکنش نشان بدهید تا در بازی شریک شده و کودک را به هدفی که داشته برسانید. اگر او داد می زند، شما با عصبانیت جوابش را ندهید و طوری با او رفتار کنید که انگار مهمان شماست. با احترام گذاشتن به کودکان، این رفتار را غیرمستقیم به آنها یاد می دهید.
5- دور تنبیه را خط بکشید
تنبیه در اغلب موارد نمی تواند جلوی بدزبانی کودک را بگیرد و بهتر است فقط در مواردی لحاظ شود که رفتار کودک، هم برای خودش و هم دیگران خطرناک و آسیب زا باشد. تنبیه کردن در این مورد یا کودک را جری تر می کند یا ترس را به او یاد می دهد، نه احترام را.
6- چشم تان را روی بدزبانی کودک ببندید
یکی از روش های توصیه شده برای مقابله با بدزبانی کودک این است که به طور کامل این حرکت را ندیده بگیرید؛ طوری که انگار اصلا آن حرف زشت را نشنیده اید. وقتی به بدزبانی فرزندتان پاسخ ندهید، به او نشان می دهید که نمی تواند با کلمات یا طرز بیانش شما را تحت تاثیر قرار دهد.
7- اجازه بدهید در زمان مشخصی کلمه مورد نظرش را تکرار کند
شنیدن کلمه احمق و … از زبان یک کودک، آزار دهنده است و می تواند باعث شود به خاطر روش تربیتی تان احساس گناه کرده و خودتان را سرزنش کنید که پدر یا مادر خوبی نبوده اید اما حالا می خواهیم اجازه دهید کودک صدها بار در یک بازه زمانی مشخص این کلمه را تکرار کند.
وقتی فرزندتان کلمه ناپسندی را به زبان می آورد، به او بگویید که از این رفتارش متاسفید. سپس یک ساعت زنگ دار کوک کنید و از او بخواهید آنقدر آن کلمه را تکرار کند تا ساعت زنگ بزند؛ البته فراموش نکنید به او یادآوری کنید که بعد از زنگ ساعت اجازه به کار بردن آن
پی نوشت:
نویسنده: مایكل نیكولز،جر و بحث با کودکان قدغن
چرا خواستگار ندارم؟
دغدغه براي ازدواج در سنين جواني، امري طبيعي است؛ زيرا ازدواج، يكي از مسائل اساسي زندگي است كه در دوره جواني اتفاق مي افتد؛ اما اهميت اين مسئله، نبايد موجب نگراني شديد شده، زندگي شما را مختل سازد.
به طور كلي، علل و عوامل نداشتن خواستگار را ميتوان به دو دسته زير تقسيم كرد:
الف. عوامل فردي؛ عواملي كه خود فرد باعث ايجاد آنها شده است.
ب. عوامل بيروني؛ عواملي که شخص در ايجاد آنها دخالتي نداشته است.
الف. عوامل فردي
1. گاهي دختر دچار خطا يا انحراف اجتماعي و اخلاقي شده، يا يك صفت اخلاقي ناپسند دارد كه تمام اهل محل آن را مي دانند و اين امر از سويي باعث سلب اعتماد مردم محل و از سوي ديگر، باعث مردود شدن وي در تحقيقات محلي افراد غريبه مي شود و به همين دليل، كسي به خواستگاري او نميرود. تنها راه رهايي از اين مشكل، توبه حقيقي دختر به درگاه خداوند و كمك خواستن از او براي تغيير و اصلاح است. اگر فرد، واقعاً توبه کند و درستكار شود، مردم با ديدن رفتار تغيير يافته اش، به مرور زمان، دوباره به وي اعتماد مي كنند.
2. برخي دخترها به علل مختلفي چون خجالتي بودن، كمرويي، درونگرايي و…، از حاضر شدن در جمع هاي خانوادگي يا دوستانه، سر باز مي زنند و به قولي، گوشه گير مي شوند. در اين حالت نيز اولاً به دليل اين مشكل شخصيتي شان و ثانياً به خاطر ديده نشدن توسط واسطه ها، دچار تأخير در ازدواج مي شوند.
راه چاره اين مشكل، توسعه روابط اجتماعي دختر و خانواده اوست. پيشنهاد مي شود که چنين دختراني، با حفظ عفت و رعايت ضوابط اخلاقي و شرعي، در مجامع و محافل زنانه، نظير روضه هاي خانگي، مراسم هيئتهاي مذهبي و … حضور يابند؛ تا زمينه آشنايي افراد با آنها مهيّا شود.
همچنين با شركت در جمعهاي جديد، آنان ميتوانند عقايد، شخصيت و ظرفيت خود را در اداره يك زندگي، به ديگران نشان دهند.
3. مشكل ديگر برخي از دختران، ايراد گرفتنهاي زياد از خواستگاران است؛ البته هيچ دختري خود را يك آدم سخت گير نمي داند. اگر پاي صحبت اين دخترها بنشينيد، چنين مي شنويد: «مگر من چه توقعي دارم؟ من كه خانه و ويلا و مهريه و شيربها نخواستم؛ همين قدر كه پسري مرد زندگي باشد، براي من كافي است».
با اين حال، همين دختران، پاي انتخاب كه ميرسد، دچار وسواسهاي بيهوده مي شوند؛ «نكند تك پسر بودنش باعث لوس شدن او شده باشد! نكند پرجمعيت بودن خانواده او، بعدها برايم مشكل تراشي كند؟! اين خواستگار را نمي پسندم؛ چون چاق است… اين يكي پدرش را از دست داده، بايد سرپرست خانواده خودش هم باشد … مگر ميشود با پسري كه دانشجوست، ازدواج كرد»؟ همين وسواسهايي كه به نظر خيلي از خانوادهها منطقي هم به نظر ميرسند، باعث بالا رفتن سن دخترها و در نتيجه نبود خواستگار مي شوند.
ب. عوامل بيروني
1. همه انتقادها، به دخترها مربوط نمي شود؛ بلکه خيلي وقتها اين پسران و خانواده هاي آنها هستند كه اين مشكلات را دامن مي زنند؛ مثلاً يكي از مهمترين ملاكهاي انتخاب همسر در اين روزها - چه از سوي پسر و چه از سوي خانواده او - داشتن زيبايي بسيار دختر است. از نظر آنها، يک دختر خوب و مناسب، دختري است كه زيبا، خوش ظاهر و مقيد باشد و خانواده او نيز تمكن مالي داشته باشد. اين امر باعث شده كه دختراني كه از زيبايي كمتري برخوردارند يا متمكن نيستند، با مشكل عدم خواستگار، مواجه شوند.
2. گاهي مشاهده مي شود كه برخي از دخترها به دليل وجود نقص عضو يا مشكل جسمي، با مشكل مواجه مي شوند كه يقيناً اين امر، نوعي آزمايش از جانب خداوند، براي آزمايش فرد ميباشد؛ البته افراد اين دو دسته، ميتوانند با گسترش استعدادها و توانمنديهاي خود در زمينه هاي متفاوت علمي، هنري و…، نواقص خود را جبران کرده، توانمنديهايشان را به رخ ديگران بکشند.
3. مشكل ديگر برخي از دختران جوان، بزهكاري و شرايط نامساعد اخلاقي پدر، مادر، برادر و ديگر افراد خانواده هايشان است. والدين بايد بدانند كه اشتباه هر يك از اعضا و بدنامي خانواده، ابتدا به پاي جوانان در شرف ازدواج آن خانواده، به ويژه دخترهايشان نوشته مي شود و به همين دليل، اعضاي خانواده، بايد سعي کنند از مشكلات اجتماعي و اخلاقي پرهيز کنند.
4. نداشتن هم كفو و همتا، مشکل ديگر برخي از دختران است؛ مثلاً دختر تحصيل كردهاي كه در محيطي كوچك و روستايي زندگي ميكند، گاهي همتايي برايش وجود ندارد. در چنين مواردي، يكي از راهكارها، هجرت و نقل مكان خانواده به محله و يا شهر بزرگتر و يا ميهمان شدن خود دختر - در صورت نبودن مانع و با رعايت ضوابط اخلاقي و شرعي - در منزل يكي از محارم، در شهري بزرگتر است.
5. گاهي ديده ميشود كه خانوادهاي محترم، در محلهاي بدنام و يا معروف به فساد زندگي ميكنند. در اين صورت، دختر اين خانواده، با مشكل نبود خواستگار مواجه ميشود؛ زيرا هر كسي كه قصد ازدواج با وي را داشته باشد، ابتدا وارد محله ميشود؛ تا از همسايهها تحقيق كند و اگر ببيند كه محل سكونت دختر در محلهاي بدنام است، گمان ميكند كه اين دختر و خانوادهاش نيز مشكل دارند. راهكار مقابله با اين مشكل، ترك محل است. هجرت، حركتي مقدسي است كه شايد يكي از مصاديقش، همين جا باشد.
6. رسوم غلط و فرهنگهاي اشتباه و كوته نظرانه نيز از عوامل بيروني ديگر، براي عدم رغبت برخي خواستگاران پسر از برخي دختران مي باشند؛ مثلاً گفته مي شود: «چون دختر كوچك ازدواج كرده و دختر بزرگتر مانده. حتماً ايراد و اشكالي دارد»! «سطح مالي خانواده دختر پايين است و قدرت تأمين جهيزيه را ندارد»! اينها فرهنگهاي غلطي هستند كه متاسفانه مثل قارچهاي سمي در جامعه ما رشد يافته اند و كسي به بيهودگي شان نمي انديشد.
در شرايط كنوني، چه كار بايد كرد؟ دختر خانمي كه خواستگار ندارد، چگونه ميتواند اين آرامش فكري را داشته باشد؟ آيا ميتوان جايگزيني براي نيازهاي ارضا نشده او معرفي كرد؟ آيا ميتوان اين نيازها را مهار كرد؟
ان شاءالله توجه و عمل به نكات زير، بسياري از مشكلات شما را حل خواهد كرد:
1. شما تنها فردي نيستيد كه با اين مسئله مواجه هستيد؛ بنابراين، آن را به عنوان يك مسئله ببينيد؛ نه يك معضل و مشكل لاينحل.
2. زود ازدواج كردن، نشانه موفقيت در امر ازدواج و تأمين خوشبختي و سعادت هميشگي نيست. با كمي دقت و تفحص در بين همسايگان، خويشان و ديگران، مشاهده ميكنيد كه موضوع خواستگاري و ازدواج، معمولاً يك موضوع طولاني مدت و نيازمند زمان و دقت كافي است.
3. ازدواج، همه زندگي نيست؛ بلكه تنها يك بعد از ابعاد زندگي است . پس تا زماني كه شرايط ازدواج برايتان فراهم نشده، از فرصت استفاده كنيد و در ساير ابعاد، مثل تحصيل در مقاطع بالاتر و…، بكوشيد.
4. از منفي بافي و افكار منفي، پرهيز کنيد. اگر ميخواهيد سالم بمانيد و جواني خود را حفظ كنيد، ناراحتي و افكار مزاحم را از خود دور كنيد و بدانيد كه آن چه باعث ناراحتي و مشكل ميشود، افكار منفي و نوع ديد ما نسبت به دنيا و وقايع است و در بسياري موارد، ما از يك حادثه طبيعي، برداشتي داريم كه كاملا متفاوت با واقعيت است.
5. رفتار مؤدبانه و احترام آميز و به دور از شوخي زياد و پرهيز از جلف بودن، براي يك خانم، رفتاري مناسب است و ميتواند نظر يك آقا را جلب كند؛ البته نوع برداشت جامعه و افراد از رفتارهاي مناسب نيز در اين باره مؤثر است.
6. يكي از موانع مهم پيش روي ازدواج جوانان، توقعات بالا مي باشد كه با كم كردن اين توقعات افراد در موقعيتهاي مناسب، ميتوانند زمينه ازدواج را ايجاد كنند.
7. تلاش بيشتر و روزافزون براي شكوفايي استعدادها و تواناييها و يادگيري فنون و هنرهاي مختلف نيز مؤثر مي باشد؛ زيرا دختراني كه در زمينههاي اخلاقي، اجتماعي
و مهارتهاي زندگي، امتيازات ويژه اي دارند، نسبت به ديگر دختران، خواستگاران بيشتري دارند.
8. در محيط اطراف به ويژه در خانه، سعي كنيد با كمال متانت و گذشت و فداكاري، رفتار كنيد.
9. صبور و بردبار باشيد؛ زيرا صبر و شكيبايي، كليد معنويات و گشايشها، نعمتها و الطاف الهي است.
10. به ضعفها و خصلتهاي ناپسند خود و رفع آنها، توجه داشته باشيد. چه بسا به دليل وجود يك صفت بد يا يك رذيله اخلاقي و رفتاري در ما، خداوند، نعمتي يا لطفي را از ما دور كند.
11. به حرفهاي مردم توجه نکنيد و با سعه صدر و بزرگواري از آنها بگذريد.
12. افراد، بزرگان و عارفان زيادي بودن که به علت عدم وجود شرايط مناسب، ازدواج نکردند. برخي دختران امام کاظم (عليهالسلام) ازدواج نکردند که يکي از آنها حضرت معصومه (عليهاالسلام )بوده است که داراي چنان مقام و جايگاهي است که عالمان و فقها و بزرگان ديني، در مقابل عظمت او خضوع مي کنند و درب حرم او را مي بوسند.
13. هدف اصلي و نهايي زندگي، ازدواج كردن نيست و با ازدواج نكردن نيز ميتوان به آن اهداف متعالي دست يافت.
14. براي تعجيل در ازدواج، به معصومين (عليهم السلام)، به ويژه به امام جواد (عليهالسلام) متوسل شويد.
15. آيه «رَبّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّياتِنا قُرّةَ أَعْينٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتّقينَ إِمامًا» را زياد بخوانيد.[1]
پی نوشت :
1. سوره فرقان آيه 74.
2. دوماهنمامه پرسمان، شماره 140 و 141 شهریور و مهر 93
چند تکنیک برای حرف ناشنوايي كودكان
_تماس چشمي داشته باشيد
وقتي از فرزندتان چيزي ميخواهيد يا صدايش ميکنيد اگر حواسش به شما نيست ابتدا از او بخواهيد به چشمهايتان نگاه کند. براي مثال به او بگوييد: «عزيزم! لطفا به چشمهاي من نگاه کن.» وقتي توانستيد تماس چشمي با او برقرار کنيد، بهتر ميتوانيد حرفتان را به گوش او برسانيد. همچنين هنگام خواستن چيزي از فرزندتان ابتدا نام او را صدا و محترمانه با او صحبت کنيد. حتي يک کودک 2 ساله هم مفهوم لطفا را درک ميکند بنابراين در جملاتتان نهايت احترام و ادب را لحاظ کنيد.
_کوتاه و مختصر حرف بزنيد
اگر از آن گروه والديني باشيد که يک جمله را بارها براي فرزندشان تکرار ميکنند و در آنِ واحد خواستههاي متفاوتي از او دارند هرگز نميتوانيد فرزندان حرفشنويي داشته باشيد زيرا فرزندتان به اين نتيجه ميرسد که خود شما هم دقيقا نميدانيد دنبال چه چيز هستيد. مختصر و قاطع صحبت کنيد تا کودک براي شنيدن حرفهايتان مشتاق باشد.
_ از جملات ساده استفاده کنيد
براي کودکان در اين سنين بايد از جملات ساده و يکبخشي استفاده کنيد. از کودک بخواهيد آنچه از او خواستهايد را برايتان تکرار کند. اگر او نتوانست اين کار را انجام دهد يعني به درستي متوجه حرف شما نشده است.
_ از جملات منفي استفاده نکنيد
يکي از اشتباهات والدين اين است که مدام از جملات منفي براي امر و نهي فرزندانشان استفاده ميکنند. جملات مثبت را جايگزين جملات منفي کنيد. براي مثال به جاي اينکه از فرزندتان بخواهيد داخل اتاق ندود از او بخواهيد آرامتر راه برود يا به بازي ديگري بپردازد. تاثير اين نوع جملات روي فرزندتان بيشتر از جملات منفي و بازدارنده است. [1]
تذكر: اگر از شيوه هاي بالا كمك گرفتيد و اثر نداشت براي رفع مشكل از مشاور كمك بگيريد
پی نوشت :
1- آوای سلامت