وصیت نامه شهید مدافع حرم مسلم خیزاب
س از حمد و ثنای الهی ، تمامی امور زندگی حق واگذار نموده و توکلم تنها بر آستان باری تعالی بوده و تسلیم امر او بوده و بر تمامی اتفاقات زندگی ام راضی بوده و از اون تشکر می نمایم.
آرزوی دیرینه ام شهادت با دشمن ترین دشمنان خدا و ائمه اطهار (علیهم السلام) و در میدان نبرد با آنها پس از زیارت کربلا و عتبات بوده که امیدوارم به آن برسم ولی چنانچه مشیت الهی غیر از این بود، امیدوارم در حال عبادت و در بهترین حالات ارتباط عبد و معبود از دنیا بروم.
اگر شهید شدم مرا در گلستان شهدای اصفهان دفنم کنید و در مراسم هایم هرچه همسرم فرمود را انجام دهید که او بهتر از هرشخصی مرا و علایقم را میشناسد.
کفن با پول خمس داده خریده ام و در خانه دارم،مرا در همان کفن کنید و اگر امکان داشت مرا در خانه خود بشویید و راضی نیستم افراد غیر مرتبط جنازه ام را ببینند و سعی کنید اگر زحمت نبود پنجشنبه یا جمعه مرا به خاک بسپارید.
بیشتر بخوانید:مدافعان حرم کیستند و چه در سر دارند؟
به فرمانده لشکرم بگویید که شهادت دهد که هر چه آنچه در توان داشتم صرف کردم که هر آنچه در توان داشتم صرف کردم تا مایه عزت و اقتدار لشکر 14 امام حسین (علیه السلام) باشم و شفاعت مرا در آخرت نزذ حضرت سید الشهداء (علیه السلام) بنماید.
بر روی سنگ قبرم بنویسید که “تشنه نابودی صهیونیست ها بوده و هستم و بهترین روزم ، روز نابودی صهیونیست هاست".حاضر نیستم که هیچ کس برایم مشکی بپوشد و عزا نگه دارد و کار خیری را به تعویق بیاندازد و راضی نیستم که همکارانم از وقت کاری خود زده و در مراسم من شرکت کنند.
پدر و مادر عزیزم مرا به خاطر بدی ها و خطاهایم حلال کنید که هر آنچه از محبت اهل بیت (علیه السلام) و دوستی و علاقه به اسلام و انقلاب و رهبر عزیز دارم بواسطه شماست.
همسر عزیزم و با کرامتم اولا مرا به خاطر همه بد اخلاقی ها و اشتباهاتم حلال کنید و دوما سعی کنید مایه آبروی من مثل قبل باشید و همواره بیاد شهداء و خانواده آنان باشید و گوش بفرمان رهبر فرزانه انقلاب باشید و از سختی ها نهراسید که خداوند همواره با ما بوده و هست و گاه تا لبه پرتگاه مرا برده و زندگی ما را در آزمون های سخت قرار داده ولی همواره حامی ما و یاور ما بوده است. و تا آخرین لحظه دست از حمایت ولی و رهبر عزیزم بر نداریم و عاقبت به خیر شویم و نزد بنیانگذار کبیر انقلاب و اسلام ناب محمدی (ص) در ایران اسلامی رو سفید باشیم و در نزد شهدای دفاع مقدس سربلند و راست قامت محشور شویم ان شا الله… فرزند نازنینم بدان که شما را بسیار دوست می داشتم و مرا بخاطر همه کمبودهای حضوری و مادی حلال کن و امیدوارم که خدا شما را مانند حضرت علی اکبر (علیه السلام) در پناه خودش حفظ نماید. دست از نماز و دعا و قرآن بر ندار تا هیچ گاه محتاج خلق ضعیف نشوی و بدان خدا ما را تنها نمیگذارد و از رگ گردن به ما نزدیکتر است و ما با وجود خدا بسیار ثروتمندیم.
خواهران و برادر عزیزم مرا بواسطه بدی هایم حلال کنید و شما را به صبر ، روزه و نماز سفارش میکنیم و اینکه خدا را یاد آورید که خدا بر تمام افعال و اعمال ما ناظر و حاضر است پس مجالس خود را به نور قرآن گرم کنید و نگذارید شیطان و لشکرش بر مجالس شما حاکم باشد و شما را سرباز خود قرار بدهد و به خدا پناه ببرید و بر او توکل کنید و همواره در لشکر خدا بندگی و اطاعت کنید.
همکاران و دوستن عزیزم، از خدا بخواهید ثواب همه مجاهدتها و رشادهتهای لشکریان حسین (علیه السلام) را در همه جا و همه حالات هم رتبه و هم درجه و هم مقام شهدای عزیز بدر و احد و خندق و صفین و جمل و کربلا قرار دهد و ما را از زمره بهترین یاوران ولایت و امام عصر (عج) بر شمرد و نگذارید که پرچم عزت و اقتدار اسلام و انقلاب عزیز لحظاتی از سرافرازی بایستد و مایه عزت و آبروی لشکر 14 امام حسین (علیه السلام) باشید و امیدوارم که خداوند شهادت مرا در گردان حضرت زهرا (س) رقم بزند و مرا نوکر و خادم بهترین یاران علی (علیه السلام) قرار دهد.
و تا آخرین لحظه دست از حمایت ولی و رهبر عزیزم بر نداریم و عاقبت به خیر شویم و نزد بنیانگذار کبیر انقلاب و اسلام ناب محمدی (ص) در ایران اسلامی رو سفید باشیم و در نزد شهدای دفاع مقدس سربلند و راست قامت محشور شویم ان شا الله…
و نیز خطاب به خانواده همسرم عرض پوزش و حلالیت دارم و شما را بسیار به زحمت انداختم و آرزوی شفاعت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را برای شما دارم. به همه عزیزان توصیه به صبر و شکیبایی و استمداد و توکل از خدا را دارم و علیکم بالقرآن و علیکم به یتیم ها و فقرا و نیازمندان و علیکم به سرکشی از خانواده شهداء و با ورزش جسم و روح خود را قوی کنید و بلند همت باشید و از تکبر و غرور بیجا و همسایه آزاری بپرهیزید و مجالس عزاداری و قرائت قرآن و نماز را بپا دارید.
باشد که مورد عنایت ویژه امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گیرید.
ان شاء الله
مسلم خیزاب
طنز جبهه
وضوی بی نماز
موقع آن بود که بچه ها به خط مقدم بروند واز خجالت دشمن نابکار دربیایند.همه از خوشحالی در پوست نمی گنجیدندجزء عباس ریزه که چون ابر بهاری اشک می ریخت ومثل کنه چسبیده بودبه فرمانده که تورو جان فک وفامیلت مرا هم ببر،درسته که قدم کوتاهه ،اما برا خودم کسی هستم .وقتی دید نمی تونه دل فرمانده رانرم کنه مظلومانه دست به سوی آسمان بلند کردونالید”ای خدا تویه کاری کن ،بابا منم بنده ات هستم !“چند لحظه ای مناجات کرد.یک هو دسستاش پایین آمد،رفت طرف منبع آب وضو گرفت ورفت به چادر.دل فرمانده لرزید.فکری شد که عباس حتما رفته نماز بخونه وراز ونیاز کنه .اما وقتی به چادر رفت دید که عباس خوابیده ، صدایش کرد :هی عباس ریزه ……. خوابیدی ؟ پس واسه چی وضو گرفتی ؟ عباس غلطید و رو برگرداند وباصدای خفه گفت :”خواستم حالش را بگیرم!"فرمانده باچشمانی گرد شده گفت :"حال کی را؟عباس یک هو مثل اسپندی که روی آتیش افتاده باشداز جاجهید ونعره زد:”حال خدا را،مگر حال مرا نگرفته !؟چند ماهه نماز شب می خوانم و دعا می کنم که بتوانم تو عملیات شرکت کنم .حالا که مو قعیتش رسیده حالم را می گیردوجا می مانم .منم تصمیم گرفتم وضو بگیرم وبعد بیایم بخوابم .<یک به یک !>یک هو فرمانده زد زیرخنده و گفت :تو آدم نمی شی،یا الله آماده شو برویم .عباس شادمانه پرید هوا وفریادزد:“سلامتی خدای مهربان صلوات !”