چرا ظالم ها سالم ترند؟
? چرا ظالم ها سالم ترند؟
❓چرا بعضی آدم ها با کوچکترین گناهی تو همین دنیا مجازات میشن .
اما یه سری هر گناهی دلشون می خواد میکنن و روز به روز هم پیشرفت ؟؟؟
پس عدالت خدا کجاست !!
?✨ آدمها سه دسته اند :
عینک
ملحفه
فرش
وقتی یک لکه چایی بنشیند روی عینک بلافاصله آن را با دستمال کاغذی پاک می کنی
وقتی همان لکه بنشیند روی ملحفه می گذاری سر ماه که با لباسها و ملحفه ها جمع شود و همه را با هم با چنگ می شویی!
اما وقتی همان لکه بنشیند روی فرش میگذاری سر سال با دسته بیل به جانش می افتی .
خدا هم با بنده های مومنش مثل عینک رفتار می کند. بنده های پاک و زلال که جایشان روی چشم است تا خطا کردند بلافاصله حالشان را می گیرد (البته در دنیا و خفیف)
دیگران را به موقعش تنبه می کند آن هم با چنگ …
و آن گردن کلفت هایش را می گذارد تا چرک هاشان جمع شود
قرآن کریم می فرماید: ما به کافران مهلت می دهیم تا بر کفر خویش بیافزایند…
و سر سال ( یا قیامت / یا هم دنیا و هم قیامت ) حسابی از شرمندگی شان در می آید✨
امیرالمومنین علی علیه السلام در مورد #عدم_اجابت_دعا دلایل زیر را ذکر می کند:
امیرالمومنین علی علیه السلام در مورد #عدم_اجابت_دعا دلایل زیر را ذکر می کند:
۱ـ #امتحان_بنده : گاهی خدا اجابت نمی کند
که ایمان بنده را بسنجد.
?
۲ـ #مصلحت دعا کننده در اجابت دعا نیست.
شخص دعا کننده ، چون تمام جوانب مسئله را
نمی دانند، گاهی دعاهایی را انجام می دهند
که به صلاح انها نیست.
?
۳ـ #ثواب_در_آخرت عوض اجابت نشدن.
گاهی خدا دعا را اجابت نمی کند
و در آخرت ثواب آن دعاها را می دهد.
✅ در روایتی دارد که در قیامت انسان ها
دعا می کنند: که ای کاش هیچ دعایشان
در دنیا اجابت نمی شد و در عوض ثواب آخرت را به آنها می دادند.
#استادرفیعی
#چگونه_نماز_خوب_بخوانیم
#حضور_قلب_در_نماز
?از مرحوم علامه طباطبايى پرسيدند: چه كنیم تا در نماز حضور قلب داشته باشیم؟ایشان فرمودند : اگر مى خواهى در نماز حضور قلب داشته باشى ،كم حرف بزن…
«علامه طباطبایی »
#چگونه_نماز_خوب_بخوانیم
#چگونه_نماز_خوب_بخوانیم
#حضور_قلب_در_نماز
?از مرحوم علامه طباطبايى پرسيدند: چه كنیم تا در نماز حضور قلب داشته باشیم؟ایشان فرمودند : اگر مى خواهى در نماز حضور قلب داشته باشى ،كم حرف بزن…
«علامه طباطبایی »
#چگونه_نماز_خوب_بخوانیم
#خاطرات_اسارت #طنز
#خاطرات_اسارت
#طنز
سعید کبیری از بچههای خوب اصفهان بود که در دو طرفش سیفالله و سعید رازقی میخوابیدند.
سعید رازقی شبها عادت داشت موقع خواب سرش را بر خلاف سر دیگران قرار بدهد یعنی متکا را پائین میگذاشت و میخوابید و میگفت از صدای خروپف خوابم نمیبرد.
سیفالله بوکس کار میکرد ولی رازقی و کبیری اهل فوتبال بودند.
یک بار نیمههای شب از صدای فریاد سعید کبیری همه از خواب پریدیم و دیدیم صورتش را گرفته و داد میزند که سیف الله این چه مسخره بازیه در آوردی ، چرا با مشت زدی توی صورتم و سیفالله هم با لهجه اصفهانی میگفت
آ دادا به خدا داشتم خواب رینگ بوکس و مسابقه میدیدم و داشتم به حریفم مشت میزدم که زدم توی صورت تو.
کبیری عصبانی بود که بقیه پا در میانی کردند که عیبی ندارد عمدی در کار نبوده الآن هم عراقیها میآیند ببینند بیدارید اسمتان را مینویسند و فردا کتک..
سعید کبیری با ناراحتی خوابید و بخیر گذشت ، چند لحظه بعد با فریاد دوباره سعید کبیری همه از خواب پریدیم و دیدیم این بار از طرف سعید رازقی که سرش را برعکس میگذاشت ، ضربهای به سرش اصابت کرده.
وقتی دور سعید رازقی را گرفتیم گفت:
خواب دیدم در حال بازی در زمین فوتبال هستم.
یکی از یاران تیم من یک توپ خیلی خوب را برایم فرستاد که آن توپ تا روی پایم قرار گرفت ، چنان شوتی زدم که نگو و نپرس حالا میفهمم که آن توپی که من شوت کردم سر و صورت سعید کبیری بیچاره بوده…
آن شب تا صبح هر وقت بیدار میشدیم ، میدیدیم چشمان سعید کبیری باز است و با هر حرکت سعید رازقی ، سیفالله دستانش را میبرد جلوی صورتش….
راوی: آزاده ، حسن نوری
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
??????????
#خاطرات_اسارت #طنز
#خاطرات_اسارت
#طنز
سعید کبیری از بچههای خوب اصفهان بود که در دو طرفش سیفالله و سعید رازقی میخوابیدند.
سعید رازقی شبها عادت داشت موقع خواب سرش را بر خلاف سر دیگران قرار بدهد یعنی متکا را پائین میگذاشت و میخوابید و میگفت از صدای خروپف خوابم نمیبرد.
سیفالله بوکس کار میکرد ولی رازقی و کبیری اهل فوتبال بودند.
یک بار نیمههای شب از صدای فریاد سعید کبیری همه از خواب پریدیم و دیدیم صورتش را گرفته و داد میزند که سیف الله این چه مسخره بازیه در آوردی ، چرا با مشت زدی توی صورتم و سیفالله هم با لهجه اصفهانی میگفت
آ دادا به خدا داشتم خواب رینگ بوکس و مسابقه میدیدم و داشتم به حریفم مشت میزدم که زدم توی صورت تو.
کبیری عصبانی بود که بقیه پا در میانی کردند که عیبی ندارد عمدی در کار نبوده الآن هم عراقیها میآیند ببینند بیدارید اسمتان را مینویسند و فردا کتک..
سعید کبیری با ناراحتی خوابید و بخیر گذشت ، چند لحظه بعد با فریاد دوباره سعید کبیری همه از خواب پریدیم و دیدیم این بار از طرف سعید رازقی که سرش را برعکس میگذاشت ، ضربهای به سرش اصابت کرده.
وقتی دور سعید رازقی را گرفتیم گفت:
خواب دیدم در حال بازی در زمین فوتبال هستم.
یکی از یاران تیم من یک توپ خیلی خوب را برایم فرستاد که آن توپ تا روی پایم قرار گرفت ، چنان شوتی زدم که نگو و نپرس حالا میفهمم که آن توپی که من شوت کردم سر و صورت سعید کبیری بیچاره بوده…
آن شب تا صبح هر وقت بیدار میشدیم ، میدیدیم چشمان سعید کبیری باز است و با هر حرکت سعید رازقی ، سیفالله دستانش را میبرد جلوی صورتش….
راوی: آزاده ، حسن نوری
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
??????????