آیا حقیقت دارد امام نقی (علیه السلام) را به داخل قفس شیرها انداخته اند.؟
???
♨️سوال:
?آیا حقیقت دارد امام نقی (علیه السلام) را به داخل قفس شیرها انداخته اند.؟
✍️پاسخ:
?بله، یكی از كرامات و معجزات امام هادی (علیه السلام) كرنش و تعظیم شیرهای درنده در مقابل ایشان می باشد.
ماجرا این گونه بود كه:
در ایام متوكل عباسی زنی ادعا كرد كه من حضرت زینب هستم و متوكل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از آن زمان سال های زیادی گذشته است. آن زن گفت: رسول خدا در من تصرف كرد و من هر چهل سال به چهل سال جوان می شوم. متوكل، بزرگان و علما را جمع كرد و راه چاره خواست. متوكل به آنان گفت: آیا غیر از گذشت سال، دلیل دیگری برای رد سخنان او دارید؟ گفتند: نه.
آنان به متوكل گفتند: هادی را بیاور شاید او بتواند باطل بودن این زن را روشن كند. امام حاضر شد و فرمود: این دروغ گو است و زینب در فلان سال وفات كرده است. متوكل پرسید: آیا غیر از این، دلیلی برای دروغ گو بودن هست؟
امام فرمود: بله و آن این است كه گوشت فرزندان فاطمه بر درّندگان حرام است. تو این زن را به قفس درندگان بینداز تا معلوم شود كه دروغ می گوید. متوكل خواست او را در قفس بیندازد، او گفت: این آقا می خواهد مرا به كشتن بدهد، یك نفر دیگر را آزمایش كنید. برخی از دشمنان امام به متوكل پیشنهاد كردند كه خود امام داخل قفس برود.
متوكل به امام عرض كرد:
آیا می شود خود شما داخل قفس بروید؟!
نردبانی آوردند و امام داخل قفس رفت و در داخل قفس شش شیر درنده بود. وقتی امام داخل شد شیرها آمدند و در برابر امام خوابیدند و امام آن ها را نوازش كرد و با دست اشاره می كرد و هر شیری به كناری می رفت. وزیر متوكل به او گفت: زود او را از داخل قفس بیرون بیاور و گرنه آبروی ما می رود.
متوكل از امام هادی (علیه السلام) خواست كه بیرون بیاید و امام بیرون آمد. امام فرمود: هر كس می گوید فرزند فاطمه (سلام الله علیها) است داخل شود. متوكل به آن زن گفت: داخل شو. آن زن گفت: من دروغ می گفتم و احتیاج، مرا به این كار وا داشت و مادر متوكل شفاعت كرد و آن زن از مرگ نجات یافت.(1)
پی نوشت:
1. بحار الانوار ج 50 ص 149 ح 35 چاپ ایران. منتهی الامال ج 2 ص 654 چاپ هجرت.
#چهل_سالگی_انقلاب
#چهل_سالگی_انقلاب
جوان ایرانی باید بداند شاه ایران در اوج_قدرت بود.
او پنج پایه مهم بقا و استمرار قدرت را در اختیار داشت:
۱. شاه ارتش قوی و مجهزی داشت.
۲.صاحب ساواک یکی از بزرگترین نهادهای امنیتی منطقه بود.
۳. بالاترین میزان درآمد نفتی را داشت.
۴. شبکه قدرتمتد دربار را داشت.
۵. از حمایت کامل ابرقدرت دنیا آمریکا برخوردار بود.
او تمامی عناصر قدرت و بقا را در اختیار داشت ، فقط مردم را نداشت.
به همین دلیل در برابر طوفان مردم با ارتش ، ساواک ، درآمد نفتی ، حمایت دربار و آمریکا دوام نیاورد….
#علیرضا_زادبر
۲۲ بهمن ، چهلمین سال پیروزی #انقلاب اسلامی در ایران بر شما دوستان گرامی مبارک…..
? یاد شهدای انقلاب و دلاور مردان ۸ سال دفاع مقدس و مدافعین حرم گرامی…?
« اللهم عجل لولیک الفرج »
#کلام_استاد
#کلام_استاد
یکی از وجوه کنترل ذهن این است که بتوانیم ذهن خودمان را از اموری که بهطور طبیعی به آنها توجّه میکنیم منصرف کنیم و به آنها توجه نکنیم. البته اینکار خیلی سخت است ؛ چون موضوعات زیادی وجود دارد که ذهن انسان را بهشدت درگیر میکند.
انسان موجود خودخواهی است. وقتی پای درد و بلای خودش بهمیان بیاید به چیز دیگری فکر نمیکند! لذا فرمودهاند مواظب باشید موقع مرگ، شیطان ایمانتان را نگیرد؛ چون آن لحظه، اوجِ درد انسان است.
ابلیس در لحظۀ مرگ انسان، وسوسه میکند و میگوید:
ببین خدا دارد جانت را میگیرد؛ این کارِ خداست!
یعنی میخواهد او را در لحظۀ مرگ، بیدین کند، میخواهد در قلب انسان نسبت به خدا ناراحتی و دشمنی ایجاد کند.
علاقههایی که در دنیا به آن توجّه میکنی و گمان میکنی که زیاد هم مهم نیست! ، موقع مرگ به ذهنت میآید و برایت بزرگ و مهم میشود، لذا نمیتوانی از این علاقهها جدا بشوی و دل بکَنی!
سختیِ جانکندن برای این است که توجّهت از دوستداشتنیهای دنیاییات کنده شود. لحظۀ وحشتناک و هولناکی است؛ اما گریهکن امامحسین(ع) در این لحظۀ سخت، یک سرمایۀ بزرگ دارد؛ موضوعی که هروقت به آن فکر میکند، اصلاً خودش را فراموش میکند، آن هم «حسین» است…
?علیرضا پناهیان
حسینیه آیتالله حقشناس
۹۷.۰۶.۲۹
درخانه اگر کسی است،
آقا بعد از تجدید وضو ، مثل همیشه در بین راهرفتن ، مشغول خواندن نماز نافله شدند.
احساس کردم در صدایشان لرزشی هست.
سرم را به سمتشان چرخاندم.
همانطورکه سرشان پایین بود و نماز میخواندند ، مثل ابر بهار از چشمهایشان اشک میبارید.
ترسیدم.
نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است؟
تا نمازشان تمام بشود ، دلم هزار راه رفت.
بعد از نماز ، آقا زیر لب گفتند:
اینها چه کردند با دختر پیغمبر
و باز اشک بود که از محاسن سفید روی زمین فرو میریخت…
#آیت_الله_بهجت
? درخانه اگر کسی است، ص۵٩
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج….
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
درخانه اگر کسی است،
آقا بعد از تجدید وضو ، مثل همیشه در بین راهرفتن ، مشغول خواندن نماز نافله شدند.
احساس کردم در صدایشان لرزشی هست.
سرم را به سمتشان چرخاندم.
همانطورکه سرشان پایین بود و نماز میخواندند ، مثل ابر بهار از چشمهایشان اشک میبارید.
ترسیدم.
نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است؟
تا نمازشان تمام بشود ، دلم هزار راه رفت.
بعد از نماز ، آقا زیر لب گفتند:
اینها چه کردند با دختر پیغمبر
و باز اشک بود که از محاسن سفید روی زمین فرو میریخت…
#آیت_الله_بهجت
?ص۵٩
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج….
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
#خـــاطرات_شهدا
#خـــاطرات_شهدا
بساط روز 20 بهمن ماه با رسیدن شب ، کم کم بر چیده می شد. هوای سرد و سوزان زمستان فکه ، طاقت فرسا بود..
همانقدر که هوای داغ کربلا طاقت از ارباب و علی اکبر تشنه لب را ربوده بود..
آیا روضه لب تشنگی علی اکبر را در مقابل ارباب شنیده اید که ارباب را شرمنده کرد.. ؟؟
اینجا ابراهیم دوباره شرمنده شد اما عباس گونه به دنبال آب رفت ،
هنوز شب به صبح تحویل داده نشده بود که یکی از رزمندگان به سمت ابراهیم آمد و با صدای بلند گفت:
بخدا تا حالا هیچ کس نتوانسته توانمان را ببرد ، نه دشمن و نه آتش بی امانش ، اما حالا تشنگی امان مان را بریده ، یک کم آب به ما برسه دمار از روزگار دشمن در میاریم.
ابراهیم دست خالی بود و جز شرمندگی هیچ نداشت. صحنه را ترک کرد ، در حالی که از همه تشنه تر بود
چرا که موقع تقسیم آب ، به خودش حتی یک قطره هم نرسید.
دیگر ابراهیم را ندیدیم.
نگرانش بودیم تا اینکه متوجه شدیم در نبودش ، تا نزدیکی نیرو های خودی پیش رفته تا آب تهیه کند ، اما با اینکه می توانست بچه ها را تنها بگذارد ، برعکس ، با آب به سمت آن ها برگشت…..
#شهیدابراهیم_هادی
? سلام بر ابراهیم
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
??????????