از معاشرت کردن نترسید
? از معاشرت کردن نترسید
شاید ملاقات با افراد جدید کمی نگرانکننده بهنظر برسد. اما این را به یاد داشته باشید که در یک جمع، هر چه سعی کنید بهتر و خوشسخنتر باشید، احتمال اینکه کمتر موفق باشید، بیشتر است. وقتی خود واقعیتان باشید و به همان ترتیبی که همیشه ارتباط برقرار می کنید، رفتار کنید، شک نداشته باشید که بیشتر موردتوجه اطرافیان قرار خواهید گرفت.
معرفی شهید جواد محمدی از زبان همسرشان؛
????
???
??
?
?معرفی شهید جواد محمدی از زبان همسرشان؛
?از آشنایی اولیه با جواد تا ده سال زندگی پر از خاطرات نگفته
خانم سلیمانی با اشاره به تکرار زیبای برخی روزها در زندگی سه نفره شان گفت:
جواد متولد ۲۹ مرداد ۶۲ بود و من متولد ۲۹ اردیبهشت ۶۵؛ در تاریخ ۲۹ آذر ۸۴ عقد کردیم و سال ۸۷ وارد زندگی مشترک شدیم که حاصلش تولد فاطمه در ۲۰ فروردین ۹۱ بود.
?شرط ازدواجمان ایمان بود و جواد در این شرط رتبه اول بود/ دوست داشتم همسرم پاسدار باشد
?همسر شهید ملاک انتخاب همسر آینده اش، ایمان بود و ادامه داد:
حرف اول و اخر هر دوی ما این بود که به نحوی برای زندگی قدم برداریم که مسیر رسیدن به خدا را برای طرف مقابل هموار کنیم و در این خصوص اولین شرط ازدواجم ایمان طرف مقابلم بود و آن را در جواد به وضوح مشاهده کردم و با گذشت ۱۰ سال از زندگی مشترکمان هر روز اخلاق پسندیده ای را در وجود آقا جواد می دیدم به گونه ای که نمی توانستم سرنوشتی جز شهادت را برای جواد در نظر بگیرم.
یکی از خواسته هایی که فقط خودم می دانستم این بود که همسرم پاسدار باشد و که با آمدن جواد برای خواستگاری محقق شد؛ به درستی جواد پاسدار حریم اسلام و ولایت بود و در پاسداری کم نمی گذاشت.
همه روی حرف همسرم حساب باز می کردند و حتی علی رغم اینکه جواد تحصیلات دانشگاهی نداشت ولی به دلیل دید باز و بصیرت بالایی که داشت، همه افراد خانواده و آنها که از نظر سنی بالاتر از جواد بودند از او در کار و زندگی مشورت می گرفتند زیرا می دانستند جواد همه جوانب کار را در نظر می گیرد و به نتیجه مطلوب فکر می کند و می توان گفت که جواد هدایتگر و ارام کننده جوانان در کشاکش مشکلات بود.
?روی حجاب حساس بود و از تزئین ماشین عروسی اش می توانست این موضوع را فهمید
همسر شهید از تاکید آقا جواد به حجاب این چنین گفت:
اهمیت بسیاری به حجاب می داد و حتی در فیلمی که بعد از شهادتش منتشر شد گفته بود « اگر خدا لطف کرد و شهادت را نصیبم کرد، بنده از آن شهدایی هستم که حتما یقه بی حجابی ها و آنها که ترویج بی حجابی می کنند را در آن دنیا خواهم گرفت»
حتی نحوه تزئین ماشین عروسی مان به گونه ای بود که قسمت شیشه جلو سمت عروس را دسته گل چسبانده بود و به این شکل گل ها مانع دیده شدن من در ماشین بودند.
برای آقا جواد مهم بود که به مجالس شادی حلال برود و مراسم عروسی خودمان با مولودی خوانی طی شد و خاطرم است که برخی می گفتند، عروسی جواد به مجلس ختم صلوات شبیه است ولی برای جواد مهم کاری بود که برای خداپسند باشد و برایش صحبت های مردم اهمیت نداشت.
تربیت فاطمه را به من سپرده بود و می گفت از تربیت دخترمان شانه خالی نمی کنم ولی مادر بهتر می تواند دختر را تربیت کند و از همان دو سالگی به فاطمه یاد داده بود که با روسری و چادر بیرون برود.
?توسل های پنهانی جواد مثال زدنی بود
خانم سلیمانی با اندکی تبسم از توسل های خالصانه همسرش گفت:
توسل پنهانی به اهل بیت(ع) داشت و به این دلیل همیشه دوست داشتم دعا را جواد بخواند و من پشت سرش تکرار کنم زیرا دعا را با ترجمه می خواند و حین خواندن دعا اشک از چشمانش جاری بود؛ حتی در سفر زیارتی سوریه که با جواد بودم به من گفت که برای خواندن دعای حضرت زینب(س) ابتدا ترجمه دعا را بخوان زیرا روضه حضرت زینب را می توانی به وضوح در ترجمه دعا متوجه شوی.
?شاه عبدالعظیم حسنی(ع) سفر آخرم با جواد بود
همسر شهید از علاقه زیاد جواد به خانواده این چنین عنوان کرد:
برای راحتی خانواده در حد توانش کار می کرد و زمانی که از ماموریت می آمد حتی الامکان ما را به مسافرت یک روزه هم که شده بود می برد. مرتبه سومی که به سوریه رفته بود اسمش در قرعه کشی برای رفتن به کربلا انتخاب شده بود ولی گفته بود باید کربلا را با خانواده بروم و نرفته بود. زمانی که از سوریه آمد به من گفت بدون شما کربلا هرگز نمی رفتم.
قبل از اعزام اخرش به سوریه، گفت: این مرتبه اگر اسمم برای کربلا انتخاب شد، حتما می روم، یادم هست به جواد گفتم شما که بدون خانواده کربلا نمی رفتی؛ ولی گفت که این بار دست خودم نیست، من را کربلا خواهند برد و اکنون با شنیدن خبر شهادت همسرم متوجه شدم که جواد کربلایی شد.
قبل از اعزام آخرش به سوریه به تهران رفتیم و آن زمان بود که ما را به زیارت شاه عبدالعظیم برد و گفت: ثواب حضرت عبدالعظیم(ع) برابر با زیارت امام حسین(ع) است و شاید دیگر نتوانم شما را به کربلا ببرم.
دفاع از حریم اهل بیت(ع) عشقی بالاتر از بودن در کنار خانواده بود
?همسر شهید مدافع حرم دُرچه از اخلاق پسندیده جواد با خانواده و دوستان این گونه گفت:
جواد در خانواده خوبی تربیت شد و علاقه خاصی به خانواده خودش و حتی خانواده من داشت به نحوی که بعد از ازدواجمان بسیاری از خلاء های زندگی خانواده ام پر شد و همیشه همراه ما بود؛ همه ما می توانستیم روی حرف و عملش حساب باز کنیم.
وقتی حرف اعزامش به سوریه به میان آمد به من گفت: فکر نکن دل کندن از شما برایم آسان است ولی باید به تکلیف عمل کنم و نقطه بالاتر را ببینم زیرا عشق بالاتر حضرت زینب(س) است و باید از زندگی و دار و ندارمان برای دفاع از اهل بیت گذشت. جالب بود در سفر به مشهد، حجت الاسلام ماندگاری دقیقا جمله جواد را تکرار کرد.
?به حرف عالم دینی احترام می گذاشت/ مُزد برپایی مجلس روضه امام حسین(ع) را در شام گرفت
خانم سلیمانی از انتخاب مشاور دینی توسط همسرش افزود:
در جلسات حاج اقا مجتبی زیاد می رفت و این سبب شد که بعد از ازدواجمان به من پیشنهاد دهد که مشاور دینی برای زندگی انتخاب کنیم و برای پاسخ به برخی سوالات به مشاور دینی رجوع کنیم. برایم خیلی جالب بود که نهایت احترام را به صحبت های روحانیت می گذاشت حتی اگر خلاف نظرش بود.
محرم سال ۹۵ بود که به من پیشنهاد برپایی روضه امام حسین(ع) در دهه اول محرم را داد و گفت نیت کنیم و هرساله این روضه را در خانه به صورت مجلس زنانه دایر کنیم. جواد مسئول برپایی مجلس روضه برای امام حسین(ع) بود و مُزد این اخلاص را در سرزمین شام و در جوار حضرت زینب(س) گرفت.
?پشتیبان ولایت فقیه و سرشار از بصیرت عمیق بود/به آخرین تکلیف سیاسی اش عمل کرد و رفت
همسر شهید از بصیرت بالای جواد این گونه عنوان کرد:
با سلاح بصیرت و تقوای بسیار در راه خدا خالص شد و از بصیرت کم نداشت؛ به محض شنیدن سخنان رهبر معظم انقلاب، خطوط فرمایشات معظم له را به خوبی تبیین و به کار می گرفت، به نحوی که عمق بصیرتش بسیار بالا بود.
سال ۸۸ بخش اخر خطبه نماز جمعه به اقامت امام خامنه ای مدظله العالی را ضبط کردم زیرا می دانستم جواد نماز جمعه درچه هست و نمی تواند صحبت های رهبری را به طور مستقیم ببیند؛ زمانی که صوت سخنان رهبری را چندین مرتبه گوش داد با صدای بلند گریه می کرد.
خطبه رهبری در سال ۸۸« ای سید ما! ای مولای ما! ما آنچه باید بکنیم، انجام میدهیم؛ آنچه باید هم گفت، هم گفتیم و خواهیم گفت. من جان ناقابلی دارم، جسم ناقصی دارم، اندک آبرویی هم دارم که این را هم خود شما به ما دادید؟ همه اینها را من کف دست گرفتم، در راه این انقلاب و درراه اسلام فدا خواهم کرد»
نکته قابل توجه از عمل به تکلیف سیاسی آقا جواد این است که سعی داشت در زمان انتخابات ۲۹ اردیبهشت، دُرچه باشد و این چنین شد و به تکلیف سیاسی اش به نحو احسن عمل کرد.
*ارادت عجیبی به امام حسین(ع) داشت و با زبان روزه شهید شد
خانم سلیمانی از اعزام همسرش به سوریه تا خبر بازگشت پیکرش گفته های زیادی داشت:
اگر جواد لباس شهادت را به تن نمی کرد در حقش جفا شده بود، زیرا اخلاق و کردارش برای شهادت پرورش یافته بود.
دلتنگش بودم ولی شب اخر و قبل از شهادتش دلشوره عجیبی داشتم ولیکن اقا جواد در منطقه عملیاتی هم به من ارامش می داد و می گفت: اینجا همه چیز آرام است. اصلا دلشوره نداشته باش.
سوریه که می رفت حتما با من تماس تلفنی داشت به نحوی که ما ساعت یک بعدازظهر روز سهشنبه، شانزدهم خرداد با هم صحبت کردیم و آقا جواد چند ساعت بعد از آن؛ یعنی قبل از اذان مغرب با زبان روزه به شهادت میرسد.
ظهر روز چهارشنبه از طرف داییام خبردار شدم که آقا جواد مجروح شده و تیر به دستش خورده؛ اما بعد گفتند نه، تیر به پهلویش خورده و بیهوش است و بعد از مدتی خبر شهادتش را به من دادند و آن زمان بود که متوجه شدم، جواد به ارزویش رسید و مانند ارباب تشنه لبش شهید شد.
جواد همیشه به وعده اش وفا می کرد و این بار هم خلف وعده نکرد و بعد از گذشت ۲۵ روز از شهادتش پیکر مطهرش پیدا شد و همه ما و حتی انهایی که فقط خاطراتی از جواد را شنیده بودند، خوشحال کرد.
?وصیت نامه شهید جواد محمدی ؛
بسم رب الشهدا و الصديقين
و لاتحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون؛
و مپنداريد كه آنان كه در راه خدا كشته شدهاند مرده اند بلكه زندگانند و نزد خدايشان روزى مى خورند. «سوره آل عمران/ آيه 169 »
با سلام و درود فراوان به پيشگاه امام زمان (عج الله) و نايب بر حقش امام خمينى، و قطره قطره هاى خون هاى چكيده شده بر دشت هاى كربلاى ايران، و با سلام بر همه ي شهداى اسلام از كربلا تا ايران و اسرا و مفقودين و جانبازان انقلاب اسلامى، و با سلام و درود به همه سپاهيان، ارتشيان و بسيجيان گمنام و بى نام و نشان.
پروردگارا، اى روشنايى بخش دل هاى تاريك كينه ها و عداوت ها را از قلب ها دور كن و نور ايمان را در آنها بتابان.
خداوندا، اى قادر بزرگ، تو را به سوز ناله هاى مخلصان و ياران باوفايت كه دربارهشان فرمودى: ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم، و تو را به همسران بى همسر، و تو را به يتيمان بي پدر، و برادر بي برادر، و تو را به ناله خانواده هاى مفقودين و اسرا و جانبازان، شرّ منافقين و صداميان را از سر ملّت مسلمان ايران كوتاه بگردان.
خداوندا، به رزمندگان ما صبر و استقامت عنايت فرما تا در راه پيشبرد اهداف جمهورى اسلامى ايران كوشا باشند.
خداوندا، تو را شكر مى كنم كه توفيقى دادى تا در راه خدمت به اسلام، قرآن، مسلمين و مستضعفين جهان قدم بگذارم تا ديگر برادران مسلمان هم همّتى كنند به جبهه ها سرازير شوند و با يارى الله بر قلب كفار حمله ور شويم و صدام نابكار را نابود سازيم، آن گاه كه قلبمان مملو از دوستى و محبت محمد و آل محمد شد، آن گاه كه امام زمان (عج الله) مهدى موعود ظهور مى فرمايد، جهان را از سلطه چكمه پوشان ظلم و جور بيرون مى كشد و عدل و داد همه جا حكم فرما مى شود. آمين يا رب العالمين
خانواده گراميم:
مادر مهربانم، برايم زحمات زيادى كشيدى و رنج و مشقات فراوانى را متحمل گرديدى چه شب هايى را كه تا صبح بيدار ماندى، مرا شير دادى و زمانى كه بيمار بودم تا صبح در كنار بسترم ماندى و از من پرستارى نمودى.
خداوند ان شاء الله اجر و پاداش اخروى به شما عنايت فرمايد
پدر گراميم، شما را هم هرگز فراموش نمى كنم زحمات زيادى برايم كشيديد، مرا تربيت كرديد، روح و روانم را پرورش داديد و مرا به دوستى محمد و آل محمد و ائمه اطهار آشنا كرديد.
خداوند به شما هم جزاى خير دهد
برادران و خواهران عزيزم، از شما هم حلاليت مى طلبم و از همگيتان نيز طلب عفو دارم و اميدوارم كه اگر من به شما بدى كردم مرا ببخشيد و مرا حلال كنيد
خداوند به همه شما پاداش خير مرحمت بفرمايد، از همگى دوستان و آشنايان نيز طلب عفو دارم و همگى شما انسان هاى خوب و فداكار را به خداى بزرگ مى سپارم.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار
امضا: جواد محمدى
1364/10/07
والسلام
?
??
???
????
معرفی شهید جواد محمدی از زبان همسرشان؛
????
???
??
?
?معرفی شهید جواد محمدی از زبان همسرشان؛
?از آشنایی اولیه با جواد تا ده سال زندگی پر از خاطرات نگفته
خانم سلیمانی با اشاره به تکرار زیبای برخی روزها در زندگی سه نفره شان گفت:
جواد متولد ۲۹ مرداد ۶۲ بود و من متولد ۲۹ اردیبهشت ۶۵؛ در تاریخ ۲۹ آذر ۸۴ عقد کردیم و سال ۸۷ وارد زندگی مشترک شدیم که حاصلش تولد فاطمه در ۲۰ فروردین ۹۱ بود.
?شرط ازدواجمان ایمان بود و جواد در این شرط رتبه اول بود/ دوست داشتم همسرم پاسدار باشد
?همسر شهید ملاک انتخاب همسر آینده اش، ایمان بود و ادامه داد:
حرف اول و اخر هر دوی ما این بود که به نحوی برای زندگی قدم برداریم که مسیر رسیدن به خدا را برای طرف مقابل هموار کنیم و در این خصوص اولین شرط ازدواجم ایمان طرف مقابلم بود و آن را در جواد به وضوح مشاهده کردم و با گذشت ۱۰ سال از زندگی مشترکمان هر روز اخلاق پسندیده ای را در وجود آقا جواد می دیدم به گونه ای که نمی توانستم سرنوشتی جز شهادت را برای جواد در نظر بگیرم.
یکی از خواسته هایی که فقط خودم می دانستم این بود که همسرم پاسدار باشد و که با آمدن جواد برای خواستگاری محقق شد؛ به درستی جواد پاسدار حریم اسلام و ولایت بود و در پاسداری کم نمی گذاشت.
همه روی حرف همسرم حساب باز می کردند و حتی علی رغم اینکه جواد تحصیلات دانشگاهی نداشت ولی به دلیل دید باز و بصیرت بالایی که داشت، همه افراد خانواده و آنها که از نظر سنی بالاتر از جواد بودند از او در کار و زندگی مشورت می گرفتند زیرا می دانستند جواد همه جوانب کار را در نظر می گیرد و به نتیجه مطلوب فکر می کند و می توان گفت که جواد هدایتگر و ارام کننده جوانان در کشاکش مشکلات بود.
?روی حجاب حساس بود و از تزئین ماشین عروسی اش می توانست این موضوع را فهمید
همسر شهید از تاکید آقا جواد به حجاب این چنین گفت:
اهمیت بسیاری به حجاب می داد و حتی در فیلمی که بعد از شهادتش منتشر شد گفته بود « اگر خدا لطف کرد و شهادت را نصیبم کرد، بنده از آن شهدایی هستم که حتما یقه بی حجابی ها و آنها که ترویج بی حجابی می کنند را در آن دنیا خواهم گرفت»
حتی نحوه تزئین ماشین عروسی مان به گونه ای بود که قسمت شیشه جلو سمت عروس را دسته گل چسبانده بود و به این شکل گل ها مانع دیده شدن من در ماشین بودند.
برای آقا جواد مهم بود که به مجالس شادی حلال برود و مراسم عروسی خودمان با مولودی خوانی طی شد و خاطرم است که برخی می گفتند، عروسی جواد به مجلس ختم صلوات شبیه است ولی برای جواد مهم کاری بود که برای خداپسند باشد و برایش صحبت های مردم اهمیت نداشت.
تربیت فاطمه را به من سپرده بود و می گفت از تربیت دخترمان شانه خالی نمی کنم ولی مادر بهتر می تواند دختر را تربیت کند و از همان دو سالگی به فاطمه یاد داده بود که با روسری و چادر بیرون برود.
?توسل های پنهانی جواد مثال زدنی بود
خانم سلیمانی با اندکی تبسم از توسل های خالصانه همسرش گفت:
توسل پنهانی به اهل بیت(ع) داشت و به این دلیل همیشه دوست داشتم دعا را جواد بخواند و من پشت سرش تکرار کنم زیرا دعا را با ترجمه می خواند و حین خواندن دعا اشک از چشمانش جاری بود؛ حتی در سفر زیارتی سوریه که با جواد بودم به من گفت که برای خواندن دعای حضرت زینب(س) ابتدا ترجمه دعا را بخوان زیرا روضه حضرت زینب را می توانی به وضوح در ترجمه دعا متوجه شوی.
?شاه عبدالعظیم حسنی(ع) سفر آخرم با جواد بود
همسر شهید از علاقه زیاد جواد به خانواده این چنین عنوان کرد:
برای راحتی خانواده در حد توانش کار می کرد و زمانی که از ماموریت می آمد حتی الامکان ما را به مسافرت یک روزه هم که شده بود می برد. مرتبه سومی که به سوریه رفته بود اسمش در قرعه کشی برای رفتن به کربلا انتخاب شده بود ولی گفته بود باید کربلا را با خانواده بروم و نرفته بود. زمانی که از سوریه آمد به من گفت بدون شما کربلا هرگز نمی رفتم.
قبل از اعزام اخرش به سوریه، گفت: این مرتبه اگر اسمم برای کربلا انتخاب شد، حتما می روم، یادم هست به جواد گفتم شما که بدون خانواده کربلا نمی رفتی؛ ولی گفت که این بار دست خودم نیست، من را کربلا خواهند برد و اکنون با شنیدن خبر شهادت همسرم متوجه شدم که جواد کربلایی شد.
قبل از اعزام آخرش به سوریه به تهران رفتیم و آن زمان بود که ما را به زیارت شاه عبدالعظیم برد و گفت: ثواب حضرت عبدالعظیم(ع) برابر با زیارت امام حسین(ع) است و شاید دیگر نتوانم شما را به کربلا ببرم.
دفاع از حریم اهل بیت(ع) عشقی بالاتر از بودن در کنار خانواده بود
?همسر شهید مدافع حرم دُرچه از اخلاق پسندیده جواد با خانواده و دوستان این گونه گفت:
جواد در خانواده خوبی تربیت شد و علاقه خاصی به خانواده خودش و حتی خانواده من داشت به نحوی که بعد از ازدواجمان بسیاری از خلاء های زندگی خانواده ام پر شد و همیشه همراه ما بود؛ همه ما می توانستیم روی حرف و عملش حساب باز کنیم.
وقتی حرف اعزامش به سوریه به میان آمد به من گفت: فکر نکن دل کندن از شما برایم آسان است ولی باید به تکلیف عمل کنم و نقطه بالاتر را ببینم زیرا عشق بالاتر حضرت زینب(س) است و باید از زندگی و دار و ندارمان برای دفاع از اهل بیت گذشت. جالب بود در سفر به مشهد، حجت الاسلام ماندگاری دقیقا جمله جواد را تکرار کرد.
?به حرف عالم دینی احترام می گذاشت/ مُزد برپایی مجلس روضه امام حسین(ع) را در شام گرفت
خانم سلیمانی از انتخاب مشاور دینی توسط همسرش افزود:
در جلسات حاج اقا مجتبی زیاد می رفت و این سبب شد که بعد از ازدواجمان به من پیشنهاد دهد که مشاور دینی برای زندگی انتخاب کنیم و برای پاسخ به برخی سوالات به مشاور دینی رجوع کنیم. برایم خیلی جالب بود که نهایت احترام را به صحبت های روحانیت می گذاشت حتی اگر خلاف نظرش بود.
محرم سال ۹۵ بود که به من پیشنهاد برپایی روضه امام حسین(ع) در دهه اول محرم را داد و گفت نیت کنیم و هرساله این روضه را در خانه به صورت مجلس زنانه دایر کنیم. جواد مسئول برپایی مجلس روضه برای امام حسین(ع) بود و مُزد این اخلاص را در سرزمین شام و در جوار حضرت زینب(س) گرفت.
?پشتیبان ولایت فقیه و سرشار از بصیرت عمیق بود/به آخرین تکلیف سیاسی اش عمل کرد و رفت
همسر شهید از بصیرت بالای جواد این گونه عنوان کرد:
با سلاح بصیرت و تقوای بسیار در راه خدا خالص شد و از بصیرت کم نداشت؛ به محض شنیدن سخنان رهبر معظم انقلاب، خطوط فرمایشات معظم له را به خوبی تبیین و به کار می گرفت، به نحوی که عمق بصیرتش بسیار بالا بود.
سال ۸۸ بخش اخر خطبه نماز جمعه به اقامت امام خامنه ای مدظله العالی را ضبط کردم زیرا می دانستم جواد نماز جمعه درچه هست و نمی تواند صحبت های رهبری را به طور مستقیم ببیند؛ زمانی که صوت سخنان رهبری را چندین مرتبه گوش داد با صدای بلند گریه می کرد.
خطبه رهبری در سال ۸۸« ای سید ما! ای مولای ما! ما آنچه باید بکنیم، انجام میدهیم؛ آنچه باید هم گفت، هم گفتیم و خواهیم گفت. من جان ناقابلی دارم، جسم ناقصی دارم، اندک آبرویی هم دارم که این را هم خود شما به ما دادید؟ همه اینها را من کف دست گرفتم، در راه این انقلاب و درراه اسلام فدا خواهم کرد»
نکته قابل توجه از عمل به تکلیف سیاسی آقا جواد این است که سعی داشت در زمان انتخابات ۲۹ اردیبهشت، دُرچه باشد و این چنین شد و به تکلیف سیاسی اش به نحو احسن عمل کرد.
*ارادت عجیبی به امام حسین(ع) داشت و با زبان روزه شهید شد
خانم سلیمانی از اعزام همسرش به سوریه تا خبر بازگشت پیکرش گفته های زیادی داشت:
اگر جواد لباس شهادت را به تن نمی کرد در حقش جفا شده بود، زیرا اخلاق و کردارش برای شهادت پرورش یافته بود.
دلتنگش بودم ولی شب اخر و قبل از شهادتش دلشوره عجیبی داشتم ولیکن اقا جواد در منطقه عملیاتی هم به من ارامش می داد و می گفت: اینجا همه چیز آرام است. اصلا دلشوره نداشته باش.
سوریه که می رفت حتما با من تماس تلفنی داشت به نحوی که ما ساعت یک بعدازظهر روز سهشنبه، شانزدهم خرداد با هم صحبت کردیم و آقا جواد چند ساعت بعد از آن؛ یعنی قبل از اذان مغرب با زبان روزه به شهادت میرسد.
ظهر روز چهارشنبه از طرف داییام خبردار شدم که آقا جواد مجروح شده و تیر به دستش خورده؛ اما بعد گفتند نه، تیر به پهلویش خورده و بیهوش است و بعد از مدتی خبر شهادتش را به من دادند و آن زمان بود که متوجه شدم، جواد به ارزویش رسید و مانند ارباب تشنه لبش شهید شد.
جواد همیشه به وعده اش وفا می کرد و این بار هم خلف وعده نکرد و بعد از گذشت ۲۵ روز از شهادتش پیکر مطهرش پیدا شد و همه ما و حتی انهایی که فقط خاطراتی از جواد را شنیده بودند، خوشحال کرد.
?وصیت نامه شهید جواد محمدی ؛
بسم رب الشهدا و الصديقين
و لاتحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون؛
و مپنداريد كه آنان كه در راه خدا كشته شدهاند مرده اند بلكه زندگانند و نزد خدايشان روزى مى خورند. «سوره آل عمران/ آيه 169 »
با سلام و درود فراوان به پيشگاه امام زمان (عج الله) و نايب بر حقش امام خمينى، و قطره قطره هاى خون هاى چكيده شده بر دشت هاى كربلاى ايران، و با سلام بر همه ي شهداى اسلام از كربلا تا ايران و اسرا و مفقودين و جانبازان انقلاب اسلامى، و با سلام و درود به همه سپاهيان، ارتشيان و بسيجيان گمنام و بى نام و نشان.
پروردگارا، اى روشنايى بخش دل هاى تاريك كينه ها و عداوت ها را از قلب ها دور كن و نور ايمان را در آنها بتابان.
خداوندا، اى قادر بزرگ، تو را به سوز ناله هاى مخلصان و ياران باوفايت كه دربارهشان فرمودى: ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم، و تو را به همسران بى همسر، و تو را به يتيمان بي پدر، و برادر بي برادر، و تو را به ناله خانواده هاى مفقودين و اسرا و جانبازان، شرّ منافقين و صداميان را از سر ملّت مسلمان ايران كوتاه بگردان.
خداوندا، به رزمندگان ما صبر و استقامت عنايت فرما تا در راه پيشبرد اهداف جمهورى اسلامى ايران كوشا باشند.
خداوندا، تو را شكر مى كنم كه توفيقى دادى تا در راه خدمت به اسلام، قرآن، مسلمين و مستضعفين جهان قدم بگذارم تا ديگر برادران مسلمان هم همّتى كنند به جبهه ها سرازير شوند و با يارى الله بر قلب كفار حمله ور شويم و صدام نابكار را نابود سازيم، آن گاه كه قلبمان مملو از دوستى و محبت محمد و آل محمد شد، آن گاه كه امام زمان (عج الله) مهدى موعود ظهور مى فرمايد، جهان را از سلطه چكمه پوشان ظلم و جور بيرون مى كشد و عدل و داد همه جا حكم فرما مى شود. آمين يا رب العالمين
خانواده گراميم:
مادر مهربانم، برايم زحمات زيادى كشيدى و رنج و مشقات فراوانى را متحمل گرديدى چه شب هايى را كه تا صبح بيدار ماندى، مرا شير دادى و زمانى كه بيمار بودم تا صبح در كنار بسترم ماندى و از من پرستارى نمودى.
خداوند ان شاء الله اجر و پاداش اخروى به شما عنايت فرمايد
پدر گراميم، شما را هم هرگز فراموش نمى كنم زحمات زيادى برايم كشيديد، مرا تربيت كرديد، روح و روانم را پرورش داديد و مرا به دوستى محمد و آل محمد و ائمه اطهار آشنا كرديد.
خداوند به شما هم جزاى خير دهد
برادران و خواهران عزيزم، از شما هم حلاليت مى طلبم و از همگيتان نيز طلب عفو دارم و اميدوارم كه اگر من به شما بدى كردم مرا ببخشيد و مرا حلال كنيد
خداوند به همه شما پاداش خير مرحمت بفرمايد، از همگى دوستان و آشنايان نيز طلب عفو دارم و همگى شما انسان هاى خوب و فداكار را به خداى بزرگ مى سپارم.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار
امضا: جواد محمدى
1364/10/07
والسلام
?
??
???
????
معرفی شهید سید مجتبی ابوالقاسمی:
?معرفی شهید سید مجتبی ابوالقاسمی:
سیدمجتبی ابوالقاسمی فرزند سید حسین در تاریخ ۱۳۶۰/۰۵/۱۵ در پایتخت مقاومت ایران دزفول قهرمان دیده به جهان گشود .از همان کودکی عضو جلسات قرائت قرآن بود و حضور
فعال در مساجد و پایگاه های مقاومت بسیج داشت .
از سال ۱۳۸۲ به مدت ۱۱ سال به عنوان مسول عملیات حوزه مقاومت بسیج حمزه سیدالشهدا شهرستان دزفول فعالیت نمود و در سال ۱۳۹۳ به عنوان فرمانده گردان بیت القمدس منصوب شد
زندگینامه شهید مدافع حرم سید مجتبی ابوالقاسمی
ایشان کارمند دانشگاه جندی شاپور دزفول بود و با توجه به مشغله ی کاری زیاد اما در مسولیتی که در بسیج پذیرفته بود خالصانه و با تمام توان فعالیت می نمود.. سید مجتبی از محبوبیت خاصی در بین بسیجیان برخوردار بود و این محبوبیت از این نظر بود که او هیچ گاه در بین نیروها فرمانده نبود بلکه همیشه خودش را خادم و برادر کوچکتر بسیجی ها می دانست.
سید مجتبی قهرمان ملی دزفول ؛ شاعر و مدافع حرم خاندان رسالت وفرمانده بسیجی گردان بیت المقدس سرانجام در دفاع از حریم اسلام و ولایت در جنوب شهر حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد..
تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۹/۱۶
محل شهادت: در عملیات آزادسازی روستای زیتان در جنوب حلب به شهادت رسیدند
?وصیتنامه شهید مدافع حرم سید جتبی ابوالقاسمی:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا ! زبانم از شکرگزاری ناتوان است که لایقم دانستی و در جمع مدافعین ناموس اهل بیت قرار دادی .
پدر و مادر عزیزم ! زبانم از تشکر و سپاس شما نیز قاصر است و حضورم در این سرزمین و دفاع از مواضع شیعه را مرهون تربیت اسلامی و اهل بیتی شما میدانم .
پدر و مادرم !
در این راه جز عاقبت بخیری نیست ؛ پس همانطور که از جد بزرگوارمان امام حسین علیه السلام جان و مال و ناموسمان فدای اسلام
خدا گواه است که در صحنه نبرد کوچکترین شک و شبهه ای در دل ندارم و کاملا خرسند و شاد از این موهبت الهی هستم و زمانی که جانم را فدای اهلبیت و اسلام نمودم به اوج سعادت رسیده ام و چه شیرینی از این بهتر که فدای عمه السادات ، عمه حضرت علی اکبر ، علی اصغر ، قاسم و اهل بیت پیامبر شدن ؟
و بدانید که در آن دنیا نیز سعادتمند و شادتر از این دنیا هستم ؛ پس شما نیز به خود ببالید و از سعادتمند شدن فرزندتان خوشحال باشید که خوشنودی خدا هم در همین است .
از خواهران و برادرانم طلب حلالیت دارم
و تنها سخنی که با دوستان و اطرافیان خود و یا هر کسی که بنده آشنایی دارد ( دارم ) این است که گوش به فرمان ولی زمان باشید و از امام خامنه ای پشتیبانی کنید که اگر بجز این کردید در زیانید .
سید مجتبی ابوالقاسمی
۹۴/۹/۱۵
ساعت ۱۷:۵۰
سوریه ( روستای برنه)
چهل سالگی انقلاب
?? چهل سالگی انقلاب
☀️ ایران یکی از معدود کشورهای جهان است که در آن عواطف اجتماعی بسیار پر رنگ است
?ایران تنها کشوری است که هر سال در آن بصورت رسمی جشنی برگزار می شود که در آن مردم با شور و عاطفه به خانواده ها و دانش آموزان نیازمند کمک می کنند. (جشن عاطفه ها)
✅ تنها در ایران مشاهده شده که مردم برای اهدای خون به هموطنان نیازمندشان چنان صفی تشکیل بدهند که بیش از سه ساعت معطلی داشته باشد ( کمک به زلزله زدگان بم)
?تنها در ایران مشاهده شده که بعد از وقوع زلزله، آنچنان مردم برای کمک به زلزله زدگان اقدام کنند که چندین روز پیاپی کاروان هایی از کامیون های حامل کمک های مردمی به سمت مناطق زلزله زده راهی شوند (زلزله کرمانشاه)
?تنها در ایران مشاهده شده که عده ای آتش نشان تا آنجا برای نجات جان دیگران از خود گذشتگی کنند که جان همه را نجات دهند اما دیگر فرصتی برای خروج خودشان از دل آتش باقی نماند! (پلاسکو)
?تنها در ایران مشاهده شده که مردم آنقدر قدرشناس و با عاطفه اند که برای تشییع پیکر چند آتش نشان، سیل جمعیت به راه می اندازند.
?فقط در ایران مشاهده می شود که حتی بعد از گذشت سی سال هم مردم، مهر و محبت و ایثار را فراموش نمی کنند و پیکر کسانی که به آنها مدیون اند را با اشک و آه بر امواج خروشان جمعیت حمل می کنند (تشییع پیکر شهدای تازه تفحص شده)
? شاید ایران تنها کشوری باشد که عده ای از جوانانش داوطلبانه برای دفع خطر دشمن به خارج از مرزهایش رفتند و جنگیدند و جان شان را هم تقدیم کردند. (مدافعان حرم)
♦️ و شاید ایران تنها کشوری باشد که با وجود اینکه عده ای سعی می کنند به مردمش القا کنند که دوران مهر و عاطفه گذشته و همه بد شده اند، اما مردمش هم چنان بر خلق حماسه هایی از جنس محبت و ایثار اصرار داشته باشند و هر بار حماسه ای زیبا تر خلق کنند..
برگرفته شده از شبکه ادیان
#کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب
?فلسفۀ تربیت روحی نماز، کنترل ذهن است؛ چون «توجه» اصل حقیقت نماز است
? #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب
?دین فقط برنامهای برای کنترل و اصلاح رفتارهای ما نیست؛ یکی از برنامههای مهمّی که دین به آن اهتمام دارد، این است که بتوانیم رفتارهای درونی و ذهنی خودمان را کنترل کنیم؛ در ذهن خودمان از حرام جلوگیری کنیم و از خوبیها استقبال کنیم.
?دین، اصلیترین هدف برنامۀ تربیتیاش یعنی «نماز» را برای کنترل ذهن گذاشته است. فلسفۀ تربیت روحی نماز، کنترل ذهن است؛ چون «توجه» اصل حقیقت نماز است.
?دین به توجهِ ما خیلی اهمیت میدهد، لذا برایش، روزی ۵بار برنامه داده است (یعنی نمازهای واجب یومیه)؛ درحالیکه برای خیلی از کارهای خوب دیگر-مثل خمس و زکات و…- برنامۀ روزانه نداریم.
?خداوند میفرماید: نماز را بهخاطر ذکر من بخوان! «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» (طه/۱۴) امام باقر(ع) میفرماید: هر مقدار در نمازت توجه داری، همان مقدارش را از تو میپذیرند «فَعَلَيْكَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى صَلَاتِكَ…» (کافی/۳/۲۹۹) اقبال یعنی همان «کنترل ذهن»
?علیرضا پناهیان