مرحوم حاج اسماعیل دولابی:
✨♥️✨
✍مرحوم حاج اسماعیل دولابی:
آهنگرها یک گیره دارند ،و وقتی
می خواهند روی یک تکه کار کنند ،
آن را در گیرہ می گذارند. خـدا هم
همینطور است. اگر بخواهد روی
کسی کار ڪند ؛ او را در گیره
مشکلات می گذارد و بعد روی
او کار می کند .گرفتاری ها
نشانهی “عشق خـداوند ” است
چقدر زیبا گفت شاعر:
✍چقدر زیبا گفت شاعر:
ﺧـﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭی ڪﺎﺭ آﺩﻣﻬﺎ!
ﭼﻪ ﺷﺎﺩﻳﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮﻫﻢ
ﭼﻪ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﺳﻮﺍ
یڪی ﺧﻨﺪﺩ ﺯ آﺑﺎﺩۍ
یڪی ﮔﺮﻳﺪ ﺯ ﺑﺮﺑﺎﺩۍ
یڪی ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ڪﻨﺪ ﺷﺎﺩۍ
یڪی ﺍﺯ ﺩﻝ ڪﻨﺪ ﻏﻮﻏﺎ
ﭼﻪ ﻛﺎﺫﺏ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﻕ
ﭼﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ڪﺎﺫﺏ
ﭼﻪ ﻋﺎﺑﺪ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻓﺎﺳﻖ
ﭼﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﺎﺑﺪ
ﭼﻪ ﺯشتی ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﻧﮕﻴﻦ
ﭼﻪ تلخی ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺷﻴﺮﻳﻦ
ﭼﻪ ﺑﺎﻻﻫﺎ ﺭﻭﺩ پايين
ﻋﺠﺐ ﺻﺒﺮۍ خدﺍ ﺩﺍﺭﺩڪﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ!
#حوادت فاطمیه#قسمت3️⃣
❣️﷽❣️
??#حوادت_فاطمیه ??
#قسمت3️⃣
روز دوشنبه، 28 صفر سال 11 هجرى قمرى
10 ـ وعده ديدار
پيامبر، دخترش را نزد خود فرا مى خواند و با او سخن مى گويد.
نمى دانم چه مى شود كه ناگهان لبخند بر صورت فاطمه(س) نقش مى بندد، نگاه كن، او چقدر خوشحال شده است!
به راستى پيامبر چه سخنى به دخترش گفت كه او اين قدر خوشحال شد ؟
از فاطمه(س) مى پرسند كه پيامبر به شما چه گفت؟
او پاسخ مى دهد كه پيامبر به من چنين گفت: “دخترم، تو اوّلين كسى هستى كه به من ملحق مى شوى".18
11 ـ اجازه ورود
صدايى از بيرون خانه به گوش مى رسد: “السلامُ علَيكُم يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَةِ: سلام بر شما اى خاندان رسالت، آيا اجازه هست داخل شوم؟".
فاطمه(س) برمى خيزد و به بيرون اتاق مى رود، مرد عربى را مى بيند كه با نهايت احترام، كنار درِ خانه ايستاده است.
فاطمه(س) به او مى گويد: “خدا به تو خير دهد، تو به ديدار پيامبر آمده اى امّا حال پيامبر خوب نيست". فاطمه در را میبندد و به داخل اتاق مى رود.19
براى بار دوم و سوم صداى آن مرد عرب به گوش مى رسد، پيامبر رو به دخترش مى كند و مى گويد: “دخترم، آيا مى دانى او كيست؟ او عزرائيل است، او تا به حال براى ورود به هيچ خانه اى غير از اين خانه، اجازه نگرفته است".
آنگاه پيامبر با صداى بلند مى گويد: “داخل شو".20
12 ـ شهادت پيامبر (صلى الله عليه وآله)
بيمارى پيامبر بر اثر سمى بود كه دشمنان به او داده بودند، براى همين بايد در اينجا از واژه “شهادت پيامبر” استفاده كنم. لحظه غروب روز دوشنبه فرا مى رسد، ديگر روح پيامبر آماده پرواز است. جبرئيل به پيامبر خطاب مى كند: “خداوند مشتاق ديدار توست". آخرين كلام پيامبر اين است: “على جان! سر مرا در آغوش بگير كه امرِ خدا آمد".21
آرى، پيامبر در حالى كه سرش در آغوش على(ع) است روحش پر مى كشد و به سوى آسمان ها مى رود. آرى، ديگر روزگارِ عزّت خاندان پيامبر تمام شد.
صداى گريه فاطمه(س) بلند مى شود…22
13 ـ نقشه و نقش عُمَر
وقتى مردم فهميدند كه پيامبر از دنيا رفته است، همگى جمع شدند، شرايط براى بيعت مجدّد با على(ع) فراهم بود، امّا ناگهان عُمَر فرياد برآورد: “به خدا قسم پيامبر نمرده است، او حتماً برمى گردد… اين منافقان هستند كه خيال مى كنند پيامبر از دنيا رفته است".
مردم با شنيدن اين سخن دچار حيرت و سرگردانى سختى شدند!
آرى، عُمَر به دنبال كسب فرصت براى پياده كردن نقشه هاى خود بود، در آن شرايط، ابوبكر در خارج از مدينه بود، عُمَر مى خواست زمان را به دست آورد و با اين نقشه به خواسته خود رسيد.
وقتى ابوبكر از راه رسيد به عُمَر گفت: “پيامبر از دنيا رفته است". عُمَر سخن او را قبول كرد.23
14 ـ جلسه بزرگان مهاجران
عمر و ابوبكر جلسه اى تشكيل مى دهند، آنان بزرگان مهاجران را جمع مى كنند و تصميم مى گيرند تا حقّ على(ع)را غصب كنند، (آنها از مدت ها قبل به فكر حكومت بوده اند). خبر جلسه مهاجران به گوشِ انصار (مردم مدينه) مى رسد. انصار هم به فكر مى افتند تا از مهاجران عقب نيفتند و حكومت را از آنِ خود كنند.24
15 ـ غسل و كفن پيامبر (صلى الله عليه وآله)
صداى گريه فاطمه(س)، دختر پيامبر به گوش مى رسد. پيامبر دنيا را وداع گفته است، اكنون على(ع) بدن مطهّر آن حضرت را غسل مى دهد.
پيامبر خودش وصيّت كرده است كه فقط على(ع) بدن او را غسل دهد، فرشتگان آسمانى او را يارى مى كنند.25
16 ـ نماز بر پيكر پيامبر (صلى الله عليه وآله)
مردم ده نفر، ده نفر، وارد خانه پيامبر مى شوند و بر پيكر پيامبر، نماز مى خوانند. على(ع) تصميم دارد وقتى نماز مسلمانان تمام شود، بدن پيامبر را در خانه خودش دفن كند.
البتّه عدّه اى مى گويند پيامبر را در قبرستان بقيع دفن كنيم، عدّه اى هم مى گويند بدن پيامبر را در كنار منبر، در داخل مسجد به خاك بسپاريم، امّا على(ع)مى گويد: پيامبر بايد در همان مكانى كه جان داده است، دفن شود.26
(لازم به ذكر است كه پيكر پيامبر روز اول ربيع الاول دفن شد).
17 ـ خلوت شدن شهر مدينه
در شهر مدينه چه خبر است؟ چرا مسجد اين قدر خلوت است؟ پس مردم كجا هستند؟
آيا كسى از راز خلوتى مسجد خبر دارد؟27
#ادامه_دارد…..
? أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ?
معنای طوبی
? #اخلاق_مومنانه
#جمعه_ظهور
?معنای طوبی
?⇦امام صادق عليه السلام فرمودند:
طوبى، ارزانی کسی باد كه هنگام غیبت قائم ما، امر ولايت ما را محكم نگهدارد، و دلش بعد از هدايت به انحراف كشيده نشود.
ابو بصیر پرسید:
#طوبى چيست؟
?⇦امام صادق علیه السلام پاسخ دادند:
#درختى است در بهشت كه ريشه اش در خانه حضرت على عليه السلام قرار دارد، و مؤمنى نيست كه شاخه اى از آن درخت، در خانه او نباشد.
و معنای فرموده خداوند در آیه ۲۹ سوره رعد همین است:
? طوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ
? طوبی نصیبشان است؛ و بهترین سرانجامها
? خوشا بر احوال آنان و مقام نيكويشان
? معاني الأخبار ج ۱،ص ۲۶۴
#ݕانۅے_ݘشمہ
❣﷽❣
? #ݕانۅے_ݘشمہ ?
#قسمت_3⃣2⃣
بعد از صرف غذا، پيامبر از جاى خود برمى خيزد و سخن خود را آغاز مى كند:
به نام خدايى كه يكتاست و هيچ شريكى ندارد.
اى خويشان من! بدانيد كه فقط خير و خوبى را براى شما مى خواهم. من پيامبر خدا هستم و براى سعادت شما و همه مردم برانگيخته شده ام.
جبرئيل بر من نازل شد و از جانب خدا با من سخن گفت. بدانيد كه پس از مرگ، بار ديگر زنده مى شويد ; بهشت و يا جهنّم در انتظار شما خواهد بود.
آيا مى خواهيد از عذاب خدا نجات پيدا كنيد؟ پس دست از بت پرستى برداريد و به پيامبرى من ايمان بياوريد.
سكوت همه جا را فرا گرفته است. همه به هم نگاه مى كنند. پيامبر سخن خود را ادامه مى دهد: آيا در ميان شما كسى هست مرا در اين راه يارى كند، هر كس كه اين كار را بكند برادر و جانشين من خواهد بود؟
هيچ كس جواب نمى دهد. اكنون على(ع) از جا برمى خيزد و مى گويد:
ــ اى پيامبر! من شما را يارى مى كنم.
ــ بنشين على جان!
پيامبر سه بار سخن خود را تكرار مى كند و فقط على(ع) است كه هر سه بار جواب مى دهد. اكنون پيامبر رو به همه مى كند و مى گويد: بدانيد كه اين جوان، برادر و وصىّ و جانشين من است. از او اطاعت كنيد…83
برخيزيد…! برخيزيد…! برخيزيد…!
همه به هم نگاه مى كنند، چه خبر شده است؟ آيا دشمن به مكّه حمله كرده است؟
اين رسمى است كه از سال ها پيش به جا مانده است; وقتى كسى خطرِ دشمن را احساس مى كند، اين گونه فرياد مى كند تا همه مردم باخبر شوند.
صدا از طرف كوه صفا مى آيد، همه به آن طرف مى روند. به راستى چه كسى در اين صبح زود مردم را به بيدارى و هوشيارى مى خواند؟
نگاه كن! اين پيامبر است كه بر بالاى كوه صفا ايستاده است و همه را مى خواند: برخيزيد!
پير و جوان در پاى كوه صفا جمع شده و منتظر پيامبر هستند. آنان هرگز از پيامبر دروغ نشنيده اند. حتماً حادثه اى پيش آمده كه او آنها را به يارى خوانده است.
اكنون پيامبر سخن مى گويد: اى مردم! اگر من به شما بگويم كه دشمن پشت اين كوه كمين كرده و مى خواهد به شما حمله كند، آيا سخن مرا باور مى كنيد؟
همه جواب مى دهند: آرى، ما هرگز از تو دروغ نشنيده ايم. پيامبر ادامه مى دهد: من مانند ديده بانى هستم كه دشمن را از دور مى بيند و به سوى قوم خود مى رود. اى مردم! خطرى شما را تهديد مى كند. من مى خواهم شما را نجات بدهم، دست از بت پرستى برداريد و به خداى يكتا ايمان بياوريد…84
صداى درِ خانه را مى شنوى. پيامبر به خانه بازگشته است. خوشحال مى شوى، برمى خيزى و در را باز مى كنى. پيامبر مى گويد: سلام اى خديجه!
جواب سلامش را با مهربانى مى دهى…
خداى من!
چرا پيشانى پيامبر خون آلود است؟
چه شده است؟
پيامبر وارد خانه مى شود و تو زخم پيشانى او را مى بندى. پيامبر به تو نگاه مى كند و لبخند مى زند و كنار تو آرام مى گيرد.85
درست است او در بيرون خانه دشمنان زيادى دارد; امّا بهترين همسر دنيا كنار اوست.
تو به فكر فرو مى روى، چرا مردم با پيامبرى كه براى آنها دل مى سوزاند اين گونه برخورد مى كنند؟
مردم مى دانند كه پيامبر مى خواهد آنها را از دين پدران و مادرانشان جدا كند. آنها ساليان سال به اين بت ها با قداست نگاه كرده اند.
اين قانون است: هر كس بخواهد قداست بت ها را زير سؤال ببرد، سزايش سنگ است!
رهبران مكّه به آنها گفته اند: مواظب باشيد كسى به بت ها توهين نكند كه در آن صورت عذاب بر شما نازل خواهد شد!!
همه آقايى و ثروت رهبران در بت پرستىِ اين مردم است، اگر كسى مردم را بيدار كند، آقايى آنها ديگر تمام خواهد شد!
و تو فكر مى كنى كه چه كسى به پيامبر سنگ زده است. جواب معلوم است. جوانانى اين سنگ ها را زده اند كه مى خواستند رضايت دختران خداى خود را به دست آورند.
رهبران براى جوانان سخن گفتند: اى جوانان! چرا ساكت نشسته ايد! چرا از دين خود دفاع نمى كنيد؟ مگر شما غيرت دينى نداريد؟
بعد از آن بود كه سنگ ها به سوى پيامبر پرتاب شدند.86
خبر به ابوطالب مى رسد كه گروهى پيامبر را اذيّت و آزار كرده اند، او از شنيدن اين خبر بسيار ناراحت مى شود.
اكنون ابوطالب براى رهبران مكّه پيامى مى فرستد و به آنها مى فهماند كه حواسشان را جمع كنند. درگير شدن با محمّد(ص)يعنى درگير شدن با ابوطالب!
به همه خبر مى رسد كه ابوطالب قسم خورده است كه از پيامبر حمايت كند. آنها مى فهمند كه اگر فقط يك بار ديگر سنگى به سوى پيامبر پرتاب شود سرانجامِ شومى در انتظار آنها خواهد بود.87
? #نویسنده:دکتر مهدی خدامیان
#ادامه_دارد…
?الَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج?
#وصیت_شهید
✍ #وصیت_شهید ♥️
بہ خواهران و برادرانم
توصیہ میڪنـم :
بہ خـدا بیشتر توسل جوئیـد ،
دعای ڪمیل ، نمـاز جمعہ ،
دعـای توسـل را از یاد نبرید و
بہ نمـاز اول وقت بیشتر اهمیت دهید .
? #شهید_جواد_جهانی ?
•┈┈••✾•???•✾••┈┈•