تنها، امّا مسئول باش
نه پيامبر(صلی الله علیه و آله) در كار خود از تنهايياش هراسيد و نه علي(علیه السلام) از تنها گذاشتهشدنش بهوسيله طلحه و زبير، ترسي به خود راه داد و نه حسين(علیه السلام)براي احياي دين و دينداري، تنهايي خود را بهانه كرد و از مسئوليت باز ايستاد و نه من ميتوانم چنين كنم و نه تو!
پيام كربلا اين است كه حقّانيت دين به خود دين است، نه به تعداد طرفدارانش و دفاع از دين به جهت حقّانيت خود دين است. حالا اگر يك نفر حقّانيت دين حق را بشناسد، حق همان است كه از آن دفاع كند، و تنها كار حق در آن شرايط همان دفاع آن يكنفر است از دين حق، و اساس هم همين است كه آن كاري را انتخاب كنيم كه حق باشد.
كارِ حق چه توسط يك نفر انجام گيرد و چه توسط ميلياردها نفر، اعتبار آن به حق بودن آن است و نه به كم و زيادبودن افراد آن.
عامل کهنگی جامعه، نزديك شدن به فرهنگ معاويه
غربزدگيِ امروز مي خواهد ما را از عهد حسيني جدا كند. امروز نيز دو عهد و دو جبهه در كار است: يكي عهد و جبهة حسيني كه حيات انساني را معني دار مي كند، و ديگري عهد و جبهة ترس و پوچي كه همه زندگي را تباه مي كند. حسين(علیه السلام) كهنه شدني نيست، اما عامل كهنه شدن جامعه اسلامي، نزديك شدن به فرهنگ معاويه است- و نه در اثر مرور زمان - براي كساني كه به عهد نبوي وصل هستند حسين(علیه السلام) هميشه زنده و جاويد است و فقط عهد نبوي است كه تازه است و تازه ميماند و فهميدن اين مطلب تنها از طريق حكمت و نهضت حسيني ممكن است و لاغير.
وقتي فرهنگ اموي همه روابط را اشغال كرد و زندگي بر اساس ذوق اموي، عادت جامعه شد؛ براي انسان، تنها و تنها، انتخاب يكي از راههاي ناحق باقي مي ماند، مگر اينكه حسينوار بر اصل فرهنگ اموي شورشي صورت بگيرد و راه جداگانه اي مطرح شود.
در فرهنگ معاويهاي فكر و اخلاق و تربيت و ادب همه رُمي شد و هيچكس نفهميد كه حقيقت اسلام در حال از بين رفتن است و حتي كسي متوجّه نشد آن نمازي كه در فرهنگ معاويه خوانده ميشود، نماز نيست، چنان كه حجّش نيز حج نيست.
در اردوگاه حسين(علیه السلام) و با ملاكي كه حسين ميدهد، فرهنگ رُمي همه چيزش باطل و شيطاني است. بهداشت فرهنگ «رُمي معاويهاي»؛ يعني فاصله گرفتن از ملكوت و مقصد را «تن» انگاشتن و بيشتر بر جنبة حيوانيت خود پرداختن. ولي همان بهداشت در فرهنگ حسيني«مِنَ الاْيمان» است. راستي چه ساده اند آنهايي كه ميخواهند با آشتي با فرهنگ غرب، حقّي و حقّانيتي را براي انقلاب اسلامي حفظ كنند و از اين طريق به اسلام و انقلاب اسلامي آبرو بدهند. ارزشهاي جهتدهنده و واقعي از درون فرهنگ كفر صادر نميشود، بلكه از درون فرهنگي برمي خيزد كه تسليم زندگي پوچ دنيازدة اموي نشده است.
انساني كه پوچي خود را نمي خواهد، ولي شرايط پوچگراييِ فرهنگ اموي را پذيرفته، راه جديدي پيشنهاد نمي كند و از انحرافي به انحرافي ديگر پابهپا مي شود و حسين(علیه السلام) مقابل فرهنگ اموي ميايستد و عالَم ديگري را پيشنهاد ميكند كه سراسر، غير فرهنگ اموي است، نه اينكه با چند انتقاد جزيي بخواهد با آن فرهنگ روبهرو شود. اصلاً عالَم حسين(علیه السلام)، عالم ديگري است و برعكس؛
فرهنگ غيرالهي، سراسرش پابهپا شدن از خطايي به خطايي ديگر است. و تا زير سقف چنين فرهنگي هستيد از ستوني به ستون ديگر پناه برده ايد، ولي از اين فرهنگ آزاد نشده ايد چون عالَمتان عالَم فرهنگ رُمي است. بايد عالَمتان عالَم حسيني شود تا نجات پيدا كنيد. اينجاست كه شما ميبينيد در جامعة غربزده، همواره كارشناسي ميآيد بقيّة كارشناسان را تحقير مي كند و خودش به گمان خود حرفي صحيح مي آورد و بعد كارشناس ديگري ميآيد و قبلي را تحقير مي كند، چراكه فرهنگي كه به معصوم وصل نباشد، كارش از خطايي به خطايي ديگر پناه بردن است.
پی نوشت
کربلا مبارزه با پوچی ها ، اصغر طاهرزاده
مقابله كاخ سبز با دين
معاويه با ساختن كاخ سبز، فرهنگ ارزشي جامعه را تغيير داد، يعني از آن به بعد ديگر«بزرگي» به داشتن ساختمانهاي باشكوه است، نه به ايمان ژرف و عميق. و حسين(علیه السلام) بنا دارد اين نظام ارزشي را تغيير دهد تا انسان در نظام ارزشي دروغين معاويه اسير زمين و سنگ و گچ بُري نگردد و از آسمان و ملكوت و خدا باز بماند، و در پوچيِ زندگي دست و پا زند، و در آن حال نه ميتواند زندگي پيشنهادي معاويه را بپذيرد، و از عهد محمدي(صلی الله علیه و آله) كه خاطرهاش هنوز در ذهنها بهجا مانده است، كاملاً فاصله بگيرد، و نه مي تواند در چنان شرايطي كه نظام ارزشي معاويه در جامعه بهوجود آورده، به عهد ديني برگردد.
امام در موقعيتي نسل موجود را درك كردند كه معاويه شرايطي ساخته بود تا آن نسل نه جرأت و همّت زيرپا گذاشتن نظام دروغين معاويه را داشته باشد و نه همّت برگشتن همه جانبه به عهد دين محمّدي را؛ نه بر اساس اطلاعاتي كه از گذشته داشتند مي توانستند دل از عهد ديني بركنند و نه ميتوانستند به خوديخود به آن عهد بازگردند و لذا لازم بود به آن نسل در آن شرايط كمك شود تا همّت برگشت به عهد محمّدي برايشان ممكن گردد وگرنه در چنگال ارزشهاي اموي-رُمي متوقّف و پوچ مي شدند، حسين(علیه السلام) راه برگشت را به آنها نشان داد و آنان را به آن عهد دعوت كرد.
حتّي اگر مسئله به شهادت ختم شود باز تنها راه نجات، همان راه حسيني يعني بازگشت به عهد ديني است، و جرأت شهيد شدن در اين راه خدمت بزرگي است به ملّتي كه ميخواهد انتخاب بزرگ داشته باشد، چراكه اسير پوچانگاري معاويهاي شدن، نه چارة درد است و نه امكان تحمّل آن در ذات و فطرت انسان موجود مي باشد.
اينجاست كه اگر احياء خود را ميخواهي بايد خيلي از چيزها را فدا كني. اين حيله و القاي معاويه بود كه هم ميتوان ديندار بود و هم بر عهد معاويهاي پابرجا؛ اين خود غفلت از ريشهايترين ابعاد روحاني انسان است و حسين(علیه السلام) نشان داد كه عهد ديني با عهد معاويهاي سازگار نمي باشد و جمع بين اين دو ممكن نيست. انسان در عهد معاويه اي از خانه امن بقاء در بندگي بيرون خواهد ماند، وگرنه حسين(علیه السلام) هم بدون معارضه با معاويه به عهد ديني خود مشغول ميگشت.
پی نوشت:
اصغر طاهرزاده- کربلا مبارزه با پوچی ها
حسين، مذكّر خودآگاهي
امامحسين(علیه السلام) براي هميشه عاملي شد كه معني خودآگاهي را در هر عصري به انسانها آموزش دهد تا متوجّه شوند از راه دين، و به روش حسين(علیه السلام) ميتوان در هر زماني خودآگاهانه زندگي كرد و همواره اتّصال عهد خود را با حقيقت و با نبوّت محفوظ داشت و متوجّه بود سايه سياه تبليغات اموي نبايد ما را از عهد نبوي غافل كند و به پوسيدگي در زندگي بكشاند. امويان، مردم را از آن عالَم باطني كه پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله) پيامآور آن بود غافل ميكردند و حسينu تجديد كننده آن عهد و آن باطن بود و اين جبهه هنوز گشوده است.
هر انساني تا آگاهي به زمان خود نداشته باشد و راه رهايي از طلسم زمانه را نشناسد نميتواند درست زندگي كند. و عظمت نهضت امامحسين(علیه السلام) در اين است كه خودآگاهي لازم را براي شناخت و تحليل همان عهدي كه در آن زندگي ميكنيم به ما ميدهد.
مَشْي و روش دشمنان ما، مَشْي و روش ترس و رعب و پوچ كردن زندگي و گرم كردن بازار سازش و چاپلوسي بوده است، و تنها راه مقابله با آن، راه اباعبدالله(علیه السلام) است، تا بتوانيم حيله هاي دشمنِ اموي رُمي را با خودآگاهي به شرايط تاريخي خود، درست تحليل كنيم و طعمة نقشههاي او قرار نگيريم، چراكه او واقعاً پيچيدهتر از آن است كه بتوان با عقل خود و بدون نور حسين(علیه السلام) از آن حيلهها گذشت.
اباعبدالله(علیه السلام) با روش خود، ما را به آنچنان خودآگاهي ميرساند كه هيچ وقت تلاش و تحركِ مطابق با آن روش، به شكست منتهي نمي شود. و دشمن امروز بشريّت، همان دشمن حسين(علیه السلام) است در كربلا. و حسين(علیه السلام) بهعنوان معصومي آمده تا ريزهكاريهاي فرهنگ دشمن را با تمام ابعادش به ما نشان دهد و نيز راه مقابله همهجانبه با آن را به ما بنماياند. و بقية ائمه(علیه السلام) نيز حافظ رسالت كربلا بودهاند؛ كربلايي كه ميتواند ماوراء ترسي كه دشمن ايجاد ميكند، به انسان قدرت انتخاب صحيح بدهد.
پی نوشت:
کربلا مبارزه با پوچی ها ، اصغر طاهرزاده
علت عزاداری برای سالارشهیدان
عزاداري بر حضرت فلسفه هاي سازنده و تربيتي متعددي دارد، از جمله:
1 - حفظ مكتب و شريعت :
زنده داشتن ياد و تاريخ پرشكوه نهضت حسيني، كه الهام بخش روح انقلابي و ستم ستيزي است.يعني احيا و زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترويج دائمي مكتب قيام و انقلاب در برابر طاغوت ها و تربيت كننده و پرورش دهنده روح حماسه و ايثار است.
ا مام خميني (قدس سره )مي فرمايد: روضه سيّد الشهداء (عليه السلام )براي حفظ مكتب سيّد الشهداء (عليه السلام )است، حرف سيّد الشهداء (عليه السلام )حرف روز است، هميشه حرف روز است، اصلاً حرف روز را سيّد الشهداء (عليه السلام) آورده است سيّد الشهداء (عليه السلام) راگريه حفظ كرده است، مكتبش را اين مصيبت ها و داد و قال ها حفظ كرده است .
2 - پيوند عميق عاطفي بين امت و الگوهاي راستين :
عزاداري نوعي پيوند محكم عاطفي با مظلوم انقلابگر و اعتراض به ستمگر است و به تعبير استاد مطهري: «گريه بر شهيد شركت در حماسه اوست.
يعني اين تحول روحاني كه در جلسات عزاداري ايجاد مي شود، زمينه را براي تحولات اجتماعي فراهم ساخته. و در واقع زمينه را براي حفظ آرمان هاي آن حضرت و پياده كردن آن فراهم مي سازد؛ چنان كه امام راحل مي فرمود: ما هر چه داريم از محرم و عاشورا داريم. انقلاب اسلامي ايران و هشت سال دفاع سر فرازانه و پيروزمند ارتباط مستقيمي با مجالس سوگواري و عزاداري دارد. و در طول تاريخ نيز شيعيان با همين مجالس عزاداري، توانسته اند هويت جمعي خود را حفظ و در برابر ظالمان و فاسدان ايستادگي كنند.
3 - اقامه مجالس ديني در سطح وسيع و آشنا شدن توده ها با معارف ديني
4 - پالايش روح و تزكيه نفس :
گريه بر امام حسين (عليه السلام )و حزن و اندوه، بر مصائب آن حضرت موجب تحول دروني گشته و به دنبال آن عامل رشد روحاني انسان مي گردد و پس از آن مقدمات تقوا و نزديكي آدمي را به خدا فراهم مي سازد.
5 - اعلام وفاداري نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم :
در مجالس عزاداري با توجه به شعار حماسه آفرين امام حسين(عليه السلام )در روز عاشورا كه فرمود :
( فإنّي لا أري الموت إلا سعادة ولا الحياة مع الظالمين إلا برماً)(تحفه العقول ص 245)
مردم از طرفي با انعقاد پيمان ناگسستني با مظلومي كه مرگ در راه عقيده را سعادت و سازش با ستمگر را مايه ننگ مي داند وفاداري خود را در عدم سازش با ظالمان و مبارزه بي امان با هرگونه مظاهر استبداد اعلام مي كنند.
و همين وفاداري ها است كه ملت ها را در برابر طمع استعمار گران بيمه مي كند و راه نفوذ استثماري را براي هميشه مسدود مي سازد.
و از طرف ديگر نفرت خود را با سياست اسلام زدايي دودمان ننگين بني اميه كه با نسبت دروغ به پيامبر گرامي احاديثي را در راستاي سركوبي نهضتها و قيام مردم در برابر حكومت ستمگران، جعل و در ميان مردم منتشر ساخته اند، ابراز مي دارند.
6 - وحدت هماهنگي ميان امت اسلامي:
يكي از بركات پربار عزاداري و گريه براي حضرت سيّد الشهداء (عليه السلام )وحدت و هماهنگي ميان اقشار مختلف اسلامي است كه در سايه گردهم آيي مردم در ايام سوگواري حضرت در مساجد و تكايا و در سينه زني هاي خيابان ها است.
و اين گردهم آيي ها، ناله ها و سينه زني هاي هماهنگ، قلبهاي مردم را با يكديگر نزديك نموده و كدورت ها را مرتفع ساخته و باعث يكپارچگي ملت اسلامي مي شود و از جمعيت پراكنده قدرت بزرگ مي سازد و ملت اسلامي را در برابر نفوذ دشمنان بيمه مي كند.
امام خميني( قدس سره )مي فرمايد: ما ملّتِ گريه سياسي هستيم كه با همين اشك، سيل جريان مي دهيم و خرد مي كنيم سدهايي كه درمقابل اسلام ايستاده است .
4 اشتباه رایج در روایت وقایع عاشورا
اشتباه اول:
اوج عزاداری امام حسین(علیه السلام) ده روز اول ماه محرم الحرام است. بین سخنرانان و مداحان، مشهور است که هر شب را به یکی از شهدای کربلا اختصاص دهند؛ مثلاً شب سوم برای حضرت رقیه و شب هفتم را برای حضرت علی اصغر(علیه السلام) سوگواری می کنند و تاسوعا را نیز به حضرت عباس(علیه السلام)اختصاص می دهند. همین قرار داد بین مداحان و منبری ها باعث شده است که عده ای گمان کنند، حضرت رقیه روز سوم محرم به شهادت رسیده است و از همه بدتر اینکه گمان می کنندحضرت ابالفضل(علیه السلام)در روز تاسوعا به شهادت رسیده است.
➖اما حقیقت این است که تمام شهدای کربلا در روز عاشورا به شهادت رسیده اند و حضرات اباالفضل، علی اکبر و علی اصغر همه قبل از امام حسین(علیه السلام) و در روز عاشورا در پیکار با سپاه عمر سعد کشته شده اند. حضرت رقیه(سلام الله علیها) نیز پس از شهادت پدرش در شام از دنیا رفته است.
اشتباه دوم:
➖باور عمومی این است که حضرت حسین بن علی(علیه السلام) و اهل بیت و اصحابش سه شبانه روز آب ننوشیدند و سپس تشنه کام به مقابله با دشمن رفته اند؛ اما حقیقت این است که عمر سعد سه روز قبل از عاشورا عمروبن حجاج را با پانصد سوار فرستاد تا کنار شریعه فرود آیند و میان یاران حسین و آب فاصله اندازند. اما این به این معنی نیست که هیچ ذخیره آبی در خیمه ها نبوده است.
➖در کتاب ارشاد نوشته شیخ مفید(رحمه الله) آمده است: « در شب عاشورا زینب…دست بر گریبان برده…و بیهوش بر زمین افتاد. حسین(علیه السلام) برخاسته آب بر روی خواهر پاشید و…» این نقل معتبر نشان می دهد که تا شب عاشورا هنوز آب در خیمه ها بوده واصل تشنه کامی به روز عاشورا، گرمی هوا و شدت مبارزه مربوط است.
➖شیخ عباس قمی(رحمه الله)در منتهی الامال می گوید: «شب عاشورا امام حسین(علیه السلام)، حضرت علی اکبر(علیه السلام)را با سی سوار و بیست پیاده فرستاد که چند مشک آب آورند و اهل بیت و اصحاب خود را فرمود که از این آب بیاشامید، آخر توشه شماست و وضو بسازید و غسل کنید.»
اشتباه سوم:
➖یکی از معروف ترین تحریف ها ماجرای حضرت لیلی مادر حضرت علی اکبر(علیه السلام) است وچه روضه ها که در این زمینه خوانده نمی شود؛ در روضه ها ذکر می شود که حضرت علی اکبر قبل از رفتن به میدان با مادرش چه نجواهایی می کرد، یا اینکه حضرت لیلی در خیمه ها رفته و در آنجا دعا کرده که خداوند حضرت علی اکبر را سالم برگرداند که متأسفانه این موضوع محور بعضی تعزیه ها نیز شده است.
➖اما حقیقت این است که اصلاً لیلایی در کربلا نبوده است؛ البته لیلی مادر حضرت علی اکبر(علیه السلام)هست؛ اما حتی یک مورخ هم به حضور آن حضرت در کربلا و روز عاشورا گواهی نمی دهد. (به نقل از حماسه حسینی،جلد۱،مرتضی مطهری)
اشتباه چهارم:
مطلب بعدی مربوط به حضرت علی اکبر(علیه السلام) این است که آن حضرت قبل از رفتن به معرکه جنگ از پدر رخصت خواست و آن حضرت اذن میدان نداده اند و مثلاً فرموده اند که تو هنوز جوانی و حیف است که از دست بروی و چه اشعار و تعزیه ها که پیرامون آن نساخته ایم؛ اما حقیقت این است که تمام مورخین نوشته اند، هر کس از امام حسین(علیه السلام) اذن میدان می خواست، اگر می شد حضرت برایشان عذری می آورد ولی در مورد جناب علی اکبر گفته اند: «فاستأذن اباه،فأذن له» یعنی تا اجازه خواست گفت برو.
منبع:
حماسه حسینی، جلد۱، استاد شهید مرتضی مطهری.