پای منبرخدا
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى (14) وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى (15) بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا (16) وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى (17) إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولى (18) صُحُفِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى (19)
حرف، حرف حساب است و گویندهاش خدای بینقص. واسطه هم پیامبری است که در دریافت و تبلیغ و تذکر کم نگذاشته است. پس مشکل چیست که برخی تذکر مییابند و به رستگاری میرسند، امّا باقی پشت میکنند و اهل شقاوت میشوند؟
دنیا! بله، ترجیح دنیا بر آخرت است که دامنگیر این انسانهای غافل و بینماز است. اگر تمام همّ و غمّشان دنیا نبود که آخرت را بر آن ترجیح میدادند و هم خود را پاک میکردند و هم اهل یاد خدا و نماز میشدند و درنهایت به فلاح و رستگاری میرسیدند.
پس ای شمایی که رستگار نشدید، بدانید که هر چه میکشید از این دنیاخواهی است و این یک قاعده است که هرکس دنیا را بر آخرت ترجیح دهد، بدبخت میشود و هرکس آخرت را در مقابل دنیا بخواهد، به رستگاری میرسد. این یک قاعده جدید نیست، بلکه از کتابهای آسمانی نخستین و بهخصوص صحیفههای ابراهیم و موسی علیهماالسلام بوده است، امّا کو گوشش شنوا؟
پی نوشت
چرا حضرت ابوالفضل(علیه السلام) به قمر بنی هاشم معروف بودند ؟
ماه شعبان درخشید
در باب توصیف حضرت عباس(علیه السلام) نوشته اند: «و كان العباس رجلا و سيما جميلا ، يركب الفرس و رجلاه يخطان فى الاءرض و كان يقال له قمر بنى هاشم و كان لواء الحسين (علیه السلام) معه»
يعنى : «حضرت عباس(علیه السلام )مردى خوش سيما ، خوش صورت و خوش قيافه بود و چون سوار بر اسب مى شد پاهايش از كثرت بلند بودن به زمين مى رسيد. به او قمر بنى هاشم مى گفتند و در روز عاشورا لواى امام حسين (علیهالسلام) در دست او بود.»
يا قمر بني هاشم
از آنجا كه آن حضرت در ميان بنى هاشم از نظر زيبايى ممتاز بود، وى را ماه بنى هاشم مى ناميدند. زیبایی وجه و خوش صورتى از نعيم الهى است ؛ چنانچه در ذيل آيه شريفه ((يزيد فى الخلق ما يشاء ان الله على شى ء قدير)) _ یعنی (در آفرينش ، آنچه مى خواهد، مى افزايد ، كه خدا بر ايجاد هر چيز تواناست) _ وارد شده كه خداوند زیباست است و زیبایی را دوست دارد.
روشنايى صورت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) هر تاريكى را روشن مى كرد و جمال و هیبت او به اندازه اى بود كه هر گاه دست به دست على اكبر(علیه السلام) داده و در كوچه های مدينه عبور مى كردند ، زن و مرد كوچه براى زيارت جمال آن دو جوان از هم سبقت مى گرفتند.
بهترين خوبى آن است كه در آن خوبى صورت با خوبى سيرت ، و حسن جمال با حسن اعمال و افعال جمع شوند. بنى اميه ، قبيح صورت ، و كريه منظر بودند و بنى هاشم صورت دلجو و سيرت نيكو داشتند. حضرت هاشم معروف به حسن جمال بود ، و خال هاشمى معروف است و حضرت عبد المطلب و عبدالله و عباس و موسى مبرقع ، و نبی اکرم حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) نيز در نكويى منظر شهره بودند؛ چنانچه در وصف صورت آن حضرت نقل شده است كه جمال ايشان از ماه روشنتر و درخشنده تر بود.
با ادب به کی میگند
یکی از ویژگی های حضرت اباالفضل{علیه السلام}ادب ایشان بود،که در طول 34 سال عمر شریفش حتی یکبار برادرش را،حسین یا برادر صدا نکرد،به جز …..روز عاشورا در کربلا….یااخی ادرک اخاک -ای برادر،دریاب برادرت را -
اگر ما می خواهیم به مقام والا برسیم باید نسبت به معصومین ادب داشته باشیم.
داستانک
آقای حاج علی اصغر کریمی درضمن بیان خاطرات سفرمشهد وتوجه حضرت رضا{علیه السلام}به آیت الله کوهستانی می گوید:
پس از آن که دوهفته در مشهد ماندیم.من به آقاجان{آیت الله کوهستانی}عرض کردم اکنون وقت آن است که با حضرت وداع کنیم وبه مازندران بازگردیم.
آقاجان در جواب فرمود:باید از امام رضا{علیه السلام} اجازه بگیریم باید دید آیا حضرت اجازه می دهند یا نه؟همین طوری که نمی شود از محضر آن حضرت خداحافظی کنیم.من به آقاعرض کردم:اجازه گرفتن لازم نیست.
آقا فرمود:اگرشما منزل کسی بهعنوان مهمانی رفتی ومی خواهی آن جا را ترک کنی اجازه نمی گیری؟ماهم مهمان علی بن موسی الرضا هستیم،بایداز آن حضرت اجازه بگیریم اگر اجازه دادندباز می گردیم.
بالاخره از حرم به مسافرخانه برگشتیم ومن مطمئن بودم که صبح روز بعد حرکت می کنیم.صبح فردا که همراه ایشان به حرم رفتیم.به آقاعرض کردم:حضرت رضا{علیه السلام}اجازه داد؟فرمود:اجازه نداد.
من باتوجه به معرفت ودرک ضعیف خود ناراحت شدم وگفتم:آقا،من عجله دارم باید هرچه زودتر برگردم ولی دیگرآقا چیزی نفرمود.
پس از زیارت که برای صرف صبحانه به منزل بازگشتیم،ساعت هشت صبح بودکه رادیو اعلام کرد هم اکنون،خراسان قرنطینه است وهیچ یک از مسافرین حق خروج از مشهد را ندارند و برای زدن واکسن تا یک هفته باید توقف کنند.بدین ترتیب معلوم شدکه امام رضا{علیه السلام}اجازه نداده بود.
آیاامام سجاد(ع)نصایحی رابرای مابه یادگارگذاشتند؟
اسباب سعادت
امام سجاد(علیه السلام )نصایح زیبایی رابیان فرمودند که به آن اشاره شده است.
1- خنده بی جا نمونه نقصان در خرد و عقل است.
2- بزرگان خود را احترام کنید تا مورد احترام کوچک ها قرار گیرید.
3- بر حذر باش از دوستی و همراهی با فاسق چون که او به یک لقمه نان و چه با کمتر از آن تو را بفروشد.
4- نظر کردن مومن به صورت برادر مومنش از روی علاقه و محبت عبادت است.
5- حب و شرافت برای کسی نیست مگر به وسیلهتواضع و فروتنی.
6- مواظب باش از دوستی و هم صحبتی با کسی که قاطع صله رحم می باشد چون در کتاب خدا ملعون گشتهاست.
7- هر که با زن نامحرم دست دهد خشم و غضب خداوند را برای خود بوجود آورده است.
8- معاشرت و هم صحبتی با علماء سبب ازدیاد عقل می گردد.
9- هر کس که از آتش قیامت هراسناک باشد به درگاه خداوند توبه می کند و از گناهان دوری می نماید.
10- هیچ عملی مقبول نخواهد بود و مجازات نخواهد شد مگر بوسیله نیت صاحب آن.
11بعد از معرفت به خداوند چیزی محبوب تر از محفوظ داشتن شکم و عورت نیست.
12-وای به حال کسی که سیئات و لغزشهایش بر حسناتش افزونی داشته باشد.
13- پر ارزش ترین مردم کسی است که دنیا را مایۀ ارزش خود نداند.
14- همه خیر این است که انسان خود را نگهدار باشد.
15- مبادا با احمق رفیق شوی که چون خواهد سودت رساند زیانت می زند .
صفات برجسته امام حسین(علیه السلام)درکلام رهبرچیست؟
صفات برجسته
برجستگى وجود اباعبداللَّه (عليهالسّلام )داراى ابعاد است كه هر كدام از اين ابعاد هم بحث و توضيح و تبيين فراوانى به دنبال دارد؛ ولى اگر دو، سه صفت برجسته را در ميان همهى اين برجستگيها اسم بياوريم.
یكى از آنها «اخلاص»است؛ يعنى رعايت كردن وظيفهى خدايو دخالت ندادن منافع شخصى و گروهى و انگيزههاى مادّى در كار. صفت برجسته ی ديگر «اعتماد به خدا»ست. ظواهر حكم مىكرد كه اين شعله در صحراى كربلا خاموش خواهد شد. چطور اين را «فرزدقِ» شاعر مىديد؛ اما امام حسين (عليهالسّلام )نمىديد؟! نصيحت كنندگانى كه از كوفه مىآمدند، مىديدند؛ اما حسينبنعلى (عليهالسّلام ) كه عين اللَّه بود، نمىديد و نمىفهميد؟! ظواهر همين بود؛ ولى اعتمادبه خداحكم مىكرد كه علىرغم اين ظواهر، يقين كند كه حرف حق و سخن درست او غالب خواهد شد. اصل قضيه هم اين است كه نيّت و هدف انسان تحقّق پيدا كند. اگر هدف تحقّق پيدا كرد، براى انسانِ با اخلاص، شخصِ خود او كه مهم نيست.
يكى از بزرگان اهل سلوك و معرفت را ديدم در نامهاى نوشته است كه اگر فرض كنيم - به فرض محال - همهى كارهايى كه نبىّمكرّم اسلام (صلّىاللَّهعليهوآلهوسلّم )انجام داد و هدفِ او بود كه آنها را انجام دهد، انجام مىگرفت، منتها به نام يك كس ديگر، آيا در آن صورت پيامبر اسلام ناراضى بود؟ آيا مىگفت كه چون به نام ديگرى است، نخواهم كرد؟ آيا اينگونه بود؟ يا نه؛ هدف اين است كه آن كارها انجام گيرد؛ به نام چه كسى انجام گيرد، مهم نيست. پس، هدف مهماست. «شخص» و «من» و «خود» براى انسانِ با اخلاص اهميتى ندارد. اخلاص را دارد، اعتماد به خدا را هم دارد. مىداند كه خداى متعال حتماً اين هدف را غالب خواهد كرد؛ چون فرموده است: «و انّ جندنا لهم الغالبون» خيلى از اين جنودى كه غالبند، در ميدان جهاد به خاك شهادت مىافتند و از بين مىروند؛ ليكن فرموده است: «و انّ جندنا لهم الغالبون»؛ درعينحال غلبه با آنهاست.
خصوصيت سوم، شناختن «موقع» است. امام حسين (عليهالسّلام)در فهم «موقع» اشتباه نكرد. در قبل از حادثهى كربلا، دهسال امامت و مسؤوليت با او بود. آن حضرت در مدينه مشغول كارهاى ديگرى بود و كار كربلايى نمىكرد؛ اما به مجرّد اينكه فرصت به او اجازه داد كه آن كار مهم را انجام دهد، فرصت را شناخت و آن را چسبيد؛ موقع را شناخت و آن را از دست نداد. اين سه خصوصيت، تعيين كننده است. در تمام ادوار نيز همينطور است؛ در انقلاب نيز همينگونه بود. امام ما هم كه مىبينيد اينقدر خداى متعال او را به مقام رفيع رساند - و رفعناه مكانا عليّا- و علىرغم همهى عوامل در سرتاسر دنياى مادّيت و استكبار كه مىخواستند او را محو كنند، به فراموشى دهند و كوچك كنند، او را حفظ و بزرگ كرد و ماندگار و جاودان نمود، علّت همين بود كه اين سه خصوصيت را داشت: اوّلاً با اخلاص بود و براى خود چيزى نمىخواست؛ ثانياً به خداى خود اعتماد داشت و مىدانست كه كار و هدف، تحقّق پيدا خواهد كرد - به بندگان خدا هم اعتماد داشت - ثالثاً زمان و «موقع» را از دست نداد. در لحظهى لازم، اقدام لازم، صحبت لازم، اشارهى لازم و حركت لازم را كرد.
چرا به امام حسین{علیه السلام}،اباعبدالله می گویند؟
چرا به امام حسین{علیه السلام}،اباعبدالله می گویند؟
درباره کنیه"اباعبدالله” برای امام حسین{علیه السلام}،سه نکته قابل ذکر است:1.عرب در بدو تولد برای نوزادن خود علاوه بر اسم،کنیه ای نیز تعیین می کند،کنیه حضرت نیز از خردسالی“ابوعبدالله” معین شد{مجلسی،بحارالانوار،ج44،ص251}
2.امام حسین{علیه السلام} فرزندی به نام عبدالله داشت که در کربلا به شهادت رسید.گویا عبدالله در کربلا به دنیا آمد ومادرش رباب بود.او غیر از علی اصغراست{تاریخیعقوبی،ج2،ص181،ابن صباغ،الفصول المهمه،ج 2،ص 851}
3.قیام امام ،موجب بقای دین ویکتاپرستی بود وپرستش هر یگانه پرستی در دنیا تا قیامت،مرهون حرکت وشهادت امام است،از این رو،پدر تمام بندگان خداست.{عندلیب، ثارالله،ص47}
پای درس امام حسین
قال ابا عبدالله حسین {علیه السلام}:
“یا هذا کف عن الغیبه فانها ادام کلاب النار”:شخصی نزد امام حسین از کسی غیبت کرد،امام فرمود:ای فلانی دست از غیبت بردار ،زیرا غیبت نان وخورشت سگ های دوزخ است.{تحف العقول،ص177}
داستانک
به شخصی گفتد:شنیدم می خواهی همسرت طلاق بدهی! گفت:بله-گفتند چرا می خواهی او را طلاق بدهی؟ گفتک او ناموس من است،الان خودش هم در این مجلس نیست،من حق ندارم از او غیبت کنم.
زن را طلاق داد و زن هم بعد از مدتی شوهر کرد.سال بعد رفقا به او گفتنذ: راستی زنت را پارسال چرا طلاق دادی؟ گفت:او الان زن من نیست ،ناموس دیگران است، خدا به من اجازه نمی دهد که پشت سر ناموس مردم حرف بزنم.
مناسبت های قمری روز سوم ماه شعبان
1.میلاد امام حسین و روز پاسدار
2.ورود امام حسین به مکه در شب جمعه،سوم ماه شعبان سال 60 هجری..تا ذی الحجه در آن جا اقامت داشتندوسپس روانه کربلا شدند.
منبع:بحارالانوار اثر علامه مجلسی