راههای كنار آمدن با واقعیات تلخ
1-توجه به این كه می توانست بدتر از این هم اتفاق افتد.
2- توجه به این امر كه بی تابی وضع را بدتر میكند«الجزعُ و أَتعبُ مِن الصبرِ؛ بىتابى از صبر و شكیبایى ناراحت كننده تر است.»
در حدیث دیگرى كه از امام هادى علیه السلام نقل شده،ضمن اشاره به نكته جالب دیگرى، مى فرمایند: «أَلمُصیبَة لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَ لِلجازِع إِثنانِ.»؛ مصیبت براى انسان صبوریكى است و براى انسان بى صبر و ناشكیبا دوتاست.»
3- همنشینی با افراد صبور و افراد كه ما را به صبر و ایستادگی دعوت میكنند نه افرادی كه وضع ما را بدتر میكنند.
4-خواندن شرح حال افرادی كه در برابر ناملایمات زندگی مقابله كرده اند.
5- الگو قرار دادن افرادی كه از نعمت های جسمی و دیگر نعمت ها برخوردار نیستند ولی در برابر تلخیهای زندگی تحمل بالایی دارند.
6- كمك از «صبر و نماز» كه دو تكنیك الهی در مشكلات زندگی هستند وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ همه عبادات قدرت مقاومت ما را در برابر واقعیات تلخ بالا می برند.
7-فهرست كردن ضررهای بی تابی و مرور روزانه این فهرست .
8-امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إِیاک وَ الْجَزَعَ فَإِنَّهُ یقْطَعُ الاْءَمَلَ، وَ یضْعِفُ الْعَمَلَ، وَ یورِثُ الْهَمَّ، وَ اعْلَمْ أَنَّ الْمَخْرَجَ فی أَمْرَینِ، فَما کانَتْ لَهُ حیلَةٌ فَالاْءِحْتِیالُ وَ ما لَمْ یکنْ لَهُ حیلَةٌ فَالاْصْطِبارُ»؛ «از بی صبری و جزع بپرهیز که رشته امید را قطع میکند و کار و کوشش را تضعیف مینماید و اندوه و غم به بار می آورد. بدان برای نجات از بی صبری دو راه بیش نیست، اگر چیزی که مایه جزع شده، با مهارت و هوشمندی زایل میشود، باید اقدام کرد و اگر مصیبت قطعی و ناشدنی است، باید به رنج و المش تن داد، بردباری را به خود تحمیل نمود و بی قید و شرط، تسلیم قضای حتمی گردید.
9- فهرست كردن فواید پذیرش واقعیت و بالا بردن قدرت سازگاری و مرور روزانه این فهرست.
10- مشورت، تفكر و مطالعه برای كاستن آسیب ها.
11-دعا و درد و دل و راز و نیاز با خدا ( گاهی گریه در درگاه خدا سبب آرام شدن می شود)
12-دیدن زندگی افرادی كه وضعشان به مراتب از ما بدتر است. سعدی می نویسد ناراحت بودم كفش ندارم یكی را دیدم پا نداشت.
13-مطالعه كتاب رضایت از زندگی اثر عباس پسندید، نشر دارالحدیث (موجود در كتابخانه سایت حدیث دات نت)
14-مطالعه كتاب انسان در جستجوی معنا نوشته ویكتور فرانكل و كتاب پایی كه جا ماند، و كتاب دا و كتاب پایی كه جا ماند.
15-ذكر زیاد خدا كه یاد خدا سبب آرامش می شود.
16-ذكر لاالله الا الله گفتن زیاد برای مقابله با افكار مزاحم.
حل مشكلات: علی علیه السلام فرموده: «هر گاه دچار مصیبت و ناملایمی شدی، ببین، اگر قدرت علاجش را داری و میتوانی، زیرکی، آن را از خود بگردانی، کوتاهی مکن و بدون اظهار ضعف و ناتوانی، در رفعش بکوش و اگر قدرت نداری، بدون جزع و بی تابی، آن را تحمل کن».قالَ عَلِی علیه السلام : «إِذا نَزَلَ بِک مَکرُوهٌ فَانْظُرْ، فَإِنْ کانَ لَک حِیلَةٌ فَلاتَعْجَزْ وَ إِنْ لَمْ یکنْ فیهِ حیلَةٌ فَلاتَجْزَعْ»(شرح ابن ابی الحدید، ج 10، ص 310).
همچنين امام صادق علیه السلام فرموده: «از بی صبری و جزع بپرهیز که رشته امید را قطع می کند و کار و کوشش را تضعیف مینماید و اندوه و غم به بار می آورد. بدان برای نجات از بی صبری دو راه بیش نیست، اگر چیزی که مایه جزع شده، با مهارت و هوشمندی زایل می شود، باید اقدام کرد و اگر مصیبت قطعی و ناشدنی است، باید به رنج و المش تن داد، بردباری را به خود تحمیل نمود و بی قید و شرط، تسلیم قضای حتمی گردید.. «إِیاک وَ الْجَزَعَ فَإِنَّهُ یقْطَعُ الاْءَمَلَ، وَ یضْعِفُ الْعَمَلَ، وَ یورِثُ الْهَمَّ، وَ اعْلَمْ أَنَّ الْمَخْرَجَ فی أَمْرَینِ، فَما کانَتْ لَهُ حیلَةٌ فَالاْءِحْتِیالُ وَ ما لَمْ یکنْ لَهُ حیلَةٌ فَالاْصْطِبارُ»؛ جعفریات، ص 234
پی نوشت :
منبع: سایت گفتگوی دینی، انجمن مشاوره
ا
آسید مجتبی رهبرراهم مجذوب خود می کند
همه ما می دانیم: افرادی که از نوعی برجستگی سیاسی و یا اجتماعی و علمی برخوردار بودند، بدون دلیل به این جایگاه نرسیده اند. غالب ایشان انسانهایی فرهیخته و با همت بلند بودند که توانستند قله های موفقیت را یکی پس از دیگری فتح کنند.
اگرچه در هر میدانی از میادین، شخصیتی رشد کرده و به نبوغ رسیده است ولی در این میان،اگر بخواهیم یکی از مهمترین و بابرکت ترین و برجسته ترین شخصیت های نبرد و مبارزه اسلامی قبل از انقلاب را نام ببریم باید از شهید نواب صفوی یاد کنیم.
این اسوه شجاعت و مبارزه که بارها و بارها امام بزرگوارمان در کلامشان از او یاد می کردند، روحیات و خصلت های بخصوصی داشت که او را از دیگران متمایز می کرد.
پایگاه اطلاعرسانی حضرت آیتالله خامنهای، در آستانهی بیست و هفتم دیماه سالروز شهادت شهید سیدمجتبی نواب صفوی، خاطرهی رهبر انقلاب از آشنایی با شخصیت این شهید بزرگوار را كه در دیدار با جوانان در سال 76 بیان شد، منتشر میكند:
من شاید پانزده یا شانزده سالم بود كه مرحوم «نوّاب صفوى» به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوى براى من، خیلى جاذبه داشت و به كّلى مرا مجذوب خودش كرد. هر كسى هم كه آن وقت در حدود سنین ما بود، مجذوب نوّاب صفوى مىشد؛ از بس این آدم، پُرشور و بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً شجاع و صریح و گویا بود.
من مىتوانم بگویم كه آنجا به طور جدّى به مسائل مبارزاتى و به آنچه كه به آن مبارزه سیاسى مىگوییم، علاقهمند شدم. البته قبل از آن، چیزهایى مىدانستم. زمان نوجوانىِ ما با اوقات «مصدّق» مصادف بود. من یادم است در سال 1329 وقتى كه مصدّق تازه روى كار آمده بود و مرحوم «آیةاللَّه كاشانى» با او همكارى مىكردند - مرحوم آیةاللَّه كاشانى نقش زیادى در توجّه مردم به شعارهاى سیاسى دكتر مصدّق داشتند - لذا كسانى را به شهرهاى مختلف مىفرستادند كه براى مردم سخنرانى كنند و حرف بزنند. از جمله در مشهد، سخنرانانى مىآمدند. من دو نفر از آن سخنرانان و سخنرانیهایشان را كاملاً یادم است. آنجا با مسائل مصدّق آشنا شدیم و بعد، مصدّق سقوط كرد.
در سال 1332 كه قضیه 28 مرداد پیشامد كرد، من كاملاً در جریان سقوط مصدّق و حوادث آن روز بودم؛ یعنى من خوب یادم است كه اوباش و اراذل، در مجامع حزبى كه به دولت دكتر مصدّق ارتباط داشتند، ریخته بودند و آنجاها را غارت مىكردند. این مناظر، كاملاً جلوِ چشمم است!
بنابراین من مقولههاى سیاسى را كاملاً مىشناختم و دیده بودم؛ لیكن به مبارزه سیاسى به معناى حقیقى، از زمان آمدن مرحوم نوّاب علاقهمند شدم. بعد از آنكه مرحوم نوّاب از مشهد رفت، زیاد طول نكشید كه شهید شد. شهادت او هم غوغایى در دلهاى جوانانى كه او را دیده و شناخته بودند، به وجود آورده بود. در حقیقت سوابق كار مبارزاتى ما به این دوران برمىگردد؛ یعنى به سالهاى 1333 و 34 به بعد.
پی نوشت:
پیام رهبر معظم انقلاب به بیست و چهارمین اجلاس سراسری نماز(94/11/6)
نه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به بیست و چهارمین اجلاس سراسری نماز، با تأکید بر ضرورت احساس مسئولیت همگانی در خصوص «ترویج نماز»، همگان، بویژه مسئولان دستگاهها و دارندگان امکانات مادی و معنوی و مدیریتی را به درک عظمت این مسأله و برداشتن گامهای عملی در این راه، فراخواندند.
متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی که امروز(سه شنبه) در بیست و چهارمین اجلاس سراسری نماز از سوی آیت الله عابدینی نماینده ولی فقیه و امام جمعه قزوین قرائت شد به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند علیم و قدیر را سپاسگزارم که تلاش شما دست اندرکاران محترم این اجلاس مهم و بیش از همه عالم بزرگوار و مجاهد جناب حجة الاسلام آقای قرائتی در بخشهای اساسی و مؤثری به بار نشسته و کارهای مفیدی در ترویج فریضه ی بزرگ و بی بدیل نماز انجام گرفته است.
با این همه، ظرفیت و میدان کار و نیز نیاز و عطش جامعه ی اسلامی برای رسیدن به نقطه مطلوب، بسیار بیش از واقعیتهای کنونی در این باره است. در پیام سال گذشته گوشه ئی از این فضای خالی و تلاش پذیر، نشان داده شده است.
سخن امروز من تأکید بر احساس مسئولیت همگانی است.
توقع و انتظار این جانب آن است که همه بویژه مسئولان دستگاهها و دارندگان امکانات مادی و معنوی و مدیریتی، عظمت این مسأله را به درستی دریابند و گام در راه عمل نهند.
همه بدانند که یکی از مؤثرترین راه ها برای کاستن آسیب های اجتماعی، ترویج نماز است. به این که حتی یک نفر از جوانان و نوجوانان کشور، در نماز سهل انگاری نکند همت گمارید. این یکی از بهترین راهها برای سلامت معنوی و روحی مردم ما و جامعه ما است.
به این که همگان فرا بگیرند و عادت کنند که نماز را با خشوع و حضور قلب به جا آورند، همت گمارید.
اینها همه کارهای ممکنی است که با عزم راسخ و کار مداوم شما دست اندرکاران، محقّق خواهد شد، ان شاءالله.
والسلام علیکم و رحمةالله
سید علی خامنه ای
6 بهمن ماه 1394
رخنه و نفوذ از دیدگاه شهید مطهری
رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون یک نهضت از آفت های بزرگ هر نهضت است . هر نهضت مادام که مراحل دشوار اولیه را طی می کند سنگینی اش بر دوش افراد مؤمن مخلص فداکار است ، اما همین که به بار نشست و یا لااقل نشانه های بار دادن آشکار گشت و شکوفه های درخت هویدا شد ، سر و کلّه ی افراد فرصت طلب پیدا می شود . روز به روز که از دشواری ها کاسته می شود ، فرصت طلبان محکم تر و پرشورتر پای عَلَم نهضت سینه می زنند تا آن جا که تدریجاً انقلابیون مؤمن و فداکاران اولیه را از میدان بدر می کنند . این جریان تا آن جا کلیت پیدا کرده که می گویند : « انقلاب فرزند خوراست . »
ولی انقلاب فرزندخور نیست ، غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است که فاجعه به بار می آورد . سردار ملی ها و سالار ملی ها و سایر قهرمانان آزادی خواه ، همه به گوشه ای پرتاب شدند و به فراموشی سپرده شدند و عاقبت در گرسنگی و گمنامی مردند ، اما فلان الدوله ها که تا دیروز زیر پرچم استبداد با انقلابیون می جنگیدند و طناب به گردن مشروطه چیان می انداختند ، به مقام صدارت عظمی رسیدند و نتیجه ی نهایی ، استبدادی شد به صورت مشروطیت.
پی نوشت:
[ شهید مرتضی مطهری ، نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر]
موعظه خوبان
چرا به سوریه کمک میکنیم ؟؟؟
۱- سوریه تنها کشوری است که در ۸سال دفاع مقدس زمانی که همه دنیا برضد ایران متحد شده بودند پشت سر ایران ایستاد وحتی گاهی اوقات خاکش را در اختیار رزمندگان ایرانی جهت انجام عملیات و آموزش قرار میداد.
۲ - سوریه خط مقدم مقابله ایران با اسراییل(به عنوان دشمن درجه یک ایران) است چه از نظر فیزیکی و چه از نظر معنوی.
۳- سوریه تنها حامی گروههای مقاومت حامی انقلاب ایران مانند حماس و حزب الله است. و تقویت این گروهها یعنی تقویت پایه های انقلاب ایران در منطقه خاورمیانه.
۴- سوریه سپر دفاعی ایران است پیروزی در برابر آمریکا و اسراییل در خاک سوریه کم هزینه ترین جنگ احتمالی است.
۵- بشار اسد و اکثر هیئت حاکمه سوریه از علویان هستند و ارادت زیادی به اهل بیت(علیه السلام)دارند.و حقد و کینه حکام عرب ازین موضوع به خوبی پیداست.
۶- اسراییل و آمریکا دریافته اند که اگر نوک نیزه تهاجمی ایران یعنی سوریه بشکند حمله به ایران بسیار راحت تر خواهد بود.
۷- پل ارتباطی ایران و گروههای مقاومت که نقش سپر دفاعی ایران را دارند تنها کشور سوریه است که آمریکائیها و اسرائیلی ها بعد از شکست در جنگ ۳۳روزه لبنان و۲۲ روزه غزه اینرا به خوبی دریافته اند و ازینرو قطعا عقده های شکست در جنگهای قبلی را در سوریه تخلیه خواهند کرد
۸-امروز آمریکاییها در دنیا به بی وفایی در مقابل دوستانشان مشهورند و چشم تمام حاکمان دنیا به وفاداری ایران در مقابل دوستانش( سوریه) دوخته شده است و اگر ایران بتواند در حمایت از نظام سوریه سربلند بیرون بیاید قدرت جذب ایران صدها برابر خواهد شد و تمرکز کشورهای منطقه به دنبال حمایت های معنوی ایران به جای آمریکائیها خواهد بود.
پس مسئله سوریه مسئله امنیت ملی ماست و لاغیر
ادامه دارد….
پی نوشت:
سایت سردار سلیمانی
@Sardar_qasem_soleimani
آیا در قرآن حکم به تنبیه زن شده است؟
یک خال بر روی گونه می تواند سبب زیبایی و جمال بیشتر گونه باشد، اما اگر همان خال به تنهایی دیده شود، منظره ای کریه خواهد داشت.
احکام و دستورات قرآنی نیز همه باید به صورت یک مجموعه منسجم دیده شود و هر چیز در سر جای خود نشانده شود، تا مطلب صحیح فهمیده شود. و الا انسان جز خسران خود، تاثیر دیگری ایجاد نمی کند:
«أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛[بقره/۸۵] آیا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ایمان مى آورید، و به بعضى كافر مى شوید؟! براى كسى از شما كه این عمل (تبعیض در میان احكام و قوانین الهى) را انجام دهد، جز رسوایى در این جهان، چیزى نخواهد بود، و روز رستاخیز به شدیدترین عذابها گرفتار مى شوند. و خداوند از آنچه انجام مى دهید غافل نیست.»
قرآن دستور داده که رفتار با زن (همسر) بر اساس معروف ها باشد و با اشاره به نقصان دانش بشر، به او گوشزد کرده است که خود را از خیر موجود در همسر محروم نکند:
«وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً كَثیراً؛[نساء/۱۹] و با آنها بشایستگى رفتار كنید و اگر از آنان خوشتان نیامد، پس چه بسا چیزى را خوش نمى دارید و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مى دهد.»
قرآن سنگ بنای زندگی مشترک را مودت و رحمت معرفی می کند:
«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ؛[روم/۲۱] و از نشانه هاى او اینكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در كنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این نشانه هایى است براى گروهى كه تفكّر مى كنند!»
زن و شوهر از منظر قرآنی، دو موجودی هستند که همدیگر را حفظ می کنند:
«نِسائِكُمْ هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ؛[بقره/۱۸۷] آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها (هر دو زینت هم و سبب حفظ یكدیگرید.»
بنابراین با این مبانی و یادآوری نگاه قرآن به زن و عدم موثر دانستن جنسیت در فضیلت، باید دقت کنیم که مساله محل بحث چیست؟
«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ؛[حجرات/۱۳] اى مردم! ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید (اینها ملاك امتیاز نیست،) گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است!»
در آیه ۳۴ سوره نساء بعد از بیان جایگاه مدیریتی مرد و مسئولیت های او، و اشاره به زنان صالح، بحثی درباره زنان ناشزه مطرح می کند.
«وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبیلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیًّا كَبیراً؛[نساء/۳۴] (امّا) آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دورى نمایید! و (اگر هیچ راهى جز شدت عمل، براى وادار كردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه كنید! و اگر از شما پیروى كردند، راهى براى تعدّى بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست.)»
در این آیه در مقابل زنان ناشزه بیان می کند که در مراحلی باید سعی کرد، ناشزه ها را از جایگاه نشوز خارج نمود:
- قبل از هر چیز باید موعظه و سخن خوش به کار برد.
- در گام دوم مرد می تواند محل خواب خود را جدا کند و در کنار همسر نخوابد
- و در گام سوم، مطابق روایات مرد می تواند با چوب مسواک (چوبی به اندازه مداد) به گونه ای به مواضع غیر حساس زن بزند که هیچ سرخی و کبودی ای ایجاد نکند.[۱]
بنابراین اصل زندگی باید بر پایه مهر و محبت باشد و در مقابل زن ناشزه نیز نباید عصبانیتی به کار برد. چون وجود مراحل مختلفی که با سخن شروع می شود و با جدایی در محل خواب ادامه می یابد (اموری زمان بَر که منافع مرد را نیز حذف می کند) به هیچ عنوان با عصبانیت سازگار نیست. و زدن با چوب مسواک آن هم با این شروط، یک نوع واکنش شدیدا همراه عاطفه است. و در انتهای آیه نیز با نهی مردان از سرکشی، و ذکر علو و بزرگی خدا، ضمانت اجرایی حکم را ایجاد می کند که مردان از نیروی خود سوء استفاده نکنند.
پی نوشت:
سایت پاسخکده