#زمینه_ساز_ظهور
?❣️??
?مرتضی #ارادت خیلی خاصی به شهدا و بچه های جانباز داشت.
?سالگرد شهادت محسن کمالی دیدمش، مثل همیشه مرتضی تو مراسم حضور داشت، #گریه میکرد و بی تاب بود…
☺️بخاطر #مجروحیت من آخر مراسم با یک شتابی سمت من اومد منو مثل همیشه محکم بغل کرد، گفت :
❤️داداش برا منم دعا کن قسمت ماهم #شهادت بشه
بطور مرتب به بچه های #جانباز مدافع حرم زنگ میزد یا به عیادتشون می رفت و ازحال خانواده های #شهدا باخبر بود…
آخرین بارم که دیدمش قبل رفتنش به منطقه مثل همیشه نگاهش، کلامش، آرزوش این بود که…
یک #بسیجی انقلابی با بصیرت و ولایت مدار باشه.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_مرتضی_مسیب_زاده?
#دوست_شهید_دارید؟!
? #دوست_شهید_دارید؟!
◀️دوست شهید
?در موسسه یاد گرفته بودیم که هر کداممان حداقل با یک شهید دوست❤️باشیم.
?دوست من شهید نور محمدی بود و دوست محسن، عمویش.?
قبر این دوشهید نزدیک هم بود و هر موقع با هم می رفتیم گلزار شهدای نجف آباد، مسابقه می گذاشتیم.?
?عقیده داشتیم هر کی زودتر برسد، حاجتش روا می شود.?
محسن همیشه زودتر می رسید. آخرش هم زودتر حاجت روا شد.??
?برشی از کتاب #سرمشق
#شهید_محسن_حججی?
بعد از سه ماه پیکرش سالم بود
#خاطرات_شهدا?
?بعد از سه ماه پیکرش سالم بود
? سردار شهید محمد اسلامی نسب در روستای ایزنگان #داراب متولد شد. وی فرمانده گردان امام رضا (ع) بود که در چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵ در محور شلمچه عملیات کربلای ۴ به فیض شهادت نائل آمد.
?این شهید بزرگوار با آغاز جنگ تحمیلی وارد عرصه جهاد در سرزمین خوزستان شد و تا لحظه شهادت به مبارزه با دشمنان پرداخت.
?در طول این مدت در عملیات های مختلفی شرکت کرد و از ناحیه چشم مجروح شد. در عملیات والفجر۸ با سمت فرماندهی گردان امام رضا(ع) به خط رفت و در اثر پخش مواد شیمیایی دچار مصدومیت شد
?محمد علاقه قابل ستایشی به حضرت صدیقه کبری (س) داشت و بدین جهت او را #سردار_زهرایی (س) می خواندند
?همرزم شهید??
☘️تعدادی اسیر در کربلای 5 گرفتیم. گفتیم جای بچه های ما کجاست؟ هر چه سوال می کردیم جوابمان را نمی دادند و می گفتند نمی دانیم.
☘️فکر می کردیم سماجت می کنند و نمی خواهند همکاری کنند، مرتب قسم می خوردند و می گفتند نمی دانیم. تا سه ماه اسرا را نگه داشتیم، بعد از سه ماه گفتیم اسرا را تحویل دهیم. آنان را سوار ماشین وانتی که داشتیم کردیم. بین مسیر یکی از این عراقی ها روی سر کاپوت ماشین می زد و می گفت بایستید. در آن منطقه دو پوکه هواپیما که روی آن پرچم عراق کشیده شده بود دیدیم.
?اسرا گفتند یادمان آمد موقعی که شهدای شما را زیر خاک کردند این دو پوکه هواپیما هم بود. آن موقع مسئول خط بودم به ایاز رنجبر که هم اکنون معاون اجرایی سپاه فجر فارس است گفتم اگر بچه ها پیدا شدند به معراج شهدا انتقال نده، خبرم کن تا بیایم و شهدا را ببینم.
?وقتی رنجبر خبر داد که پیکر شهدا پیدا شده آنجا آمدم، پیکر شهید اسلامی نسب بعد از سه ماه سالم بود و بوی #عطر از آن بلند می شد. خدایا! خیلی عجیب بود.
☘️جنازه عراقی ها که یکی دو روز از آن می گذشت بوی تعفنش بلند می شد اما شهید ما هنوز بعد از سه ماه پیکرش سالم بود. بعد از سه ماه و هشت روز که شهید اسلامی نسب را برای خاکسپاری آورده بودند پهلوی این شهید شکافته بود و #خون_تازه بیرون می آمد.
#شهید_محمد_اسلامی_نسب?
#شهید_حضرت_زهرایی
#سالروز_شهادت
بامداد ۴ دی ۱۳۶۵
?بامداد ۴ دی ۱۳۶۵ در عملیات #کربلای_چهار ۱۷۵ #غواص به آب زدند؛ و ۳۰ سال بعد، پیکرشان را با #دستهای_بسته پیدا کردند? #یادشان_گرامی ?
با هم قرار گذاشتیم هر ڪسی شهید شد، از اون طرف خبر بیاره.
✅با هم قرار گذاشتیم هر ڪسی شهید شد، از اون طرف خبر بیاره.
?شهید ڪه شد خوابشو دیدم. داشت می رفت، با قسم حضرت زهرا سلام الله علیها نگهش داشتم. با گریه گفتم: ‹‹مگه قرار نبود هر ڪسی شهید شد از اون طرف خبر بیاره››؟!
?بالاخره حرف زد گفت: ‹‹مهدی اینجا قیامتیه! خیلی خبرهاس. جمعمون جمعہ، ولی ظرفیت شما پایینه هرچی بگم متوجہ نمی شید››.
?گفتم:‹‹اندازه ظرفیت
✅با هم قرار گذاشتیم هر ڪسی شهید شد، از اون طرف خبر بیاره.
?شهید ڪه شد خوابشو دیدم. داشت می رفت، با قسم حضرت زهرا سلام الله علیها نگهش داشتم. با گریه گفتم: ‹‹مگه قرار نبود هر ڪسی شهید شد از اون طرف خبر بیاره››؟!
?بالاخره حرف زد گفت: ‹‹مهدی اینجا قیامتیه! خیلی خبرهاس. جمعمون جمعہ، ولی ظرفیت شما پایینه هرچی بگم متوجہ نمی شید››.
?گفتم:‹‹اندازه ظرفیت پایین من بگو›› ، فڪر ڪرد و گفت:
??‹‹همین دیگه، امام حسین علیه السلام وسط می شینه و ما هم حلقه می زنیم دورش، برای آقا خاطره می گیم.››
?بهش گفتم:‹‹چی ڪار ڪنم تا آقا من رو هم ببره››؟ نگاهم ڪرد و گفت :‹‹مهدی!همه چیز دست امام حسین علیه السلام هست ، همه پرونده ها میاد زیر دست حضرت. آقا نگاه می کنه هر ڪسی رو که بخواد یه امضای سبز می زنه می برندش. برید دامن حضرت رو بگیرید.››
? #شهید_جعفر_لاله
? تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۲۵
? #عملیات_نصـر ، ماووت عراق
? راوی : حاج مهدی سلحشور
پایین من بگو›› ، فڪر ڪرد و گفت:
??‹‹همین دیگه، امام حسین علیه السلام وسط می شینه و ما هم حلقه می زنیم دورش، برای آقا خاطره می گیم.››
?بهش گفتم:‹‹چی ڪار ڪنم تا آقا من رو هم ببره››؟ نگاهم ڪرد و گفت :‹‹مهدی!همه چیز دست امام حسین علیه السلام هست ، همه پرونده ها میاد زیر دست حضرت. آقا نگاه می کنه هر ڪسی رو که بخواد یه امضای سبز می زنه می برندش. برید دامن حضرت رو بگیرید.››
? #شهید_جعفر_لاله
? تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۲۵
? #عملیات_نصـر ، ماووت عراق
? راوی : حاج مهدی سلحشور
#یااباصالحالمهــــدیعج
❣️ #سلام_امام_زمانم❣️
#یااباصالحالمهــــدیعج ?
?تا ڪےدلمنـ❣️ چشمبہ در
?داشتہ باشـــــــد..
?اےڪاشڪسے #ازتو خبر
?داشتہ باشــــــــد..
?آنبادڪہآغشتہبہبوے
?نفس تــــــوسٺ?
?از ڪوچہ ےماڪاشگذر
? #داشتہ_باشـــــــد
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪ_َالفَرَج?