با هم قرار گذاشتیم هر ڪسی شهید شد، از اون طرف خبر بیاره.
✅با هم قرار گذاشتیم هر ڪسی شهید شد، از اون طرف خبر بیاره.
?شهید ڪه شد خوابشو دیدم. داشت می رفت، با قسم حضرت زهرا سلام الله علیها نگهش داشتم. با گریه گفتم: ‹‹مگه قرار نبود هر ڪسی شهید شد از اون طرف خبر بیاره››؟!
?بالاخره حرف زد گفت: ‹‹مهدی اینجا قیامتیه! خیلی خبرهاس. جمعمون جمعہ، ولی ظرفیت شما پایینه هرچی بگم متوجہ نمی شید››.
?گفتم:‹‹اندازه ظرفیت
✅با هم قرار گذاشتیم هر ڪسی شهید شد، از اون طرف خبر بیاره.
?شهید ڪه شد خوابشو دیدم. داشت می رفت، با قسم حضرت زهرا سلام الله علیها نگهش داشتم. با گریه گفتم: ‹‹مگه قرار نبود هر ڪسی شهید شد از اون طرف خبر بیاره››؟!
?بالاخره حرف زد گفت: ‹‹مهدی اینجا قیامتیه! خیلی خبرهاس. جمعمون جمعہ، ولی ظرفیت شما پایینه هرچی بگم متوجہ نمی شید››.
?گفتم:‹‹اندازه ظرفیت پایین من بگو›› ، فڪر ڪرد و گفت:
??‹‹همین دیگه، امام حسین علیه السلام وسط می شینه و ما هم حلقه می زنیم دورش، برای آقا خاطره می گیم.››
?بهش گفتم:‹‹چی ڪار ڪنم تا آقا من رو هم ببره››؟ نگاهم ڪرد و گفت :‹‹مهدی!همه چیز دست امام حسین علیه السلام هست ، همه پرونده ها میاد زیر دست حضرت. آقا نگاه می کنه هر ڪسی رو که بخواد یه امضای سبز می زنه می برندش. برید دامن حضرت رو بگیرید.››
? #شهید_جعفر_لاله
? تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۲۵
? #عملیات_نصـر ، ماووت عراق
? راوی : حاج مهدی سلحشور
پایین من بگو›› ، فڪر ڪرد و گفت:
??‹‹همین دیگه، امام حسین علیه السلام وسط می شینه و ما هم حلقه می زنیم دورش، برای آقا خاطره می گیم.››
?بهش گفتم:‹‹چی ڪار ڪنم تا آقا من رو هم ببره››؟ نگاهم ڪرد و گفت :‹‹مهدی!همه چیز دست امام حسین علیه السلام هست ، همه پرونده ها میاد زیر دست حضرت. آقا نگاه می کنه هر ڪسی رو که بخواد یه امضای سبز می زنه می برندش. برید دامن حضرت رو بگیرید.››
? #شهید_جعفر_لاله
? تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۲۵
? #عملیات_نصـر ، ماووت عراق
? راوی : حاج مهدی سلحشور