شهادت #امام_جواد ع تسلیت
ای نُهُمْ حُجّتِ یزدان،
بِاَبے انتَ و اُمّے?
اِے به حق، ناطقِ قرآن،
بِاَبے انتَ و اُمّے?
پدرت،خوانده جوادت،
که به سیماے تو دیده
آیتِ جُود نمایان،
بِاَبے انتَ و اُمّے?
شهادت #امام_جواد ع تسلیت?
یاخدا من هم کربلای ارباب را .......
خدایا میشود من هم کربلایی شوم?
می گویند اگر حسین را به مادرش قسم دهی حاجتت را……
به کدام یک متوسل شوم?
یافاطمه
یاحسین
یاخدا
من هم کربلای ارباب را …….
یاخدا من هم کربلای ارباب را .......
خدایا میشود من هم کربلایی شوم?
می گویند اگر حسین را به مادرش قسم دهی حاجتت را……
به کدام یک متوسل شوم?
یافاطمه
یاحسین
یاخدا
من هم کربلای ارباب را …….
#امام_جواد_علیه_السلام #مدح_مرثیه
#امام_جواد_علیه_السلام
#مدح_مرثیه
#مثنوی
ای که بر جودت سلیمان نبی رو می زند
روبروی گنبد تو نوح زانو می زند
صحن و ایوان تو را جبرییل جارو می زند
شمع عمرت در جوانی از چه سو سو می زند
بار دیگر شعله در محصول جان افتاده است
در تبار مرتضی داغ جوان افتاده است
ذکر مظلومیّتت در شهر پر آوازه شد
در جوانی رشته ی عمر تو بی شیرازه شد
زهری آمد رخنه کرد و درد بی اندازه شد
زخم های کهنه ی آل پیمبر تازه شد
باز یا رب بی وفایی زنی در اهل بیت
روضه های مجتبی و زهر همسر، اهل بیت
زهر گاهی چند سالی با جگر سر می کند
رفته رفته مرغ روحت را کبوتر می کند
گاه زهری در جگرها کار خنجر می کند
قلب ها را پاره و جان را مکدّر می کند
در دلت آقای من این زهر کار دشنه کرد
مثل جدّت، لحظه ی آخر تو را لب تشنه کرد
مثل جدّت، لحظه ی آخر تنت بی تاب شد
تشنه بودی و لبت محتاج قدری آب شد
آب هم چون کربلا در خانه ات نایاب شد
ذکر لبهایت”علی این تشنه را دریاب” شد
وقت مردن،جرعه آبی بر جگرها خوشتر است
آب خوردن اصلاً از دست پسرها خوشتر است
همچو بسمل! وای بر من، می زدی تو دست و پا
هلهله می کرد دشمن، می زدی تو دست و پا
در سرای خویش اصلان، می زدی تو دست و پا
بشکند دستان آن زن، می زدی تو دست و پا
ای شب قدر رضا، قدر تو را نشناختند
پیکرت را روی بام خانه ات انداختند
سایه سار پیکرت، بال کبوترهای شهر
گریه کن های غمت، چشمان مادرهای شهر
سینه زن های شما دستان خواهرهای شهر
پیکر تو دفن شد مانند پیکرهای شهر
کربلا امّا تنی عریان به روی خاک ماند
داغ یک سینه زنی در سینه ی افلاک ماند
#امیر_عظیمی
#صلوات
? #اشعار_ناب_آئینی ?
#امام_جواد_علیه_السلام #مدح_مرثیه
#امام_جواد_علیه_السلام
#مدح_مرثیه
#مثنوی
ای که بر جودت سلیمان نبی رو می زند
روبروی گنبد تو نوح زانو می زند
صحن و ایوان تو را جبرییل جارو می زند
شمع عمرت در جوانی از چه سو سو می زند
بار دیگر شعله در محصول جان افتاده است
در تبار مرتضی داغ جوان افتاده است
ذکر مظلومیّتت در شهر پر آوازه شد
در جوانی رشته ی عمر تو بی شیرازه شد
زهری آمد رخنه کرد و درد بی اندازه شد
زخم های کهنه ی آل پیمبر تازه شد
باز یا رب بی وفایی زنی در اهل بیت
روضه های مجتبی و زهر همسر، اهل بیت
زهر گاهی چند سالی با جگر سر می کند
رفته رفته مرغ روحت را کبوتر می کند
گاه زهری در جگرها کار خنجر می کند
قلب ها را پاره و جان را مکدّر می کند
در دلت آقای من این زهر کار دشنه کرد
مثل جدّت، لحظه ی آخر تو را لب تشنه کرد
مثل جدّت، لحظه ی آخر تنت بی تاب شد
تشنه بودی و لبت محتاج قدری آب شد
آب هم چون کربلا در خانه ات نایاب شد
ذکر لبهایت”علی این تشنه را دریاب” شد
وقت مردن،جرعه آبی بر جگرها خوشتر است
آب خوردن اصلاً از دست پسرها خوشتر است
همچو بسمل! وای بر من، می زدی تو دست و پا
هلهله می کرد دشمن، می زدی تو دست و پا
در سرای خویش اصلان، می زدی تو دست و پا
بشکند دستان آن زن، می زدی تو دست و پا
ای شب قدر رضا، قدر تو را نشناختند
پیکرت را روی بام خانه ات انداختند
سایه سار پیکرت، بال کبوترهای شهر
گریه کن های غمت، چشمان مادرهای شهر
سینه زن های شما دستان خواهرهای شهر
پیکر تو دفن شد مانند پیکرهای شهر
کربلا امّا تنی عریان به روی خاک ماند
داغ یک سینه زنی در سینه ی افلاک ماند
#امیر_عظیمی
#صلوات
? #اشعار_ناب_آئینی ?
#غرب_شناسی #قسمت_دوم
#غرب_شناسی
#قسمت_دوم
?ورودی شهر رشت
قبلتر نوشتم که برای شناخت تمدن غرب باید اصل و اصالت لذت را مورد مطالعه قرار داد. انسانِ جهان مدرن، صرفا معتقد به این دنیا و لذت حداکثری از این فرصت محدود است. و بنا بر قاعده لذت هیچ کس، هیچ قانون، عرف، سنت و دینی نباید مانع لذت انسان شود.
از #همجسن_بازی تا #زناشویی بدون عقد، از بی خدایی تا اعتقاد به مکاتب ساختگی انسان.
اما دومین اصل مهم که مکمل قاعده لذت می باشد و بدون آن نمیتوان غرب را شناخت. اصل #مصرف_گرایی است. مصرف گرا بودن انسان، لذت طلبی را ارضا میسازد.
انسان در گذشته تا این حد میل به #مصرف نداشت. بیشتر از آنکه مصرف کننده باشد، خودکفا و #تولید_کننده بود. هرچند زندگی ساده ای داشت اما نیازهای اساسی خود را تامین میکرد و به هیچ سازمان و بازاری بطور #مطلق وابسته نبود.
درست مثل تفاوت شهرنشینی امروز و زندگی روستایی در گذشته که شهرهای محدود برای معیشت خود به محصول روستا وابسته بودند اما امروزه بسیاری از روستاییان باید برای تامین محصولات غذایی اولیه خود نیز به سوپرمارکتهای شهر بیایند تا زندگی معمولی آنها بچرخد.
انسان مدرن، باید #مصرف کند. میلیاردها دلار در سال خرج لوازم آرایشی یا داروهایی میکند که امراضش را خودش تولید کرده است. مثل بیماری هایی که با سیگار کشیدن عارض میشود. از طرفی بشر در سال میلیاردها دلار خرجِ مصرف سیگار میکند و از طرف دیگر چندبرابر آن برای دارو و درمان همان بیماری هزینه می پردازد.
در ورودی #شهر_رشت یک کارخانه بزرگ دخانیات که شاید سیگار کل استان سرسبز گیلان را تامین میکند وجود دارد. دقیقا با فاصله ۳۰۰ یا ۴۰۰ متر در روبروی آن بیمارستان فوق تخصصی و بین المللی ساخته شده است و روی تابلویی بزرگ به درمان بیماری های قلبی و ریوی تاکید کرده اند.
بشر امروزی که محصول تمدن جدید است، از یک سمت سیگار را دود میکند و و سمت دیگر بعد از ابتلای به بیماری دنبال درمان است. در هر دو صورت در اینجا انسان باید مصرف کند.
#ادامه_دارد