روایتی از ولایتمداری شهید صدر نسبت به امام خمینی
❇️ روایتی از ولایتمداری شهید صدر نسبت به امام خمینی
?آیتالله سید عبدالهادی حسینی شاهرودی از شاگردان علامه سید محمدباقر صدر در کتاب خاطرات خود با عنوان «تداوم اندیشه» میگوید: آنگاه که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید دولتِ حزب بعث، قیام مردم مسلمان عراق را بهشدت سرکوب کرد. به ایران خبر میرسد که آیتالله سید محمدباقر صدر تصمیم به خارجشدن از عراق گرفته است. آنگاه که امام از مسئله باخبر میشوند، طی پیامی به ایشان دستور میدهند که از عراق خارج نشده و حرکت انقلابی را در درون عراق ادامه دهد. پیام امام در رادیو ایران قرائت شد و به سمع استاد شهید رسید. آن جناب ضمن پیامی اطاعت خود را از پیام و دستور امام راحل اعلام داشته و در وصیتنامه خود مینویسد: «أنا صمّمتُ علی الشهاده.»
?حاج سالم عبدالرزاق الدباغ به بنده گفت: در محله العماره نجف ما در همسایگی ایشان بودیم. امکان رفتوآمد از درب منزل و پشت بام وجود نداشت چرا که اطراف منزل در کنترل نیروهای امنیتی حزب بعث قرار داشت ولی در منزل چاه آب مشترکی وجود داشت که به ما امکان میداد تماسهای ضروری را از داخل زیرزمین با ایشان برقرار کنیم.
?وی میگفت: شخصاً به ایشان پیشنهاد کرده و قول قطعی دادم که به اتفاق برخی از مؤمنینِ مورد اعتماد، ایشان را بدون مطلع شدن نیروهای بعثی سالم به خارج از عراق منتقل کنیم. ولی ایشان اظهار کرد: «بنا به دستور شرعی امام از عراق خارج نخواهد شد.» و چنین میفرماید: «أمُر شرعی ما اطلع من السید الإمام.» اینها را وقتی در برابر یکدیگر قرار دهیم اعتقاد ایشان به ولایت و اطاعت از ولایت معلوم میشود، درحالیکه مشخص بود ایشان را زنده نخواهند گذاشت.
روایتی از ولایتمداری شهید صدر نسبت به امام خمینی
❇️ روایتی از ولایتمداری شهید صدر نسبت به امام خمینی
?آیتالله سید عبدالهادی حسینی شاهرودی از شاگردان علامه سید محمدباقر صدر در کتاب خاطرات خود با عنوان «تداوم اندیشه» میگوید: آنگاه که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید دولتِ حزب بعث، قیام مردم مسلمان عراق را بهشدت سرکوب کرد. به ایران خبر میرسد که آیتالله سید محمدباقر صدر تصمیم به خارجشدن از عراق گرفته است. آنگاه که امام از مسئله باخبر میشوند، طی پیامی به ایشان دستور میدهند که از عراق خارج نشده و حرکت انقلابی را در درون عراق ادامه دهد. پیام امام در رادیو ایران قرائت شد و به سمع استاد شهید رسید. آن جناب ضمن پیامی اطاعت خود را از پیام و دستور امام راحل اعلام داشته و در وصیتنامه خود مینویسد: «أنا صمّمتُ علی الشهاده.»
?حاج سالم عبدالرزاق الدباغ به بنده گفت: در محله العماره نجف ما در همسایگی ایشان بودیم. امکان رفتوآمد از درب منزل و پشت بام وجود نداشت چرا که اطراف منزل در کنترل نیروهای امنیتی حزب بعث قرار داشت ولی در منزل چاه آب مشترکی وجود داشت که به ما امکان میداد تماسهای ضروری را از داخل زیرزمین با ایشان برقرار کنیم.
?وی میگفت: شخصاً به ایشان پیشنهاد کرده و قول قطعی دادم که به اتفاق برخی از مؤمنینِ مورد اعتماد، ایشان را بدون مطلع شدن نیروهای بعثی سالم به خارج از عراق منتقل کنیم. ولی ایشان اظهار کرد: «بنا به دستور شرعی امام از عراق خارج نخواهد شد.» و چنین میفرماید: «أمُر شرعی ما اطلع من السید الإمام.» اینها را وقتی در برابر یکدیگر قرار دهیم اعتقاد ایشان به ولایت و اطاعت از ولایت معلوم میشود، درحالیکه مشخص بود ایشان را زنده نخواهند گذاشت.
روایتی از ولایتمداری شهید صدر نسبت به امام خمینی
❇️ روایتی از ولایتمداری شهید صدر نسبت به امام خمینی
?آیتالله سید عبدالهادی حسینی شاهرودی از شاگردان علامه سید محمدباقر صدر در کتاب خاطرات خود با عنوان «تداوم اندیشه» میگوید: آنگاه که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید دولتِ حزب بعث، قیام مردم مسلمان عراق را بهشدت سرکوب کرد. به ایران خبر میرسد که آیتالله سید محمدباقر صدر تصمیم به خارجشدن از عراق گرفته است. آنگاه که امام از مسئله باخبر میشوند، طی پیامی به ایشان دستور میدهند که از عراق خارج نشده و حرکت انقلابی را در درون عراق ادامه دهد. پیام امام در رادیو ایران قرائت شد و به سمع استاد شهید رسید. آن جناب ضمن پیامی اطاعت خود را از پیام و دستور امام راحل اعلام داشته و در وصیتنامه خود مینویسد: «أنا صمّمتُ علی الشهاده.»
?حاج سالم عبدالرزاق الدباغ به بنده گفت: در محله العماره نجف ما در همسایگی ایشان بودیم. امکان رفتوآمد از درب منزل و پشت بام وجود نداشت چرا که اطراف منزل در کنترل نیروهای امنیتی حزب بعث قرار داشت ولی در منزل چاه آب مشترکی وجود داشت که به ما امکان میداد تماسهای ضروری را از داخل زیرزمین با ایشان برقرار کنیم.
?وی میگفت: شخصاً به ایشان پیشنهاد کرده و قول قطعی دادم که به اتفاق برخی از مؤمنینِ مورد اعتماد، ایشان را بدون مطلع شدن نیروهای بعثی سالم به خارج از عراق منتقل کنیم. ولی ایشان اظهار کرد: «بنا به دستور شرعی امام از عراق خارج نخواهد شد.» و چنین میفرماید: «أمُر شرعی ما اطلع من السید الإمام.» اینها را وقتی در برابر یکدیگر قرار دهیم اعتقاد ایشان به ولایت و اطاعت از ولایت معلوم میشود، درحالیکه مشخص بود ایشان را زنده نخواهند گذاشت.
حکایت غیبت . . . . .
حکایت غیبت . . . . .
????????
روی خاک نشسته بود، بی هیچ زیراندازی. پیراهنش خشن، بافته از موی زبر و درشت با آستین های کوتاه و بدون یقه در بر داشت،
سخت می گریست، مثل مادر جوان مرده،
آنچنان سوزناک و اندوهبار که دل سنگ را آب میکرد. غم در چشمانش موج میزد،
چهره اش بسی دردناک مینمود،
رنگ از رخساره اش پریده بود،
از شدّت گریه دیدگانش رنجور و خسته و فرسوده شده بود،
شنیدم که در آن حال اشک ناله میگوید: …
به راستی، چه حادثه ی مهمّی ممکن است امام معصوم (ع) را چنین آشفته حال گرداند، که چون مادر فرزند مرده، زاری کند؟
عجیب است که این حال امام ناشی از نگرانی و اندوه ایشان برای ما مردم این زمان است؛
حال آنکه ما خود از آن غافلیم.
سدیر صیرفی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) این داستان شگفت انگیز را از آن حضرت نقل میکند که دلِ هر خواننده بیدار دلی را از عظمت اندوه غیبت حجّت خدا میلرزاند و درد کهنه ی دوری از امام زمان (عج) را، که در پس غبار غفلت و زمان به دردی مزمن و فراموش شده تبدیل شده است، زنده میکند.
در این ماجرای خواندنی امام زوایایی از شخصیّت امام مهدی (ع) و شباهتهای ایشان به پیامبران گذشته را برای سدیر و همراهانش بازگو میکنند.
ای سپيده تر از سپيده صبح!
ای سپيده تر از سپيده صبح!
ای سبز تر از سعادت سبز،
ای مهدی فاطمه (س)
به تو ايمان دارم كه روزی می آیی،
ای زيباترين سلام!
هر روز در انتظار شنيدن لبيك توأم.
ای موعود و ای آقای مهربانی ها!
بگو چند روز ديگر خورشيد بايد غروب كند؟!
چند جمعه ديگر بايد خاكستر شود تا تو بيايي و خورشيد طلوع كند؟!
«خدا كند كه بيايي…!!!»
?منبع:
حکایت غیبت از دکتر نادر فضلی
قسمتی از کتاب: حکایت غیبت از دکتر نادر فضلی
میخوایم همه جا رو چراغونی کنیم
میخوایم همه جا رو چراغونی کنیم?
????????
??◎◎◎ ??◎◎◎??
? ? ?
??◎◎◎??◎◎◎??
? ? ?
??
چراغونی اول به خاطر تولد امام حسین واباالفضل ?????
??◎◎◎??◎◎◎??
? ? ?
??◎◎◎??◎◎◎??
? ? ?
چراغونی دوم رو به یمن قدوم مبارک امام سجاد وعلی اکبر ?????
??◎◎◎?? ◎◎◎??
? ? ?
??◎◎◎??◎◎◎??
? ? ?
وسومین چراغونی رو به یمن قدوم سبز مولا واقامون حضرت ولی عصر، مهدی صاحب الزمان ???????
??◎◎◎??◎◎◎??
? ? ?
??◎◎◎??◎◎◎?? ? ? ?
??◎◎◎??◎◎◎??
? ? ?
???????????????
?☘ تولد این نورهای امامت برشما عزیزان مبارک ﻣﺒﺎﺭک
??????????
حکایت غیبت . . . . .
حکایت غیبت . . . . .
????????
روی خاک نشسته بود، بی هیچ زیراندازی. پیراهنش خشن، بافته از موی زبر و درشت با آستین های کوتاه و بدون یقه در بر داشت،
سخت می گریست، مثل مادر جوان مرده،
آنچنان سوزناک و اندوهبار که دل سنگ را آب میکرد. غم در چشمانش موج میزد،
چهره اش بسی دردناک مینمود،
رنگ از رخساره اش پریده بود،
از شدّت گریه دیدگانش رنجور و خسته و فرسوده شده بود،
شنیدم که در آن حال اشک ناله میگوید: …
به راستی، چه حادثه ی مهمّی ممکن است امام معصوم (ع) را چنین آشفته حال گرداند، که چون مادر فرزند مرده، زاری کند؟
عجیب است که این حال امام ناشی از نگرانی و اندوه ایشان برای ما مردم این زمان است؛
حال آنکه ما خود از آن غافلیم.
سدیر صیرفی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) این داستان شگفت انگیز را از آن حضرت نقل میکند که دلِ هر خواننده بیدار دلی را از عظمت اندوه غیبت حجّت خدا میلرزاند و درد کهنه ی دوری از امام زمان (عج) را، که در پس غبار غفلت و زمان به دردی مزمن و فراموش شده تبدیل شده است، زنده میکند.
در این ماجرای خواندنی امام زوایایی از شخصیّت امام مهدی (ع) و شباهتهای ایشان به پیامبران گذشته را برای سدیر و همراهانش بازگو میکنند.
ای سپيده تر از سپيده صبح!
ای سپيده تر از سپيده صبح!
ای سبز تر از سعادت سبز،
ای مهدی فاطمه (س)
به تو ايمان دارم كه روزی می آیی،
ای زيباترين سلام!
هر روز در انتظار شنيدن لبيك توأم.
ای موعود و ای آقای مهربانی ها!
بگو چند روز ديگر خورشيد بايد غروب كند؟!
چند جمعه ديگر بايد خاكستر شود تا تو بيايي و خورشيد طلوع كند؟!
«خدا كند كه بيايي…!!!»
?منبع:
حکایت غیبت از دکتر نادر فضلی
قسمتی از کتاب: حکایت غیبت از دکتر نادر فضلی