#در_جستجوی_صاحب_الزمان_عج
#در_جستجوی_صاحب_الزمان_عج
مرحوم حاج سید مهدی خرازی یکی از نزدیکترین شاگردان به آقا شیخ مرتضی بود و از بسیاری از اسرار آقا شیخ مرتضی و دوستان و رفقای ایشان باخبر بود.
او در مورد آقا سیدکریم نیز مطالبی را می شنیده است. در ابتدا قبول و پذیرش میزان عنایات خاصه بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن مرد پینه دوز برای او مقداری سخت بود اما با توجه به ارادتش به آقا شیخ مرتضی این امر را انکار و تکذیب هم نمی کرد.
حاج مهدی خرازی مدتی شاگردی به نام مرحوم آقای حاج حسن خراسانی داشت. او از فرزندان مرحوم حاج میرزا ابوالفضل خراسانی امام جماعت مسجد آذربایجانیهای بازار تهران بود.
آقای خراسانی با توجه به شئونات پدرش بسیاری از علما و فضلای تهران را می شناخت و از اسم و رسمشان آگاه بود.
یک روز سیدی بسیار جلیل القدر از جلوی مغازه آنها رد می شود، آن آقا سید، عبایش را بر سرش کشیده بود و شالی سبز رنگ به دور کمرش داشت. با مشاهده چهره ملکوتی آن سید یک حالتی از بهت و حیرت و سپس یک تلاطم و انقلاب بی سابقه روحی در آقای خرازی پیدا می شود او بلافاصله از آقا حسن خراسانی سوال می کند:
این آقا کیست؟ شما او را می شناسی؟!
حسن آقا نیز با تعجب و حیرت می گوید:
نه من ایشان را نمی شناسم و تا به حال این آقا را ندیده ام به احتمال قوی می توانم بگویم ایشان از علما و فضلای تهران نیست و به نظرم این آقا مسافر باشد.
زمانی که آن آقا از جلوی چشمهای آنها رد می شود به یکباره به قلب حاج سیدمهدی الهام می شود شاید این آقا…
حاج سیدمهدی از ورزشکاران باستانی کار و آدمی ورزیده و چالاک بود. او با عجله از مغازه اش بیرون می آید و به دنبال آن آقا راه می افتد. اما هر چه به این طرف و آن طرف نظر می افکند هیچ اثری از وی پیدا نمی کند.
او با عجله و شتاب و با حسرت و پریشان حالی قسمتهایی از بازار را زیر و رو می کند اما هیچ ردی از آن آقا نمی یابد.
بعد از لحظاتی بی اختیار به یاد آقا سیدکریم پینه دوز می افتد، به دلش می افتد شاید نشانی از آن آقای بزرگوار در جلوی مغازه آقا سیدکریم پیدا کند.
با عجله به نزد آقا سیدکریم می رود و آنچه را دیده و احساس کرده است برای او بیان می کند و از آقا سیدکریم خواهش و تمنا می کند تا او نیز لب به سخن باز کند و هر آنچه می داند به او بگوید.
حاج سیدمهدی خرازی، از اولاد حضرت زهرا علیها السلام و از سادات باتقوا و و راز نگهدار و از تربیت شده ها و از دوستان خاص آقا شیخ مرتضی زاهد بود.
با توجه به خصوصیات ایشان ، آقا سیدکریم پینه دوز لب باز می کند که:
آری! آن آقای بزرگوار همان آقا و مولای ما حضرت بقیة الله الاعظم حجت ابن الحسن العسکری علیه السلام بوده است و تا چند لحظه قبل در اینجا تشریف فرما بوده است.
حاج سیدمهدی خرازی نقل می کرد:
راستش من بعد از ملاقات با آقا سیدکریم، همچنان در یک حیرانی و سردرگمی بودم تا اینکه یکی دو شب بعد، در عالم خواب دیدم آن آقای بزرگوار با همان سیمایی که در بیداری دیده بودم در کنار آقا سیدکریم پینه دوز ایستاده اند و سپس سروش غیبی به صدا درآمد که این آقا، حضرت بقیة الله الاعظم حجة ابن الحسن العسکری (عج الله تعالی فرجه الشریف) است. و با این خواب یک اطمینان قلبی خاصی نسبت به این امر در من پیدا شد.
در زمان گذشته مردی دلباخته دنیا بود که دوست داشت به ریاست و زرق و برق دنیا برسد،
در زمان گذشته مردی دلباخته دنیا بود که دوست داشت به ریاست و زرق و برق دنیا برسد، هرچه تلاش کرد از راه حلال به هدف برسد نتوانست. ناچار از راه حرام وارد شد، بازهم دستش به جایی نرسید. اتفاقاً کسی که از وضع و هدف او آگاه بود، به او گفت:
تو که برای رسیدن به مال و پست و ریاست از راههای حلال و حرام تلاش فراوان نمودی و به آرزویت نرسیدی اینک من راهی به تو نشان می دهم که اگر آن را پیمودی قطعاً به مقصود خواهی رسید. مرد گفت:
آن راه کدام است به من نشان بده.
گفت: دین تازه ای بساز، و مردم را به پیروی از آن دعوت کن تا دور تو گرد آیند و بدین وسیله به مال و ریاست دنیایی خواهی رسید.
آن مرد بدبخت فریب خورد و دین تازه ای اختراع نمود و بساط عوام فریبی را به راه انداخت. طولی نکشید عده زیادی را به دور خود جمع کرد و شهرت یافت، و در نتیجه ثروتی فراوانی اندوخت و بر جمعی ریاست نمود.
نا گاه از خواب غفلت بیدار شد و پیش خود گفت:
وای بر من! این چه خطای بزرگی بود که مرتکب شدم، برای دنیا بندگان خدا را گمراه کردم؟!
آنگاه تصمیم گرفت برای جبران این خیانت بزرگ، افرادی را که گمراه کرده بود به راه راست و دین حق برگرداند. او همه را جمع کرد و حقیقت مطلب را با آنان در میان گذارد و گفت:
راستش این است دینی را که من برای شما آوردم، بی اساس و ساختگی است، اکنون شما در راه باطل گام بر می دارید و اگر طالب سعادت هستید باید دست از دین ساختگی بردارید و دین حق را پذیرا باشد. ولی پیروانش ارزشی به سخنان او ننهادند و گفته های او را نپذیرفتند و گفتند:
آئین حق همان است که به ما آموخته ای. اینک تو خود از این برگشته و گمراه شده ای و دروغ می گویی که این دین ساختگی و باطل است.
مرد که چنین دید، زنجیر به گردن خود انداخت و سر آن را به زمین میخکوب کرد و گفت:
من هرگز بند زنجیر را از گردن خود باز نمی کنم مگر اینکه خداوند مرا ببخشد و توبه ام را بپذیرد.
خداوند به یکی از پیغمبران آن زمان فرمود:
به این مرد دینساز و گمراه کننده بگو آنقدر مرا بخوانی و ناله و زاری کنی که بند بند استخوانت از هم جدا گردد تو را نخواهم بخشید، مگر این که افراد گمراه شده را هدایت کرده و به راه راست برگردانی، و مردگانی را که به باطل کشانده ای زنده کنی و به راه حق هدایت نمایی.
?داستانهای بحارالانوار ج۹
هرگز نگو:
?تلنگــــر?
هرگز نگو:✨☘✨
?فلانی هم هر وقت کاری داشته
باشه فقط ما را می شناسه
بلکه بگو:
?الحمدلله که الله متعال به من
توفیق برطرف کردن نیازهای مردم را عنایت فرموده است.
?رسول الله فرمودند:
?«محبوبترین مردم در نزد الله، کسانی هستند که برای مردم پر سودترین باشند»
✨☘✨
?صحیح الترغیب/2623
?امام رضا عليه السلام:
?خيرُ مالِ المَرءِ ذَخائِرُ الصَّدَقَةِ
?بهترين دارايى انسان، اندوخته هاى صدقه است
? ميزان الحكمه، جلد ۱۱، صفحه ۱۷۹
?امیر المومنین (علیه السلام):
?چهار چيز برای چهار مقصد ديگر آفريده شده اند :
❶ مال برای خرج کردن در
احتياجات زندگی نه برای نگهداری
❷ علم برای عمل کردن به آن
نه جدال و کشمکش و بحث
❸ انسان برای بندگی و اطاعت
از خدا نه خوشگذرانی و معصيت
➍ دنيا برای جمع آوری توشه آخرت
نه غفلت از آخرت و آباد ساختن دنيا
منبع: کتاب نصایح صفحه 179
?یک آزردن دل برای شقاوت کافیست?
5. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله ?- : لا تُحَقِّرَنَّ أحَداً مِنَ الْمُسْلِمِينَ، فَإِنَّ صَغِيرَهُمْ عِنْدَ اللهِ كَبِيرٌ.
?«تنبيه الخواطر، ج 1، ص 31»
?پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود:? هيچ مسلماني را خوار و حقير مشمار؛ زيرا كوچك آنان هم نزد خداوند بزرگ است.
6. قال الامام الصادق - عليه السلام - : ?إنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالي يَقُولُ: مَنْ أَهَانَ لي وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارِبَتِي و اَنَا أَسْرَعُ شَئ إِلَي نُصْرَةِ أوْلِيَائِي.
?«الكافي، ج 2، ص 351»
?امام صادق - عليه السلام - فرمود: ?خداي تبارك و تعالي ميفرمايد: هر كه يكي از دوستان مرا خوار شمارد، آماده جنگ با من شده است و من در ياري دادن دوستدارانم شتابنده ترينم.
7. قال الامام الصادق - عليه السلام - : ?قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ:لِيَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّي مَنْ أَذَلَّ عَبْدِيَ الْمُؤمِنَ.
?«ثواب الأعمال، ص 284»
?امام صادق - عليه السلام - فرمود: ?خداي عز وجل ميفرمايد: هر آن كه بنده مؤمن مرا خوار و سبك شمارد با من اعلان جنگ مي کند.
8. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله ?- : حَسبُ ابْن آدَمَ مِنَالشَّرِ أَنْ يُحَقِّرَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ.
«تنبيه الخواطر، ج 2، ص 122»
? پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود:
?در بدي فرزند آدم همين بس كه برادر مسلمان خود را كوچك شمارد
عبدالوحید رحیمی:
علیرضا پناهیان:
?پذیرفتن این حقیقت، موجب سعۀ صدر و آرامش است
▫️اگر بپذیریم آدمها با هم متفاوتند، بسیاری از اختلافات سخت و شکننده برطرف خواهد شد. کسانی که این تفاوتها را درک نکردهاند و یا آنها را نمیپذیرند همیشه در رابطه با دیگران مشکل خواهند داشت و دائماً دچار کینه و کدورت میشوند. پذیرش اختلاف بین آدمها، سعۀ صدر را افزایش میدهد و آرامش میآورد.
#علیرضا_پناهیان
اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِه...
? اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِه…
از خدا آن گونه که
شایسته پروای اوست پروا کنید((:
(آل عمران/۱۰۲)
ما را #ببخش،
اگر برای #تۅ
یک عمر کم گذاشتیم…:)
سلام آقاجانم
?سلام آقاجانم?
آسمــان غـرق خیال است کجایی آقـا؟
آخــرین جمعه سـال است کجایی آقـا؟
یک نفس عاشق اگر بود زمین میفهمید
عاشقی بی تو محال است کجایی آقــا؟
در هیـاهـوی شب عیـد تـو را گم کردیم
غـافـل از اینکه شمـا اصـل بهــاری آقــا
✨اللهُمَ عَجِل لِوَلیڪ الفَرَج ✨
سلام آقاجانم
?سلام آقاجانم?
آسمــان غـرق خیال است کجایی آقـا؟
آخــرین جمعه سـال است کجایی آقـا؟
یک نفس عاشق اگر بود زمین میفهمید
عاشقی بی تو محال است کجایی آقــا؟
در هیـاهـوی شب عیـد تـو را گم کردیم
غـافـل از اینکه شمـا اصـل بهــاری آقــا
✨اللهُمَ عَجِل لِوَلیڪ الفَرَج ✨