مرحوم شیخ محمّد باقر واعظ گفت:
در ماه محرم از طرف تجّار ایرانی مقیم پاریس فرانسه به آنجا دعوت شدم. در شب اول یک جواهرفروش فرانسوی با همسر و پسر خود در مرکز ایرانیان که آنجا ساکن بودم نزدم آمد و گفت:
من نذر کردهام ده شب برای امام حسین علیهالسلام روضه بخوانم. من قبول کردم و هر شب بعد از ختم مجلس ایرانیان مرا به منزل آن شخص میبردند. هنگام مصیبت دوستان ایرانی میگریستند و آنان با حالت مغموم گوش میدادند.
شب عاشورا به خاطر بعضی گرفتاریها نشد تا به منزل تاجر بروم. فردا که روز عاشورا بود با حالت افسرده نزدم آمد و گِله کرد. من عذرخواهی کردم و بنا شد یازدهم برای اکمال نذر او منزلش بروم. شب یازدهم یکصد لیره طلا به من داد! من گفتم: تا علت نذر خود را نگویی این مبلغ را قبول نمیکنم!
او گفت: سال گذشته در ماه محرم در بمبئی هندوستان بودم. صندوقچه جواهراتم که تمام سرمایهام در آن بود به سرقت رفت. خیلی نگران شدم تا آنجا که فکر میکردم سکته کنم. در زیر محل تجارتم، خیابانی بود که مسلمانان با سر و پایبرهنه در حال سینهزنی و عزاداری بودند. من از پلهها به خیابان رفتم و در جمع عزاداران مشغول سوگواری شدم.
در آن حال متوجه امام حسین علیهالسلام صاحبعزا شدم و نذر کردم که اگر جواهراتم به من برسد، سال آینده هر جا که باشم مجلس عزا منعقد کنم و صد لیره به روضهخوان بدهم. بعد از نذر، چند قدمی نرفته بودم که شخصی نفسزنان و با رنگ پریده صندوقچه را به دستم داد و ناپدید شد.
قدری راه رفتم و بعد به خانه آمدم و صندوقچه را باز کردم و جواهراتم را شمردم دیدم هیچچیزی از آن کم نشده است؛ لذا امسال این مجلس را به خاطر آن توجه امام حسین علیهالسلام به نذرم، انجام دادم.
?فتوحات:سیدعلی ااکبرصداقت