? حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی (دامت برکاته) به مناسبت ایام پایانی ماه ذیحجه به تبیین جریان مباهله پرداختند و اظهار داشتند:
? در ماه پربركت ذیحجه حوادث بسیار مهمّ و شیرینی در اسلام اتفاق افتاد، جریان غدیر در هجدهم این ماه اتفاق افتاد، جریان مباهله در همین ایام اتفاق افتاد، نزول آیه تطهیر در همین ایام اتفاق افتاد، نزول سوره مباركه «هل اتی» در همین ایام اتفاق افتاد.
? در روز مباهله كه در همین روزهای 24 و 25 ذیحجه اتفاق افتاد نصارای نجران برای استدلال و محاجّه با پیامبر اسلام حركت كردند، آمدند مدینه، بعد از اینكه اسلام كلّ جزیرةالعرب را احاطه كرد و همه دشمنان دین، اسلحهها را به زمین گذاشتند و شرك در جاهلیت حجاز رخت بربست، مسیحیت نجران باید به اسلام گرایش پیدا میكردند اما آنها نپذیرفتند كه مسلمان بشوند، علمایشان وارد مدینه شدند، وجود مبارك پیغمبر (ص) براهینی اقامه كرد و آنها نپذیرفتند و به دستور ذات اقدس الهی پیشنهاد مباهله داده شد.
? این پیشنهاد مباهله وقتی از طرف پیامبر اسلام (ص) طرح شد آنها پذیرفتند، فردا كه بنا شد مباهله كنند یعنی طرفین بیایند با خدا از راه تضرّع و ناله و زاری بگویند خدایا آنكه صادق است او را نجات بده آنكه كاذب است یعنی دینِ باطلی را ادّعا دارد و حق را انكار میكند لعنت خودت را بر او نازل كن!
? فردای آن روز دیدند وجود مبارك پیامبر (ص) آمد و حسینبنعلی (ع) را به همراه دارد حالا یا به دوش گرفته یا بغل گرفته و دست حسنبنعلی را كه یك مقدار بزرگتر بود را گرفته و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پشت سر حضرت است و علیبنابیطالب (ع) پشت سر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) حرکت می کند، با این جلال و شكوه كه حركت كردند نصارای نجران گفتند اگر اینها به این كوه نفرین كنند این كوه متلاشی میشود، ما این مباهله را نمیپذیریم، نفرین نمیكنیم، نمیگوییم «فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْكَاذِبِینَ» بلکه پیشنهاد صلح میدهیم و هر چه را اینها در این صلحنامه خواستند مطرح كنند ما هم میپذیریم.
? از این آیه نورانی مباهله مطالب فراوانی برمیآید كه جواب بسیاری از سؤالهاست؛ ما درباره حسینبنعلی (سلام الله علیه) روایات فراوان داریم كه وجود مبارك پیامبر فرمود: «حسین منّی و أنا من حسین» این اختصاصی به سیدالشهداء ندارد، درباره امام حسن هم آمد كه «حسنٌ منّی و أنا من حسن» درباره امام حسن و امام حسین (سلام الله علیهما) اگر حضرت فرموده باشد «حسینٌ منّی» یا «حسنٌ منّی» این جای سؤال نیست چون نوه حضرت است
? حضرت میتواند بفرماید حسین از من است، حسن از من است، اما همین تعبیرات درباره وجود مبارك امیرالمؤمنین هست، «علی منّی» بعد هم نه تنها «علی منّی»، «و أنا من علی»! این جای سؤال است كه چرا؟! اگر «علی منّی» چون پسرعموست، صِرف اینكه پسرعمو باشد خیلیها هستند كه پسرعمو هستند و این سِمت را ندارند و اگر بخاطر این است که جانشین شما است كه شما به مناسبت خلیفه بودن او بفرمایید «علی منّی» دیگر چرا بفرماید «و أنا من علی»؟!
? بعد از نزول این آیه مباركه مباهله كه دارد «وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ» معلوم میشود كه از نظر قرآن كریم اینها یك نورند، پراكنده نیستند، چون خداوند از علیبنابیطالب (ع) در همین آیه مباهله تعبیر به «وَأَنْفُسَنَا» كرده؛ یعنی او جانِ من است!
? در نتیجه اگر طبق این تعبیر وجود مبارك علیبنابیطالب (ع) جان پیامبر (ص) باشد آن وقت درست است كه حضرت بفرماید: «علی منّی و أنا من علی»؛ ما دو حقیقت نیستیم، یك حقیقتیم، منتها در دو بدن ظهور پیدا كردیم! البته در این عالَم همه تفاوتهایی كه بین امام و پیامبر هست سر جایش محفوظ است.