دست‌فروشهای نزدیکِ عید را دریابیم …
انسانهای شریفی که با تمام شرافت به خیابان آمده و دستفروشی می‌کنند …

من به چشمان هر کدامشان که نگاه کردم، جز نهایت تلاش و انسانیت یک انسان را ندیدم …

مگر می‌شود نادیده‌شان گرفت ؟!
دست‌فروشهایی که اکثرشان اجناس تولیدی و وسایل دست سازشان را شبهای عید، با هزار امید، گوشه خیابان بساط کرده‌اند …

تعارف که نداریم
من امسال لباس عید نخریدم …
وقتی لباسهای قبلی‌ام قابل پوشیدن است، نیاز چندانی نبود
به جایش به هر دست‌فروشی که رسیدم، به قدرِ توان خودم حمایت کردم، شده بود حتی به اندکی …
بی‌دلیل و نیاز و بهانه‌ای …!

شاید خیلی از وسایل، چندان هم لازمه ما و خانه‌ی ما نبود اما خوشحالم که شاید انسانِ شریفی را از شرافتش نا امید نکرده‌ام

شاید باعث لبخند خانواده‌ای شده باشم … نمی‌دانم …
به عقیده من اگر همه‌ی ما از مشاغل خانگی و ابداعی هموطنانمان حمایت کنیم، مشکلات و معضلات جامعه خیلی زودتر از اینها حل خواهد شد …

وقتی شاهراه‌ها مسدود است، نباید دست روی دست گذاشت و سقوط را به تماشا نشست

شاید هر کدام از ما، بانی راههای باریکی به سمت صعود باشیم …
شاید …

••• عیدِ ما زمانیست که تمام مردم سرزمینمان شاد و امیدوار باشند …