مهمترین راههای رسیدن به آرامش روانی چیست؟
راههاي رسيدن به آرامش رواني ازنگاه قرآن
1- ايمان:
ايمان عبارت است از باور وتصديق قلب به خدا ورسولش،آنچنان باور وتصديقي كه هيچگونه شك و ترديدي بر آن وارد نشود.
در قرآن در سوره مباركه فتح مي خوانيم:“هوالذي انزل السكينه في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانامع ايمانهم… ” «اوكسي است كه آرامش را در دلهاي مؤمنان نازل كرد تا ايماني به ايمان شان بيافزايند…». اولين برداشتي كه صورت مي گيرد اين است كه بدون ايمان، آرامش روحي ورواني وجود ندارد.
يقيقا داشتن آرامش در زندگي نخستين چشمه خوشبختي است وكسي كه از اين نعمت محروم باشد از نعمت خوشبختي نيز محروم است . انسان با ايمان از همة اينها آسوده است وهمة افكار واهداف وانديشه هارا تحت لواي يك هدف گرد آورده است وفقط به خاطر آن تلاش مي كندوبه سوي آن مي شتابد وآن عبارتست از خشنودي خداي متعال. ديگر كاري به اين ندارد كه مردم از او خشنود باشند يا بر او خشم گيرندوهميشه در يك آرامش روحي به سر مي برد.
2- ذكر:
معناي جامع ذكر همان يادآوري به قلب وزبان است كه گاهي در برابر غفلت وگاهي در برابر نسيان به كار مي رود.
قرآن يكي از عوامل آرامش را ‘’ذكر'’(ياد خدا)معرفي كرده است. چنانچه مي فرمايد:
«الّذين آمنوا وتطمئنّ قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئنّ القلوب» «آنها (كساني كه به خدا برمي گردند)كساني هستند كه ايمان آورده اند، ودلهايشان به ياد خدا مطمئن (وآرام) است،آگاه باشيد،تنها با ياد خدا دلها آرامش مي يابد».
یادخدا تنها به ذكر زباني نيست اگرچه يكي از مصاديق روشن ياد خداست. زيرا آنچه مهم است به ياد خدا بودن در تمام حالات خصو صا در وقت گناه است.
وبهترين نوع ياد خداوند هم (نماز)است. چرا كه فرمود: ‘’اقم الصلوه لذكري'’ (نماز را براي ياد من به پا دار)
3- توكّل:
قرآن يكي ديگر از عوامل آرامش را “"توكّل “” واگذاري همة امور به خدا معرفي مي كند. به عنوان نمونه در سوره مباركه طلاق مي خوانيم”“ويرزقه من حيث لايحتسب ومن يتوكل علي الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قد جعل الله لكل شي ء قدرا”” “"واورا از جايي كه گمان ندارد روزي مي دهد، وهر كس بر خدا توكّل كند كفايت امرش را مي كند، خدا فرمان خود را به انجام مي رساند وخدا بر هر چيزي اندازه اي قرار داده است"".
كساني كه در زندگي احساس فقر وناداري مي كنند ويا دچار ناراحتيها ونگراني هاي ديگري شده اند، براي رفع همة اين مشكلات بهتر است به قدرتي كه فوق قدرتهاست وفنا ناپذير است اعتماد
كنند. چون قدر تي بالاتر از قدرت الهي نيست و به خير ومصلحت بندگانش واقف است. منظور از توكّل بر خدا اين است كه انسان تلاشگر كار خود را به خدا واگذارد وحلّ مشكلات خويش را از او بخواهد.
4- تقوي وپرهيزگاري:
تقوي از ماده (وقايه) به معني نگهداري است وبه اين معني كه انسان خود را از زشتيها وبديها وآلودگيها وگناهان نگه مي دارد.
تقوي يك نيروي كنترل دروني است كه انسان را در برابر طغيان شهوات حفظ مي كند ودرواقع نقش ترمز نيرومندي را دارد كه ماشين وجود انسان را در پرتگاهها حفظ واز تند رويهاي خطرناك، باز مي دارد.
يكي از آياتي كه مي توان اين برداشت را از آن داشت كه تقوي از عوامل آرامش است،آيه شريفة:
(الا انّ اولياء الله لاخوف عليهم ولا هم يحزنون الّذين آمنوا وكانوا يتّقون لهم البشري في الحيوه الدنيا والآخره….)
«آگاه با شيد (دوستان و) اولياي خدا نه ترسي دارند ونه غمگين مي شوند همانا كه ايمان آوردندو(از مخالفت فرمان خدا)پرهيز مي كردند در زندگي دنيا وآخرت،شاد(ومسرور)ند.
كه دراين آيه اهل ايمان وتقوا را بشارت داده است كه براي آنها در دنيا وآخرت ترس وناراحتي وجود نداردوآنها در امنيت وآرامش به سر مي برند.
5- توبه:
توبه وباز گشت از گناه وحركت به سوي خدا، تنها راه نجات گناهكاران، وسيله تقرّب ودوستي با خدا، تبديل كننده سيئات به حسنات ومايةاميد نا اميدان ونخستين مقام عارفان واوّلين منزل سالكان كوي دوست است.
يكي از آياتي كه به گونه اي اشاره به موضوع مورد بحث ما داردوبه گونه اي آرامش را در نهاد گنه كاران ايجاد مي كندوآنها را به رحمت الهي اميد وار مي سازد اين آيه شريفه است كه: «قل يا عبادي الّذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله انّ الله يغفر الذنوب جميعا انّه هو الغفور الرحيم»
(بگو اي بندگان من كه بر خود اسراف وستم كرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خداوند همة گناهكاران را مي آمرزد زيرا او بسيار آمرزنده ومهربان است.)
چون خاصيّت توبه بازگشت به خداوند است وموجب تخليّة روان از فشار گناه مي شود وحالت پاكي وطهارت نخستين را به انسان بر مي گرداند. براي همين احساس آرامشي عميق وجود انسان را فرا مي گيرد. ووقتي آرامش روحي ورواني ايجاد شد، انسان در زندگي به توفيقات عجيبي دست پيدا مي كند.
6- انس با قرآن:
قرآن كه خود يك نسخة شفا بخش براي همة دردها مي باشد، خود را به عنوان يك عامل جهت تسكين قلبها ومحكم كردن دل وآرام بخش معرفي مي كند. وهر كس با اين نسخة الهي انس بيشتري داشته باشد وبر خواندن آن مداومت داشته باشد احساس اطمينان وآرامش بيشتري بر وجودش حاكم مي شود.
قرآن خطاب به پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مي فرمايد: «وقال الّذين كفروا لو لا نزّل عليه القرآن جمله واحده كذلك لنثبت به فؤادك ورتّلناه ترتيلا»
(وكافران گفتند: چرا قرآن يكجا بر او نازل نمي شود ؟! اين به خاطر آن است كه قلب تورا به وسيله آن محكم داريم و(از اين رو)آن را به تدريج بر تو خوانديم.)
از اين آيه بر داشت مي شود كه به تدريج خواندن قرآن ومداومت برآن موجب استحكام قلب ودل مي شود. ووقتي كه قلب انسان ثابت ومحكم شد، هيچ غم وناراحتي نمي تواند آرامش آن را بر هم بزند.
” كلمة فؤاد به معناي قلب است ومراد از آن چيزي است كه انسان با آن اشياء را درك مي كندوآن همان نفس انسان است. “
پس همانگونه كه نزول تدريجي قرآن بر قلب آن حضرت پيامبر (صلی اللهعلیهوآله وسلم)موجب آرامش وسكون نفس ويا استحكام نفس او مي گردد؛ تلاوت مستمر وانس مداوم با آيات قرآن، مي تواند موجب تثبيت قلوب وآرامش نفس میشود.