"سُبحانَکَ یا اللهُ،تَعالَیتَ یا رَحمنُ"
دلم که میگیرد ” مُجیر ” را باز میکنم
“سُبحانَکَ یا اللهُ،تَعالَیتَ یا رَحمنُ”
” اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر”
کم کم،معصیت هایم از ذهنم عبور می کند
اشک،اشک ، اشک ، اشک
دانه های مروارید اشک هایم را به نخ میکشم
وقتی به صد و یکی رسید نخ را گره میزنم
شروع میکنم:
” استغفرالله ربی و اتوب علیه ” اما مگر
معصیت های من با یک دور تسبیح پاک میشود؟
تو نگاهم کردی،گناه کردم..گفتی : توبه کن !
اما نکردم… گفته بودی :
” شما را نیافریدم مگر برای عبادت “
در حالی که دوباره توبه شکستم …
اما تو باز هم روزی ام را نبریدی …
خندیدم و شکر نگفتم :
سالم بودم و سجده نکردم
اما بعد از هر قطره اشک شکایت کردم …
باز نگاهم کردی و خندیدی
ناشکرتر از من نیافریدی، نه؟؟؟؟
“سُبحانَکَ یا سَیِّدی، یا مَولی “
” اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر”
ای مولای من معصيت هايم بسيار است
اما تو آن بخشندهء مهربانی
” یا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ لهُ “
” یا حَبیبَ مَن لا حبیبَ لَه “
جز خودت چه کسی رفیقم خواهد شد؟
” من که جز تو کسی را ندارم “
اگر تو هم نبخشی به چه کسی پناه ببرم؟
” تنها پناه بی پناهان “
?الهی العفو?