سوگواری نوعی بدعت
پاسخ:
گروه منحرف و بي منطق سلفيه و وهابيون،به اموري اعتقاد دارند که بر خلاف اعتقادات اکثريت مسلمانان چه شيعه و چه سني مي باشد.اين عده برخي از اعمال را شرک دانسته و انجام دهنده آن را مشرک و جايزالقتل مي دانند.يکي از اين اعتقادات همين است که شما اشاره کرده ايد.اين گروه گريه و عزاداري و نوحه سرايي در مرگ عزيزان را بدعت و حرام مي دانند،حال آنکه بر اساس متون تاريخي و روايات،پيامبر بزرگوار اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم) و صحابه و تابعين بر مردگان،شهيدان و … مي گريستند و به ديگران فرصت امکان برپايي مجالس سوگواري و گريه بر فراق عزيزانشان مي دادند و حتي مردم را بر اين عمل تشويق مي کردند. چنان که عايشه در مصيبت وفات پيامبر( صلي الله عليه و آله و سلم) بر صورتش سيلي مي زد و همچنين مجالس سوگواري براي مصيبت فراق شخصيت هايي از قبيل محدثان و ديگران بر پا مي شد که تاريخ به ثبت و ضبط آن پرداخته است و در اينجا به چند نمونه اشاره مي کنيم:
1 – احمد نقل مي کند:وقتي رسول خدا( صلي الله عليه و آله و سلم) از جنگ احد بر مي گشت،مشاهده فرمود که زنان انصار براي شوهرانشان گريه مي کنند.حضرت فرمود:اما حمزه عزادار و گريه کننده ندارد! آنگاه پيامبر( صلي الله عليه و آله و سلم) خوابيد،وقتي بيدار شد ديد که زنان براي حمزه گريه مي کنند.
ابن عبدالبر به نقل از واقدي مي گويد:اين رسم تا کنون ادامه دارد و مردم بر هيچ مرده اي گريه نمي کنند،مگر آنکه ابتدا بر حمزه بگريند.(1)
2- بلاذري مي گويد:بعد از شهادت جعفربن ابيطالب(عليه السلام)،رسول خدا( صلي الله عليه و آله و سلم) نزد همسرش اسماء بنت عميس رفت و وي را به جهت شهادت همسرش تسليت گفت.هنگامي که از خانه جعفر خارج مي شد،فرمود:گريه کنندگان بايد بر فراق افرادي مثل جعفر بگريند.(2).
3- وقتي عثمان بن مظعون از دنيا رفت،پيامبر( صلي الله عليه و آله و سلم) بر جنازه اش بوسه زد و گريست.(3).
4- عايشه مي گويد:زماني که پيامبر( صلي الله عليه و آله و سلم)از دنيا رفت، من با زنان ديگر به سينه و صورت خودمان مي زديم.(4).
5- گريه عمربن خطاب:عثمان مي گويد وقتي خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر دادم،وي دستش را بر روي سر گذاشت و گريست.(5).
6- گريه معاويه:هنگامي که خبر کشته شدن جمعي از لشکريان معاويه در جنگ روم،به دمشق رسيد،شعرا مرثيه ها در اين باره خواندند و معاويه و مردم گريستند.(6).
7- يکسال سوگواري براي جويني(م478ه)
ذهبي مي گويد:جويني در 25ربيع الثاني در گذشت و در خانه اش مدفون گرديد.بعد از سال ها به مقبرة الحسين منتقل شد ودر کنار قبر پدرش دفن گرديد.وقتي وي از دنيا رفت،مردم منبرش را به جهت تبرک شکستند و در عزايش دکانها را بستند و با قصيده هايي به مرثيه سرايي پرداختند.وي تقريباً 400شاگرد داشت که در فقدان استادشان جوهردانها و قلم هاي خود را شکستند و براي او عزاداري کردند.طلاب در شهر مي گشتند و برايش نوحه سر مي دادند و فرياد و گريه مي کردند.(7)
از اين نصوص و شواهد تاريخي که تعداد معدودي از اين شواهد است به دست مي آيد که:برپايي مجالس ماتم و سوگواري و خواندن مرثيه و گشتن به حالت نوحه و گريه و…(بي تابي در فراق عزيزان، به صورت و سينه زدن )و اعمال ديگر که از نشانه هاي حزن و عزا و ماتم است،امري متداول و شايع بين مسلمانان بود و هيچ کس جرأت نداشت آنها را بواسطه چنين افعالي متهم به بي عقلي کند و بگويد شما بدعت گذار و مرتکب فعل حرام شده ايد.البته همين که مسأله عزاداري و برپايي مجالس گريه براي آقاي جوانان اهل بهشت،امام حسين(عليه السلام) که به دست کفار و اوباشي از بني اميه – لعنة الله عليهم- به شهادت رسيد،مطرح مي شود،پيروان ابن تيميه تاب و تحمل خود را از دست داده و بطور بي ادبانه،هر آنچه که در دل هاي خود دارند،به زبان مي رانند و آن را به باد انتقادهاي بي اساس مي گيرند!! در اينجا به ذهن انسان خطور مي کند که واقعاً اينها همان ادامه دهنده و ياوران بني اميه ظالم مي باشند.
پي نوشتها:
(1). الاستيعاب،ج1،ص426.
(2). انساب الاشراف،ج1،ص488.
(3). السنن الکبري،ج3،ص407؛المستدرک علي الصحيحين،ج1،ص361.
(4). السيرة النبويه،ج3،ص171.
(5). السنن الکبري،ج3،ص407.
(6). الاغاني،ج24،ص163.
(7). سيراعلام النبلاء،ج18،ص468؛المنتظم ج6،ص20،تاريخ بغداد،ص93.