#تفکر
#تفکر
شب کربلای پنج ، پلاکش رو کند و پرت کرد توی کانال پرورش ماهی.
گفتم ، چه کار داری میکنی؟! ، چرا پلاکت رو میکنی؟ ، الان تیر میخوری ، مفقود میشی .
گفت ، فلانی من هر چی فکر میکنم امشب توی شلمچه ما تیر میخوریم ؛ با این آتیشی که از سمت دشمن میاد دخل ما اومده.
من یه لحظه به ذهنم گذشت اگه من شهید بشم جنازه ی ما که بیاد مثلاً جلوی فلان دانشگاه عجب تشییعی میشه !
به دلم رجوع کردم دیدم قبل از لقاء خدا و دیدار خدا ، شهوت شهادت دارم.
میخوام با کندن این پلاکه ، با نیامدن جنازه ، یقین کنم که جنازه ای نمیاد که تشییع بشه! ، که جمعیتی بیاد ! ، میخوام این شهوت رو بخشکونم !!
تیر خورد و مفقود شد !
مفقود شد؟؟؟!!!
اگه مفقود شد ، چرا خاطره هاش گفته میشه؟! ، چی برا خدا بود و توی اَبَر کامپیوتر خدا گم شد؟!
خدا یه زیر خاکی هایی داره که نگه داشته روز قیامت رو کنه ، و بگه دیدید ملائک؟! ، ببینید این هم جوون بوده ! ، اونجاست که ،
فتبارک الله أحسن الخالقین ،
رو ثابت میکنه!!…..
روایتی از
#حاج_حسین_یکتا
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج……