#خاطره
01 دی 1398
#خاطره
#به_نقل_ازدوست_شهید ?
یه شب من بیمار شدم و شهید بابک نوری هم منو رسوند درمانگاه بعد از درمانگاه? باهم دیگه رفتیم یه آبمیوه فروشی و باهم یه چیزی خوردیم در همون حال که داشتیم باهم صحبت میکردیم برگشت به من گفت داداش من برم سوریه دیگه برنمیگردم این به من الهام شده…❗️
من اولش جدی نگرفتم و گفتم انشاالله صحیح و سالم برمیگرده ولی به فیض بزرگ شهادت نائل شد?
هنوز که هنوزه دارم میسوزم…?
#شهید_بابک_نوری?