آیا دور کردن اسباب گناه از خود، برای دستیابی به تقوای واقعی کفایت میکند؟
? آیا دور کردن اسباب گناه از خود، برای دستیابی به تقوای واقعی کفایت میکند؟
?در كتب اخلاقی گاهی از دستهای از قدما ياد میكنند كه برای آنكه زياد حرف نزنند و سخن لغو يا حرام به زبان نياورند، سنگريزه در دهان خود میگذاشتند كه نتوانند حرف بزنند، يعنی اجبار عملی برای خود درست میكردند. معمولا ديده میشود كه از اين طرز عمل به عنوان نمونه كامل تقوا نام برده میشود، در صورتی كه «اجبار عملی به وجود آوردن» برای پرهيز از گناه و آنگاه ترک كردن گناه، كمالی محسوب نمیشود.
?اگر توفيق چنين كاری پيدا كنيم و از اين راه مرتكب گناه نشويم البته از گناه پرهيز كردهايم اما نفس ما همان اژدها است كه بوده است فقط از غم بیآلتی افسرده است. آنوقت كمال محسوب میشود كه انسان بدون اجبار عملی و با داشتن اسباب و آلات كار، از گناه و معصيت پرهيز كند.
?اينگونه اجتنابها و پهلو تهی كردنها اگر كمال محسوب شود از جنبه مقدميتی است كه در مراحل اوليه برای پيدا شدن ملكه تقوا ممكن است داشته باشد، زيرا پيدايش ملكه تقوا بعد از يک سلسله ممارست و تمرينهای منفی است كه صورت میگيرد. اما حقيقت تقوا غير از اين كارها است. حقيقت تقوا همان روحيه قوی و مقدس عالی است كه خود، حافظ و نگهدارنده انسان است. بايد مجاهدت كرد تا آن معنا و حقيقت پيدا شود.
? استاد مطهری، ده گفتار، ص۲۳