آیت الله مبشرکاشانی:
?آیت الله مبشرکاشانی:
? روزی مرحوم آقافخر بعد از پایان مراسم عبادی اعتکاف به منزل ما آمد ،پرسیدم چه خبر؟ و منظورم اخبار معنوی بود.
▫️آقافخر فرمود:
?نیمه شب بعد از تجدید وضو به صحن مسجد[مسجد امام حسن عسکری (عليه السلام ) قم] آمدم ،در کنار پله هایی که به خیابان روبروی امامزاده ناصر(علیهالسلام ) راه دارد سیدی بزرگوار ایستاده بود سلام کردم جواب سلام فرمود ،دست به سینه در مقابلش ایستادم مدتی ایشان را تماشا کردم آن حضرت تبسم داشت تا از هم جدا شدیم.
▫️فردا صبح آیت الله نجابت من را دید و گفت:
?زیارت قبول، خوش به حال شما که دیشب آقا را ملاقات کردید.
?مرحوم آقا فخر ادعای ملاقات را منسوب به خود نکرد و به آقای نجابت منسوب نمود.
سپس پرسیدم آیا بین شما و آقا(عج) مکالمه ای بود؟
▫️فرمود:
?نه.زیرا من در آن مدت فقط به این فکر می کردم که لیاقت دیدار ایشان را ندارم.
ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست
درحضرت کریم تمنا چه حاجت است
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
اظهار احتیاج خود، آن جا چه حاجت است.