ادامه شعر
محبان را غم محبوب، سختست
فراق مهربان خوب، سختست
زهستی دل بریدن، نیست مشکل
ولی دلکندن از محبوب، سختست
اگر در سختی دوران شنیدی
صبوری کردن ایوب سختست
خدا داند که پیش چشم زینب
لب لعل حسین و چوب، سختست
چه گویم از حدیث هجر و غم هاش؟
مرا مادر نمیزاد از ازل کاش!
ز صحرا، ساربانها را بیارید
درای کاروانها را بیارید
من از یغماگران خواهش نکردم
که خلخال جوانها را بیارید
به تاراج آنچه را بردید، بردید
امید خسته جانها را بیارید
به غارت رفته از ما جامه هائی
که زهرا رشته، آنها را بیارید
چه گویم از حدیث هجر و غم هاش؟
مرا مادر نمیزاد از ازل کاش!
به خاک غم، جبین سودیم و رفتیم
طریق عشق پیمودیم و رفتیم
ز تیغ خارها در سایه ی گل
نسیم آسا، نیاسودیم و رفتیم
به باغ سبز هستی، تا قیامت
به داغ لاله افزودیم و رفتیم
بروی مرگ خندیدیم و گفتیم:
اگر بار گران بودیم و رفتیم
چه گویم از حدیث هجر و غم هاش؟
مرا مادر نمیزاد از ازل کاش
شاعر:محمد جواد غفورزاده (شفق)