استانهای اسلامی از اصول کافی جلد اول
داستانهای اسلامی از اصول کافی جلد اول
محمد محمدی اشتهاردی?
? دعا و نیایش ?
? خواستن جدی در دعا ?
(قحطی سراسر حجاز را فرا گرفت بود، مردم به حضور پیامبر اسلام (ص) آمدند و از آن حضرت خواستند، دعا کند و از درگاه خدا درخواست باران نماید).
رسول خدا(ص) از خدا خواست تا بارانش را فرو فرستد، باران بسیار آمد، به طوری که مردم از غرق شدن ترسیدند، و گفتند: این بارندگی شدید و بسیار موجب غرق شدن خواهد شد، پیامبر(ص) با دست اشاره کرد و گفت:خدایا! بارانت را به اطراف مدینه بفرست، بر ما نفرست.
ابرها به اطراف مدینه بفرست، بر ما نفرست.
ابرها به اطراف پراکنده شدند.
جمعی از اصحاب از رسول خدا (ص) پرسیدند:یک بار از درگاه خدا طلب باران کردی، ولی باران نیامد، سپس طلب باران کردی، باران آمد، چرا بار اول نیامد بار دوم آمد؟!.
پیامبر (ص) در پاسخ فرمود:
انی دعوت ولیس لی فی ذلک نیة، ثم دعوت ولی فی ذلک نیة
:من (بار اول) دعا کردم ولی تصمیم جدی برای دعا و درخواست نداشتم، ولی بار دوم، در دعا تصمیم جدی داشتم.
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج