اسیر شجاع
? اسیر شجاع ?
? در زمان حجاج بن یوسف ثقفی اسیران را به نزد وی آوردند
در میان آنان #زنی بود کی دست هایش را بسته بودند .
حجاج رو به وی کرد و گفت: چرا بر ضد من قیام کردی ؟! چرا به جمع شورشیان پیوستی؟!
حجاج هم چنان با فریاد خشن از وی سوال میکرد و آن اسیر شجاع نگاهش را بر زمین دوخته بود و پاسخش را نمی داد ?
?♂شخصی از اطرافیان حجاج گفت :ای زن امیر با توست ،چرا چهره از او گردانده و به زمین نگاه می کنی ‼️
زن شجاع با قاطعیت گفت : من از خداوند #شرم دارم چشم به صورت کسی بگشایم که #خداوند دیده از او بر گرفته و به وی نظر نمی کند ?
➖ حجاج که دیوانه وار فریاد میزند ناگهان به خود آمد و از خونسردی ، متانت ، حاضرجوابی ، قاطعیت و شهامت آن زن مبهوت و حیرت زده شد ?
با تعجب پرسید؟! از کجا می دانی که خداوند بر من #نظر نمی کند!?
✅ زن شجاع پاسخ داد از آنجا که اگر پروردگار به تو توجه و نظر می کرد تو این گونه جنایت و ظلم نمی کردی و به راه سرکشی و طغیان نمیرفتی ‼️
حجاج که این شهامت و صراحت را از وی دید دستور داد ?آزادش ساختند ?هزار درهم به او بخشید ? و به سوی قبیله اش باز فرستاد .
#زنان_نمونه #الگوی_صحیح
#خانم_ها_بخوانند
? داستانهای کوتاه ،ص ۱۳