اشاره ای به عظمت ومقام آیت الله بهاء الدینی
اشاره ای به عظمت ومقام آیت الله بهاء الدینی
درمحله ی ایشان شخصی بود که بسیار آلوده ودرفساد وآلودگی ضرب المثل بود،روزی آقای بهاءالدینی پانصد تومان پول که درآن زمان ارزش نسبتا زیادی داشت به فرزندانشان می دهند ومی فرمایند:
این را ببر وبه فلان شخص( همان شخص فاسد وآلوده را اسم بردند)بده ! آقازاده ی ایشان تعجب می کند،وخیال می کند که شاید آقا اشتباه کرده اند؛ می گوید :آقااین فلانی است(که وضیعتش معلوم است. )
ایشان می فرمایند:حرف گوش کنید وبروید پانصد تومان رابه او بدهید!
آقازاده ی ایشان می گوید:با کراهت و دو دلی از منزل خارج شدم.ناگهان درخیابان با آن شخص برخورد کردم ،دیدم ظاهرش تغییر کرده وبایک ساک دستی کنارخیابان ایستاده است.
گفتم چه شده ،اینجا چکار می کنی ؟
گفت :چیزی در دلم افتاد،متحول شدم،می خواهم بروم آستان بوسی حضرت رضا ((علیه السلام)) پانصد تومان پول لازم دارم،پول را دادم وبرگشتم.حکمت عمل پدرم رافهمیدم!
?نکته ها از گفته ها