السلام عليك يا صاحب الزمان
? السلام عليك يا صاحب الزمان ?
یا صاحب الزمان علیه السلام?
ای جمعه ی نیامده ی روزگارها
الغوث والأمانِ خزان و بهارها
آیینه ی شریف ترینِ تبارها
خالِ لب تو کعبه ی دلبر مدارها
خوش به سعادتِ پسر مهزیارها
حالا که غصه، وصله ی ناجور می شود
گیسویِ تو بهانه ی منصور می شود
چشمت شعاعِ مستیِ انگور می شود
دارد بساط شکر خدا جور می شود
نامت شرابِ کهنه ی بزمِ خمارها
نامِ تو خواب از سرِ میخانه می برد
هوش و حواس از می و پیمانه می برد
آتش به شرط بندیِ پروانه می برد
دل، قرعه را به صرفِ تماشا نمی برد
آتش بزن به هستیِ ما تازه کارها
حالا که می به دلبریِ ساغر آمده
عطر گل محمدیِ از قمصر آمده
آقا بیا که کاسه ی صبرم سر آمده
حتی دعایِ ندبه صدایش در آمده
برگرد ای قرارِ دلِ بی قرارها
در جشنِ تو، دوباره غزل گوش می کنیم
عالم به مدحِ زلف تو مدهوش می کنیم
اما چه سود!؟ ریسه که خاموش می کنیم
آقا تو را دوباره فراموش می کنیم
ای خسته از شلوغیِ شعر و شعارها
آن قدر گفته ایم که ضرب المثل شده
دنیا بدون تو به جهنم بدل شده
کعبه شکسته خورده ی لات و هُبل شده
شیطان دوباره معرکه گیرِ جمل شده
تیغت کجاست؟ ذریه ی ذوالفقارها
چشمم به جاده هایِ ظهورت سپید شد
ایمان فریب خورده ی ریشِ یزید شد
طفلی نماز با لب تشنه شهید شد
آقا بیا، امیدِ دلم ناامید شد
سر رفته است حوصله ی انتظارها
تردید و شبهه از سفرت حرف می زنند
با شک از آخرین خبرت حرف می زنند
از شایعاتِ دوروبرت حرف می زنند
آقا بیا که پشتِ سرت حرف می زنند
ای حُرمت تمامیِ قول و قرارها
✋
✍️وحید قاسمی