اندر احوالات بنده و امتحانات
?اندر احوالات بنده و امتحانات
#صرفا_برای_لبخند
الیوم بالاخره بعد از سپری شدن ماه مبارک رمضان و البت سپری شدن بهانههای بنده برای درس نخواندن، تصمیم گرفتیم کمر همت بسته و به هر لطایفالحیلی که شده مشغولیاتالذهن را از خود دور ساخته و به مطالعه دروس فخیمه مشغول گردیم، پس به ناچار به سراغ کتب درسی رفته و یکی را برداشته و در نقطهای از خانه جلوس فرموده و ذهن مبارک را به کتاب مشغول ساختیم!
ده دقیقه بعد: خستگی چنان بر اعضا و جوارح غالب گردید که گویی ما را در هاون سنگی انداخته و خوب نرم و نَهول نمودهاند پس به ناچار دستها را به غایت از هم باز کرده و چنان کش و قوسی به خود دادیم که از صدای ترق و ترق استخوانها و مفاصل، خود نیز حیرت نمودیم!
چند ثانیه بعد: به ناگه توجهمان به قسمتی از فرش جلب گردید که انبوهی از آشغالیجات در آن نقطه جمع شده بود، پس با کف دست مشغول به جمع آن گشتیم و چون این کار به مذاقمان خوش آمد، در دیگر قسمتها نیز تکرار نمودیم تا اینکه تپهای از خرده آشغالیجات در کنار کتابمان جمع گردید و با خود اینگونه توجیه فرمودیم که البّته این کار لازم بود وگرنه بیدرنگ مورچگان را به این نقطه میکشاند!
پس کتاب را برداشتیم که دیگر با جدّیت درس بخوانیم ولی گویا مغز نداشته ما را با سرب اندودیده بودند که هیچ در کلهمان فرو نمیرفت، پس بالاجبار(خواهشا درک بفرمایید) کنترل جعبه جادو را برداشته و مشغول به عوض کردن پی در پی کانالهای بیخاصیّت آن گشتیم و چون چیزی عاید نگشت ذهنمان که در این گونه موارد بسی خلاق عمل مینماید، توجه را به خودِ کنترل معطوف داشت که بسیار کثیف گشته بود، به سرعت سنجاق قفلی پیدا کردیم و با سر تیزش شروع به تمیز کردن و خارج کردن خرده ریزهها از زیر کلیدها نمودیم (حتما امتحان کنید، بسیار مفرح و سرگرم کننده است!) و البت که خود پروژهای دقیق است و کم از خواندن کتابهای سخت درسی نیست!
ده دقیقه بعد: اکنون دیگر خسته و مانده گشتهایم و خواب در چشمان ترمان میشکند، یا باید کابوس امتحان را فراموش کرده و رویای شیرین صبحگاهی را بر آن مرجّح بداریم و یا باید برای خود چای یا قهوهای دم کنیم تا خستگی بیش از حد درس خواندن، اندکی زائل گردد.
در هر حال شما را به خدای میسپاریم و این نصیحت را از خواهر جانتان بپذیرید که:” انقدر درس نخوانید دیگر، بس است خود را کشتید، خدا به داد دل اطرافیانتان برسد!!”
پ ن: نهول(با فتح نون)، در گویش خراسانی به معنای کوفته شدن میباشد.
✍️به قلم #زهره_ابراهیمنیاخانیکی