با احتیاط #نه بگویید!
??با احتیاط #نه بگویید!
گاهی اوقات، در زندگی آدم های دور برتان روزهایی وجود دارد که شب کردن اش به تنهایی صبر ایوب می خواهد.
میدانی این روزها انگار هر ثانیه اش اندازه ی یک ساعت سونای خشک می گذرد، این روزها دقیقا دمویی از جهنم اند هر چقدر هم خودت را بپیچانی سر که می چرخانی می بینی فقط چند دقیقه ی ناقابل گذشته است،
گاهی اوقات فکر می کنی که مبادا این ساعت بی مروت باطری تمام کرده است. اصلا انگار ساعت با تو شوخی اش گرفته باشد.
روزهایی که کلافه ای، مثل آدمی که ده دقیقه است میگرن اش تمام شده کلافه ای و عبث ترین کار ممکن در دنیا این است که بخواهی تک و تنها از پس این روزها بر بیایی.
دلت می خواهد کسی باشد که حواست را از تو بگیرد و پنجره ی رو به خیابان را نیمه باز کند و به بیرون پرتابش کند.
روزهایی که درون خانه به طرز مصرانه ای راه میروی، از اتاق به سالن، از سالن به حال، و دوباره از حال به اتاق.
همیشه روزهایی هست که آدم های دور برتان نمی توانند تنهایی از پس اش بر بیایند. نه اینکه آنها ناتوان باشند، نه .. این روزها بیش از اندازه زورشان زیاد است
به نظرم نه گفتن مقوله ای است بسیار پیچیده
نباید به همین آسانی از آن عبور کرد، بعضی جاها باید صبر کرد، در چشمان آن طرف نگاه کرد. اصلا باید دید این آدمی که روبروی من ایستاده است طاقت نه شنیدن را دارد یا نه؟
باید دید چقدرِ دیگر توان ادامه دادن را دارد،
شاید این آخرین نه ای است که می تواند بشنود و بعد نابود می شود!
بعضی نه گفتن ها آنقدر حیاتی است که خودمان هم نمی دانیم.
” نه ” علیرغم جُثه ی کوچک و نحیف اش کلمه ی است بسیار حیاتی. با احتیاط نه بگویید ، شاید آنروز شما قرار است فرشته ی نجات کسی باشید
همین.