باران آمــد ...
18 فروردین 1398
?باران آمــد …
مرا شُست و رُفت…
و برای خلوتگهِ شعبان ، آذین بست.
و …حالا این منم، ایستاده روبروی تو
که زبانم برای خواستن به لُکنت اُفتاده ؛
✨| إلٰهی هَبْ لِی کَمَالَ الْإِنْقِطَاعِ إلَیْك |
می بینی؟
باران، قَدَّم را بلند کرده، که دیگر جز تو را نمی بینم!