باز اشک در چشمانش حلقه زد و فاصله مسجد تا خانه تمام شد و این انسان ملکوتی به منزل خویش تشریف بردند...
حضرت آیت الله شیخ عبدالقائم شوشتری میفرماینداوائل آشنائی ما با حضرت آیت الله بهجت(قدس سره) یک شب بعداز نماز عشاء که از مسجد تا منزل همراه ایشان می رفتیم عرض کردم:
سریع ترین راه به سوی خدا چه راهی است؟
فرمودند:باید عاشق شوی،
روزی پدر مجنون او را از نجد که در شرق عربستان بود به سوی حجاز یعنی مکه آورد در کنار دیوار کعبه نشست پدرش به او گفت: فرزند عزیزم عشق لیلی با تو چه کرده که اینهمه گرفتارش شدی نه غذا میخوری نه میخوابی نه کار میکنی فقط ذکر تو شده لیلی!؟ برخیز و دامن کعبه را بچسب و خدا را قسم بده به ابراهیم و اسماعیل و خاتم الانبیاء و همه خوبان که اینجا طواف کرده اند و بگو خدایا محبت لیلا را از دل من بیرون کن مجنون فورا برخواست و دامن کعبه را گرفت و گفت خدایا تو را به همه اینها قسم ، محبت مرا افزون کن.
آری عاشق باید اینچنین باشد باید ناصحان به شما بگویند مقداری استراحت کن خوراک را بیشتر کن همه اش الله الله مگو، همه اش مشغول ذکر نباش، تو اینجور که داری کار میکنی متلاشی خواهی شد یه کمی مستحبات را کم کن یعنی شما سالکان خدا باید اینچنین مشتاق باشید که به شما بگویند کمتر، نه بیشتر
و سپس اشک چشمان آیت الله بهجت جاری شد و بدون خداحافظی از خم کوچه برگشت.
شبی دیگر هم در این مسیر فرمودند: تصمیم گرفته ام جداََ گناه نکنم ولی
به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبه شکن می رسد چه چاره کنم
باز اشک در چشمانش حلقه زد و فاصله مسجد تا خانه تمام شد و این انسان ملکوتی به منزل خویش تشریف بردند…