باز پنجشنبهو #یاد_شهدا_باصلوات
21 آذر 1398
?رگ هاش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت.
?وقتی دکتر این مجروح رو دید به من گفت بیارمش داخل اتاق عمل.
?من چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم رو در بیارم تا راحت تر بتونم مجروح رو جابه جا کنم…
?مجروح که چند دقیقهای بود به هوش اومده بود، به سختی گوشه چادرم رو گرفت و بریده بریده گفت:
?"من دارم میرم تا تو چادرت رو در نیاری. ما برای اسلام داریم میریم…”
?چادرم تو مشتش بود که شهید شد…
?از اون به بعد تو سخت ترین شرایط هم چادرم رو کنار نگذاشتم…
?باز پنجشنبهو #یاد_شهدا_باصلوات
?تعجیل در فرج و سلامتی #امام_زمان صلوات