#بدترین_عیب
#بدترین_عیب
در زمان های قدیم مـرد جـوانی در قبیله ای مـرتکب اشتباهی شـد . به همین دلیل بزرگان قبیله گـرد هـم آمـدند تا در مـورد #اشتباه جـوان تصمیـم بگیرند در نهایت تصمیـم گـرفتند کـه در ایـن مـورد با پیـر قبیله که تجـربه بسیاری داشت مـشورت کنند و هر چه که او بگوید عملی کنند
پیـر قبیله از انجـام ایـن کـار امتناع کـرد بزرگان قبیله دوباره فردی را به دنبال او فـرستـادنـد و گـفتند شمـا بایـد #تصمیم نهایی رادر مورداشتباه این جوان بگیرید
پیر قبیله کوزهای سوراخ را پراز آب کرد سپـس آن را از پشت خـود آویـخت و به سمت بزرگان قبیله حـرکت کرد . بزرگان قبیله بادیدن او پرسیدند قصه این کوزه چیست؟
پیـر پاسـخ داد گناهانـم از پشت سـرم به بیـرون رخنـه می کنند بی آنکه به چـشم آیند و امـروز آمده ام درباره گناه دیگری #قضاوت کنـم . بـزرگان قبیله با شنیـدن این سخن چیزی بر زبان نیاوردند و گناه مرد جوان را بخشیدند. عیب مردم فاش کردن بدترین عیب هاست، عیب گو اول کند بی پرده عیب خویش را