برگے_از_خاطراٺ
15 خرداد 1398
#برگے_از_خاطراٺ
? قبل از اربعین با کاروانی از بچههای چیذر به کربلا رفته بودیم که در مسیر، امیر از بچهها حلالیت طلبید. بچهها کمی سر به سرش گذاشتند و گفتند «امیر نکند که بدون پا برگردی». امیر پاسخ داد: «برگشتی ندارد. میروم و با یک خال در پیشانی برمیگردم.» آخرین پیغامی بود که از امیر به ما رسید. آن لحظه تصور نمیکردیم که کمی بعد خبر شهادتش را خواهیم شنید.
▫️مدافـــــع حـــــرم▫️
#شهیـد_امیـــــر_سیاوشـــــی?
《ســــالروز ولادتـــــ》