به مناسبت جشن میلاد امام زمان علیه السلام
? #مولودی_خوانی حاج صادق آهنگران
? به مناسبت جشن میلاد امام زمان علیه السلام
این جهان اشراه گاه عاشقی ست
معرفت موقوف فیض و لایقی ست
صد هزار آهوست یک صیاد نیست
هر که عاشق می شود فرهاد نیست
جام را از می لبالب کرده ام
مستیم را وقف مذهب کرده ام
زیر تیغ عشق مرغ بسملم
شور و حال دیگری دارد دلم
نور احمد از فلک جاری شدست
سایه ی صاحب زمان ساری شدست
با ولی در بیعت عهدی منم
عاشقم دیوانه ی مهدی منم
در پی عطر محمد بوی نجم
مست و رقصان می روم آن سوی وضع
روح من مفقود در خلقت شدست
وقت آغاز نماز شب شدست
تا بیابم از مهماتی خبر
پای قرآن می نشینم تا سحر
نیمه شب شور خراباتی خوش است
تا سحر حال مناجاتی خوش است
راهی عرشم قدم برداشتم
بعد بسم الله قلم برداشتم
ریزه خوار سفره ی دین نیستم
مثل یک آیینه خود بین نیستم
باده ی کوثر دمادم می زنم
امشب از شرع نبی دم می زنم
خرمنی را خوشه چینی می کنم
قدر فهمم بحث دینی می کنم
بینه فتوای نقلی می دهد
عشق دارد حکم عقلی می دهد
با عرض جوهر مقابل می کنم
وصفی از انسان کامل می کنم
درک مذهب از دیانت بهتر است
اقتدا بر مقتدا اولاتر است
فیلسوفان مست خودبینی شدند
منطقیون غرق بی دینی شدند
صوفیان از صوف صافی ساختند
——را مرغ قافی ساختند
زاهدان مهجور معبودند و بس
عارفان واصل به مقصودند و بس
اصل توفیق است مقبولیت است
عارف کامل فقیه امت است
با خدا معصوم و پیغمبر شبیه
رهبر کامل ولی است و فقیه
هر زمان یک اسوه لایق می شود
آینه دار حقایق می شود
بر حکومت از همه اولاتر است
مسند او منبر پیغمبر است
در طریقت در شریعت میر ماست
از ازل انسان کامل پیر ماست
صاحب امر و زعامت کیست اوست
لایق حکم و خلافت کیست اوست
یک به یک کف ها قرین دف شدند
انبیا و اولیا در صف شدند
بر حکومت صالحان اولاترند
خلق کهتر این ائمه مهترند
گشته خاتم تا ابد وقف بنان
خاک بی حجت نباشد یک زمان
معنی حق دیده در ذاتش نبی
بعد پیغمبر علی گردد ولی
روضه ی احمد شود دارالسلام
بعد حیدر آل او گردد امام
پیر از خلوت به جلوت می شود
تا زمان و عصر غیبت می شود
با خدا در خاک خلوت کرده است
مهدی از آیینه غیبت کرده است
شیعه چون باید کند بعد از امام
این بود در بحث دین جان کلام
با ائمه می شود مثل و شبیه
عین پیغمبر ولی گردد فقیه
مثل احکام الهی در نزیه
ختم می گردد ولایت در فقیه
جلوه دارد در سوی و ماسوی
صاحب امر است چونان مصطفی
قدرتش ساری ست در ارض و زمن
حکم او جاری ست چونان ذوالمنن
چون ائمه او فقیه است و ولی
نفی و رد اوست چون شرک جلی
دین خود را بر سر اغراز کرد
هر که از احکام او اعراز کرد
قائم القسط است میزان حق است
شک نباشد این ولایت مطلق است
امر او نافذ صریح و مطلق است
آینه دار امام بر حق است
در ولایت او ولایت می کند
عصر غیبت او زعامت می کند
دست مرجع او رسائل داده است
اذن توضیح المسائل داده است
مست دین را در پیاله خمر اوست
عزل و نصب هر کسی با امر اوست
اهل دولت را وزارت می دهد
مرجعیت را اجازت می دهد
وای بر نائی که خوش هوهو نزد
بر مقامش مسندی پهلو نزد
دل دچار شورش دریایی است
جزر و مد جذبه ی لیلایی است
روی موج عشق دل پارو گرفت
کشتی نوح عاقبت پهلو گرفت
خون ثارالله فدک آرا شدست
سرو جنت نخل سامرا شدست
دوره پایان بخت النصرهاست
ناخدا صاحب زمان عصرهاست
عرشیان آهنگ هل هل کرده اند
نقل می را شیره ی هل کرده اند
جرعه جرعه ساقیان مل آورند
دسته دسته حوریان گل آورند
چنگیان زخمه ربابی کرده اند
شاهدان گیسو شرابی کرده اند
سرمه بر چشم فرزدق می کشند
کعبه را امشب به زنبق می کشند
آسمان مشغول خودآرایی است
آینه مهریه ی لیلایی است
جمله سرمستند در دیوانگی
باده بازان شراب خانگی
برج دین را چارده مه آمدست
از تتق بی پرده الله آمدست
دف زنان در عرش هو هو می زنند
چارده خورشید سوسو می زنند
شاهدان مشغول بشکن بشکنند
پرده ی لاهوت اینک برکنند
این هلال نیمه ی شعبانیست
ماه مذهب یوسف کنعانیست
آسمان از بوی گل دیوانه شد
شهر سامرا بل گل خانه شد
باده از جام ازل نوشیده است
پیر ما امشب غزل نوشیده است
این بهار عطر فصل نرگس است
شاخه ای گل روی دست نرجس است
سرخی این گل ز خون مرتضی ست
سیزده گل آینه دار وی است
سرخی این گل ز خون مرتضی ست
بهترین گلبرگ باغ مصطفاست
هشت عشق لبریز از نی است
سیزده گل آینه دار وی است
آسمان بانگ یصلی کرده است
ساقی از ساغر تجلی کرده است
قلب من چون برگ قرآن می شود
ناگهان شاهد نمایان می شود
حسن خود را آفتابی کرده است
مثل گل گیسو شرابی کرده است
تاک سبز عسکری زیبا شدست
آخرین گل در امامت وا شدست
قلب گل با عشق افزون گشته است
نام نرجس زیب خاتون گشته است
او عمل بر طبق قرآن کرده است
غنچه را از خار پنهان کرده است
دشمن آل علی شد دیو و دد
روی مهدی را نبیند چشم بد
او نبی نور است فرزند بتول
او نبی کنیه ست هم نام رسول