بهانه بودن
تو اگر بیایی
مانند جدت
با کودکان بازی میکنی.
خوش به حال کودکانی که
تو همبازیشان میشوی
و چقدر دلم میسوزد
برای کودکانی که
تو را بازیچهشان کردهاند
و آرزوی همبازی شدن با تو را
از دلشان کندهاند.
دارم بد حرف میزنم، نه؟
چه کار کنم
من از خیالی شدن تو میترسم.
تو اگر خیالی شدی
کودکانمان کمی که بزرگ شدند
باید برایشان اثبات شوی.
کسی باور نمیکند
وجود امام خیالی را.
آقا!
کودکانمان تنها شدهاند
میلی ندارند در میان جمع باشند
ما تنها شدهایم
میلی نداریم در میان جمع باشیم
در خانههای ما
هر کسی مشغول خویش است
ما حواسمان به هم نیست
نقطۀ اشتراک ما
سقف روی سرمان است
تا خیالی خیالی نشدی
یک بار بیا در تنهاییهای ما
ما را جمع کن در کنار هم
بگذار طعم با هم بودن را بچشیم.
ما اگر از کنار هم بودن
لذت نمیبریم
برای این است
که تو را در کنارمان نمیبینیم
تو اگر بیایی در جمع ما
ما میمیریم برای هم
جمع ما تو را کم دارد
به فریادمان برس.
?بهانه بودن(کتاب دهم)،
«بازی» چه محراب خوبیاست برای عبادت
ضمیمه ادبی
#بهانه_بودن
#عباسی_ولدی