#بگذر_از_من
26 فروردین 1398
✍ راوی: #همسر_شهید
#بگذر_از_من
مشغول #آشپزی بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد، مهمان داشتم، به #مهمانها گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می گردم.
رفتم نشستم برای ابراهیم #نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش.
ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم.
رنگش #عوض شد و سکوت کرد
گفتم: چه شده مگر❓
گفت: درست در همان لحظه میخواستیم از جادهای رد شویم که #مینگذاری شده بود. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد❓
خندیدم
باخنده گفت: تو نمیگذاری من #شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت من شدهای؟
بگذر از من!
#شهید_محمد_ابراهیم_همت?
#سردار_خیبر